ساز جدید نی بهینه‌سازی شرایط موجود است نه ابداع و اختراع

سیامک جهانگیری (نوازنده و مدرس نی) در باره ساخت ساز نی با جنس جدید گفت: اسم این اختراع و ابداع نیست، این بهینه‌سازی شرایط موجود است و البته این نقطه پایانی نیست و می‌تواند ادامه پیدا کند.

به گزارش پایگاه خبری گلونی، سیامک جهانگیری (نوازنده، مدرس نی و آهنگساز) متولد ۱۳۵۰ است. وی ساز نی را از ۱۲ سالگی آغاز نمود و دانش‌آموخته دانشکده هنرهای زیبا در رشته موسیقی است. جهانگیری در کنار فعالیت‌های آموزشی خود آلبوم‌های متعددی را با خوانندگان مختلف منتشر نموده و فعالیت‌های وی در کنسرت‌ها با گروه‌های مطرح ادامه دارد. وی در ماه‌های اخیر ساز نی را با جنس بدنه جدید به جامعه موسیقی معرفی و راهی بازار کرد که به همین بهانه و نیز بهانه انتشار آلبوم جدیدش سایت خانه موسیقی با وی به گفت‌وگویی انجام داده که می‌خوانید:

*پیدا کردن کوک‌های مناسب برای ساز نی همیشه مشکل بوده و در نیزار‌ها با مشکلات فراوانی همراه بوده است اینکه بتوانند ساز درستی را با توجه به قطر و طول آن تهیه کنند. چگونه شد که به فکر این افتادید ساز نی را که گونه‌ای دیگر بسازید و چطور به صورت اجرایی در آمد؟

حدود سال ۶۷ که ساز نی را تازه آغاز کرده بودم، یک نی را دیدم که با پولیکا بصورت بند دار آن را درست کرده بودند. من هم این کار را انجام دادم. بعد هر قسمت آن را که خواستم حرارت دادم و با نخ بصورت بند دار شد. در آن سال‌ها تجربه نوازندگی نداشتم که ببینم چه اتفاقاتی می‌افتد. ولی آن چیزی که مشخص بود، رنگ و شیوه صدا، بخاطر پلاستیکی بودن، دچار تغییر می‌شد. آن چیزی که اتفاق می‌افتاد و در آن سال‌ها متوجه شدم این بود که فواصل سر جایش نبود. یعنی شما باز هم از یک نی الگوبرداری کرده‌اید، و بخاطر اینکه نی را روی پولیکا تکرار پذیر کنید، با مواد مصنوعی می‌سازید. اما بحث اولیه این است که شما باز هم از روی چیزی کپی برداری می‌کنید که به حضور فواصل اصلی روی آن بدنه، مطمئن نیستید. سال‌ها گذشت و طی دورانی که موسیقی و تحصیل هم می‌کردم. این شانس را داشتم که دوران تحصیل خود، با دکتر مولانا که یکی از اساتید ما بودند، آشنا بشوم که مباحثی در مورد ساخت ساز مطرح می‌کرد.

سوالات فراوانی در مورد نقش دهان و اینکه زبان را چگونه روی نی می‌گذاریم، وجود داشت. حتی به بیمارستان رفتیم و سعی کردیم که یک لوله شیشه‌ای را بعنوان دهنه قرار بدهیم، که بتوانیم از فضای داخلی عکس بگیریم، خیلی کارهای مختلفی را انجام دادیم برای اینکه کاری که می‌کنیم، نسبت به اتفاقاتی که می‌افتد، آگاه باشیم. خیلی راجع به دمیدن، چگونگی نفس گرفتن و صدا ساختن مباحثی داشتیم.

نی جزو سازهای بادی است که بخاطر روش یونیک و تولید صداهای بادی که دارد، هم صدای خاص دارد و هم فضای داخلی قابل رویت نیست. بنابراین آن تجسم و توضیحی که برای آموزش صدا سازی داده می‌شود می‌تواند آدم‌ها را می‌تواند خیلی دچار شبه نماید.

در آنجا بچه‌ها در شاخه‌های مختلف سعی می‌کردند یک قسمت از کار را به عهده بگیرند. سعی کردیم عمق هوایی بدهیم، که هوا را بشکل منظم بدمند و بعد مشاهده کنیم که در فضای داخلی و آناتومی چه تاثیراتی دارد. این‌ها مباحث متعددی است که یک بخش آن به عملکرد نوازنده برمی گردد. اینکه مولد صدا چه چیزی هست. بعد از آن خود ساز است که در ادامه نای قرار می‌گیرد. در دهان انسان قرار می‌گیرد. به عنوان یک لوله صوتی که سوراخ‌هایی روی آن قرار دارد و قرار است فواصلی را که مختص موسیقی دستگاه ایرانی است تولید کند.

 این جریان با من بود و من هم سال‌ها ساز ساختم. در نیزار که نی می‌چیدیم. این یک پروسه خشک شدن دارد، اینکه نی مربوط به کجا هست، آیا نی کج یا صاف است. بند‌ها در هر جایی یک گونه‌ای رشد می‌کنند. جنسی که رشد می‌کند، بستگی به جغرافیا و آب و هوا دارد. متفاوت از ضریب سفت بودن، ضخامت و اینکه رشد طول این بند‌ها خیلی خیلی متفاوت است. تمام این‌ها مانند اثر انگشت است و تکرار ناپذیر هستند. من خیلی امتحان کردم که بین ۱۵۰ نی صاف شده، توانسته‌ام از آن ده لوله یا گره پیدا کنم. که به نظر مناسب‌تر می‌آمد.

وقتی که پنج تای آن را می‌ساختیم، باز هم با ضریب خطایی روبرو بودیم. این ضریب خطا ممکن است که کمتر باشد، ولی صفر نمی‌شد. مسئله بعد اینکه، این جریان تکرار پذیر نبود. یعنی شما، چقدر می‌توانید لوله‌هایی را پیدا کنید که عیناٌ از نظر جنس و طول بند‌ها، رشد بند، و ضریب کنیک شدن (مخروطی شدن) یکی هستند. می‌دانید که ساقه نی به شکل مخروطی رشد می‌کند، قسمت پایین ساقه قطور و قسمت بالای ساقه لاغر است. و بر اساس کوکی که می‌خواهند بسازند، قسمت‌های مختلف این بدنه را انتخاب می‌کنند. این همیشه سوال ذهنی من بود که ما یک بدنه‌ای داریم که هیچگاه تکرار پذیر نیست. آن چیزی که به صورت سنتی در خیلی از نی نوازان مشاهده کرده‌ام، این است که غالبا نزد اساتید مختلف می‌روند و ساز خود را با یک خط کش علامت گذاری می‌کنند. بعنوان الگوی نی، سُل، فا، یا هر چیز دیگری برمی دارند.

خطا‌های ساز نی توسط استادان رفع و پوشیده می‌شود

اما بحث سر این است خطا‌های این ساز توسط آن استاد نادیده گرفته می‌شود یعنی استاد با چالشی که ساز داشته و توانسته است این خطا را رفع کند. و این الزاماٌ توسط یک هنرجو و کسی که نوازنده متبهری نشده است، قابل برطرف کردن نیست. ما چگونه می‌توانیم این را در پروسه آموزش جا بیندازیم، اینکه هنرجو ده سال کار کند و بعد متوجه شود که این فواصل با هم نمی‌خواند و این گوش هم پرورش پیدا کرده است. بنابر این، این مسئله همیشه در گوش من بود. خطایی وجود دارد و نمی‌شود به شاگرد گفت بزن، درست می‌شود. یک بخش از جریان، چالشی است که نوازنده با ساز خودش دارد. یک بخشی از آن ابزار است. یعنی ساز شما باید یک قابلیت‌های اولیه‌ای را بدهد. ساز نی به عنوان یک ساز بالقوه و به لحاظ ساختمان ساز ساده و بدوی است. اما اینکه بخواهیم از این ساختمان ساده با هیچگونه تغییری بخواهیم کار بکشیم و با آن ساز بزنیم، مساله ایست که سال‌ها وجود دارد.

من بار‌ها مشاهده کرده‌ام و دو تا نی را در کنار یکدیگر گذاشته‌ام و خود آن‌ها را ساخته‌ام. ولی وقتی که ساخته می‌شوند، فرکانس‌ها و فواصلی که تولید می‌کنند، متفاوت هستند. دلیل آن این بوده که سازنده‌ها نی را بر اساس طول دیده‌اند. در صورتیکه وقتی حجم داخلی تغییر می‌کند، این ضریب کنیکی، حجم را دائما تغییر می‌دهد. این می‌آید روی فواصل و نقش ایجاد می‌کند و تاثیر می‌گذارد. این مساله هیچگاه در نی قابل دیدن نبوده است. در نتیجه چیزی که به نظر من رسید این بود که از یک جریان مهندسی معکوس کار را شروع کنم. یعنی من سازی به نام نی دارم که با آن قابلیت‌ها، سنت‌ها، صدا دهی و فواصلی که وجود دارد، اما بیایم سازی را بسازم که همه اجزاء آن در اختیار من باشد. یعنی اندازه‌ها طوری طراحی و ساخته شود، حجم طوری شکل بگیرد که این حجم را به طور استاندارد و واحد بتوانم تکرار پذیر کنم. اما چیزی را در ظاهر و کیفیت ساز، بعنوان سازی که ریشه فرهنگی و قابلیت فرهنگی دارد، آن را دست کاری نکنم.

من از تجربیاتی که در ساز سازی و نوازندگی در گروه و تکنوازی داشتم استفاده کردم. در مقایسه گیاه نی، به لحاظ جنس و خاصیت چوبی که ساقه نی با چوب‌های دیگر و بافت آن دارد، چوب‌ها را آزمایش کردم و به چوبی رسیدم که این چوب توانست آن قابلیت را به من بدهد. بنابراین موادی بدست آمد که برای بدنه احتیاج داشتم. سعی کردم که حجم داخلی را براساس تجربیاتی که داشتم شکل بدهم و این تغییرات با ضریبی برای تمام سیزده کوکی که در نی داریم، توانست شکل بگیرد. حدود دو سال و نیم با این جریان کلنجار می‌رفتم. نمونه اولی را که ساختم دارای مشکلاتی بود. نمونه اولیه را من با برادرم ساختم. چون او فنی بود و می‌توانست در بخش ساختن لوله‌ها به من کمک کند. در آن نمونه‌ها هم مقداری خطا داشتیم. ولی مجدداٌ به یک بازنگری نسبت به آن انجام دادم. وقتی که آن را ساختم، شروع به اجرا با آن کردم زیرا باید در اجرا می‌دیدم که چه اتفاقی می‌افتد. باید آن ساز را در سفر می‌بردم که ببینم موقعیت آن در سفر چگونه خواهد شد.

*چه مدت این ساز را امتحان کردید؟

دو سال برای طی کردن پروسه آزمایشی آن گذاشتم. اینکه ببینم تا چه حد می‌توانم به این جریان مطمئن شوم. وقتی که این اتفاق افتاد من شروع به ساخت این سیزده کوک کردم. چون آن را باید حتما می‌ساختم و اگر این اتفاق می‌افتاد ما این قابلیت را در نی داریم که می‌تواند این سیزده کوک را داشته باشد. اگر هم نمی‌توانست این شکل بگیرد، ناقص بود. در مرحله بعدی، وقتی که طول بلند و کوتاه می‌شود، حجم داخلی باید تغییر کند و بتواند به لحاظ فیزیکی طول موج‌های بم و زیر را در لوله جا بدهد و بتواند رزونانس درستی داشته باشد. خوشبختانه این برای تمام کوک‌ها شکل گرفت.

*می دانیم در دهانه این ساز جدید هم بازنگری و تغییری داشتید. این تغییرات چه بود؟

نکته بعدی که ذهن من را درگیر کرد این بود که در نی‌های بلند و نی‌های کوتاه، این ساقه است، وقتی که بلند می‌شود زخیم است و وقتی که کوتاه می‌شود، قطر نی هم لاغر می‌شود. پس دهن نوازنده باید همواره با این ساز یک گونه رفتار نماید. شکلی را که از نی سنتی و یا نی‌ای که با ساقه گیاه ساخته می‌شد، داشتیم، اصلاحاتی را انجام دادم. اینکه تمامی دهانه‌ها را برای تمام طول‌ها، استاندارد کردیم. علیرغم اینکه قطر بیرونی یا قطر بدنه تغییر می‌کند، اما به این فکر کردیم که دهان نوازنده برای دمیدن نباید دچار هیچ تغییری بشود.

*برای دهانه از چه جنسی استفاده کردید؟

بعد شرایط دهانه ساز‌ها را بهینه کردیم. می‌دانید که در نی ایرانی برای دمیدن از شیوه لای دندانی استفاده می‌کنند. الان هم خیلی رایج شده است. زمانی از چوب استفاده می‌کردند. بعد از فلز استفاده کردند، الان هم خیلی‌ها از طلق استفاده می‌کنند. این به چند دلیل است. خیلی از دندان‌ها خیلی بسته است و فلز در میان آن نمی‌رود. بعضی‌ها هم دندان‌های حساسی دارند و فلز دندان را می‌ساباند و آسیب پذیر است. من به این فکر کردم، آن قسمتی که لای دندان می‌رود، برای آن شیاری تعریف کردیم. که فضای نیم دایره دارد. که فقط آن قسمت لای دندان می‌رود و بقیه بدنه از چوب است. ما هم می‌توانیم نی را بالای دندان کنیم، و هم از بدنه چوبی ساز بتوانیم استفاده کنیم. و اگر زبان در بالا فشاری روی طلق می‌آورد، این طلق نتواند خود را جمع کند. یا اینکه شرایط هوا که برش آن قسمت‌های تیره را که باید اتفاق بیفتد، دچار تغییر نماید. اصولا صدای بدنه چوبی صدای گرم تری دارد. این تغییرات بعد از اینکه این اتفاق افتاد، روی سازی که ساخته شد انجام دادم.

*واکنش‌ها به ساخت ساز نی با این جنس جدید چه بود؟

یکی از دوستان خیلی معترض این جریان بودند. ایشان سازی را ساخته بودند و به من نشان دادند و من توضیحاتی به ایشان دادم ولی به نظر من ساز مشکلات فنی داشت. و چیزی را به جریان اضافه نمی‌کرد. من راجع به «یسنای» ایشان نظر نمی‌دهم، چون ساز اجرایی من نیست به ایشان گفتم که تمام تمرکز خودشان را روی ساخت قمیش بالای آن بگذارند و می‌تواند کار خوبی باشد. آن بدنه، از نظر ساختمان ساز سازی بدنه زیبایی نیست. و نه آن کلید‌ها، کلیدهای طراحی شده درستی هستند. البته به صدا دهی آن‌ها هم کاری ندارم. ولی راجع به نی چوبی که ساختند، بعد‌ها من در یک مصاحبه گفتم که این سابقه ساختن ساز با چوب، که مواد اصلی همه سازهای دنیا با چوب است. بنابراین یک امر اجتناب ناپذیر است. اما اینکه ساز بادی با چوب ساخته می‌شود، آن هم به وفور است. در ترکیه، کاوال را با چوب می‌سازند. بنابر این چوبی شدن، اصلا مسئله ذهنی من نیست. من صرفا از این مواد استفاده کردم برای اینکه بتوانم تکرار پذیر کنم. اینکه چه چوبی باشد، چه ضخامتی داشته باشد، مسئله اصلی، فواصل تکرار پذیر و فواصل درست است. بحث این نیست که چیزی را با چوب درست کنید. من با دکتر عمومی هم که صحبت می‌کردم، ایشان گفتند که در سی و سه سال پیش این کار را انجام داده‌اند. ولی از نظر خودشان موفقیت آمیز نبوده است. ایشان هم با چوب ساخته بود. البته می‌تواند دلایل عدیده‌ای را داشته باشد. اما چیزی را که به من گفتند این بود که چوبی که از آن استفاده کردند مناسب این کار نبود. چوب ساز نی فرق دارد با چوبی که برای تار و سه تار استفاده می‌کنید. اصولا در سازهای بادی، زهی و زخمه‌ای یک سری اتفاقات فیزیکی دیگری برای آن‌ها می‌افتد. اما بعد از اینکه سرچ کردم فرد دیگری زحمت کشیده بودند و ساخته بودند. نمونه‌های صوتی که گذاشته بودند، به نظر من آن رنگ را نداشت. اما بهر دلیل وارد فضای اجرایی نشد. آخرین نفرات من و آقای بیگی، البته اطلاع ندارم شخص دیگری هم این کار را کرده باشد، امیدوارم که انجام بدهند.

ساخت ساز نی با جنس جدید یک کار صنایع دستی نیست

این راهی است که باید انجام بشود، چون چیزی نیست که مربوط به پدر و یا ارث اجداد پدری من باشد. بحث سر کم و کیف انجام یک مسیر است و یک مسیر بهر صورت باید یک تجربه اجرایی پشت آن باشد. در واقع  و ساز برای یک محتوای موسیقیایی طراحی شود.

چالش اصلی من در ساز جدید تکرار پذیری فواصل است

به هر صورت من به آقای بیگی گفتم که قطر، شکل، فواصل‌‌ همان است و شما آمده‌اید اینکه نی را با چوب ساخته‌اید.‌‌ همان را من سال‌ها قبل با پولیکا ساخته‌ام. بحث من این است که دلیل اینکه این کار را می‌کنید، چه هست؟ به من گفت: «همه نمی‌توانند مانند آقای کسایی صدای صاف از نی در آورند. صدای این صاف است.» اصلا صورت مسئله من با ایشان خیلی تفاوت دارد. به نظر من جنس ساقه گیاه نی، یکی از ایده آل‌ترین چیز‌ها برای ساختن خانواده این ساز بادی است. اما بحث ما بر سر عدم تکرار پذیری آن است و اینکه فواصل مسئله اصلی جریان است. مسئله این نیست که صدای صاف از ساز بیاید. هر نوازنده‌ای با هر سازی، یک سری چالش‌هایی را دارد که به نوازندگی برمی گردد. و ما روی انگشت گذاری روی ساز کردن باید زحمت بکشیم. اینکه سریع بیائیم یک سوراخ اضافه کنیم یا این کار را انجام دهیم، این مسئله و چالشی است که نوازنده با ساز خود دارد. به فرض اینکه همه فکر کنند که پیانو، کلاویه جلو دستشان است و هر چیزی را می‌توانند بنوازند. پوست نوازنده کنده می‌شود تا اینکه بتواند با سازش به مهارت برسد. ما راجع به آن موضوع بحثی نداریم و مسئله ذهنی من نیست. بحث ذهنی من این است که نی به دلیل اینکه تکرار پذیر نیست،

ما نمی‌توانیم ده تا نی بسازیم که همه فواصل به یک گونه باشد. و شما هم وقتی که سر کلاس به هنر جوی خودتان می‌دهید، بتوانید این جریان را آموزش بدهید. اینکه اگر این جریان به شکل سنتی بوده، بله، ساقه نی در همه جا رشد می‌کند. و طبیعتاٌ بشر اولیه به اولین چیزهایی که فکر می‌کند، این است که بیاید و آن را روی بدنه سوراخ کند. یا به شکل پن فلوت، لوله‌های صوتی مختلف درست کند. و بیاید از آن صدا بگیرد. و این خیلی طبیعی است. اگر در سازهای کلاسیکی که چوبی بوده، و مثلا الان فلوت را فلزی می‌سازند که در دسته سازهای بادی چوبی است، این بخاطر تغییرات دانش بشری است. اینکه توانسته است با یک جریان دیگری، این مختصات موجود در موسیقی را در پتانسیل دیگری عرضه کند. من نیامده‌ام که این استایل را به شکل دیگری درست کنم که دهنه آن، انگشت گذاری، و به شکل دیگری باشد. و یا صدای دیگری را بدهد. یا بگویم که این نی چوبی است. من به چنین کاری معتقد نیستم و انجام هم نداده‌ام. در واقع آمده‌ام آن چیزی را که وجود داشت، فقط شرایط آن را بهینه کردم. یک شرایط تکرار پذیر و قابل در دسترس عموم قرار گرفتن است. اینکه وقتی که هنرجویی می‌آید من به شرایط آموزشی و هنرجویی فکر کردم. و برای استادی نساخته‌ام که می‌تواند با یک لوله هم از آن صدا بگیرد. صحبت سر این است که یک آدم در شرایط اول آموزش نمی‌تواند و توانایی این را ندارد. گوش این‌ها باید تربیت بشود.

*تا حالا هر کسی که نی در دست خود می‌گرفت، به لحاظ نی‌های ارزان قیمت تری برای هنر جوهای مبتدی در نظر می‌گرفتند. وقتی که در کلاس می‌نشست، گوش او بد تربیت می‌شد. نت درست را نمی‌شنید. آیا می‌شود گفت که از اول می‌تواند نت درست را بشنود؟

شما وقتی که فلوت استاندارد و یا تار یحیی را دست هنرجو می‌دهید نمی‌تواند صدای درست را بگیرد. ولی منطق اولیه ساز به شکل اولیه درست است. هنرجو یاد می‌گیرد که اگر ضعفی هست خودش در صدد رفع آن برآید. اگر درست فوت کند، چون مولد آن انسان است. و اعتقاد به این ندارم که این ساز مشکلات نی نوازی را حل می‌کند. اصلا چنین چیزی نیست و هیچ سازی چنین کاری نمی‌کند. شما شرایط را برای هنرجو و استاد او به گونه‌ای بوجود می‌آورید که وقتی استاد می‌زند، وقتی که هنرجو هم فوت درست می‌کند، می‌تواند به آن صدای درست برسد. نه اینکه با اختلاف نیم پرده، آن فوت را زیاد یا دیگری را کم کند تا جایی به صدا برسند. مثلا نی‌ای درست می‌کنیم که صدای ریز آن نمی‌خواند ولی صدای بم آن می‌خواند. این شرایط، شرایط ناسازگار در ساز است. ما راجع به این صحبت می‌کنیم که این‌ها در واقع باید حذف و همگن بشوند. هر نوازنده‌ای در هر سطحی اصولا با موسیقی و جریانات ساز خود یک چالشی را دارد. این چالش بخش جذاب موسیقی است. شما نمی‌توانید این را حذف کنید. مثلا اینکه بگذارید یک ساز خودش را بزند. و این خنده دار است. جریان به صورت جریان یک مجهولی شده است. اگر شما به هنرجوی خودتان می‌گفتید که کوک نیستید، آن ساز ممکن بودناکوک باشد. هنرجو ممکن است درست کوک کند، ولی حداقل در اینجا مجهول را از بین می‌بریم. دو ساز است که دارای یک شرایط صوتی هستند. بنابر این اگر هنرجو توانست مشکلات تکنیکی اجرایی را در وهله اول رفع کند، بعد باید بتواند این ساز به او قابلیت اجرایی مناسب تری را بدهد.

باید ابزار درست در اختیار نوازنده قرار داد

من هیچگاه به این فکر نمی‌کنم که این ساز مشکل برای نوازندگی بوجود بیاورد. نوازنده همیشه نوازنده است. یک طرف جریان، شخص نوازنده است. ما ابزار درست را طراحی کرده‌ایم. چون ممکن است شما با یک سکه هم پیچ را بتوانید باز کنید، ولی همه پیچ‌ها را نمی‌توانید باز کنید. وقتی که پیچ گوشتی داریم، ابزار ما درست است. نیرو درست استفاده می‌شود و پیچ درست باز می‌شود. ممکن است ما با خیلی از چیز‌ها، خیلی کار‌ها را مشابه انجام بدهیم، اما صحبت بر سر چگونگی مصرف انرژی و درست عمل کردن آن جریان است. و گرنه چیزهای مشابه در کشور وجود دارد. بحث سر کم و کیف، درست‌تر و زود‌تر به نتیجه رسیدن است. شاید بتواند این پروسه آموزش و تولید صدا را، راح‌تر کند. این یک مسیری است که می‌تواند در آموزش کمک کند. بحث ما بحث نسلی است که دارد می‌آید و می‌خواهد آموزش ببیند. یک زمانی ضبط وجود نداشت و همه سینه به سینه آنقدر می‌زدند و حفظ می‌کردند. اما الان که ضبط آمده مثل این است که بگویید نباید از ضبط استفاده کنید و یا ضبط کنید، چون این سیستم، سیستم سنتی نیست. مگر چنین کاری می‌کنیم؟ استفاده درست از جریاناتی که بهرصورت در طول تاریخ برای دانش بشری شکل گرفته است، همیشه بوده است. مثلا حالا بخواهیم سر یک جریانی مخالفت صرفا مغرضانه کنیم، خیلی خوب نخواهد بود. آدم سعی می‌کند که یک جریانی را تجربه و تست کند. و بعد با آن به نتیجه برسد. من واقعا با آن دو سال کلنجار رفتم. وقتی که من با این ساز در اجراهای خود می‌زدم، خیلی از دوستان نی نواز متوجه نشدند که این نی ساز، ساز چوبی است.

*در کدام اجرا با این ساز به روی صحنه رفتید؟

در تمام اجراهایی که با آقای علیزاده داشتم از این ساز استفاده کردم.

*آیا در گروه دوستی هم اجرا داشتید؟

خیر. در گروه دوستی هنوز این ساز را آماده نکرده بودم. ولی در اجرای آخر فقط با این ساز می‌نواختم. از نظر ظاهر و صوتی کسی متوجه این تغییر نشد.

*آیا کارتان با این ساز تمام شده است؟

من آدمی نیستم که بگویم چیزی که ساختم خیلی خوب است، هنوز هم با آن به عنوان یک نقطه اتمام نگاه نمی‌کنم. این یک مسیر شروع شده است. نسل بعدی و آدم بعدی می‌تواند، جریان را به شکل دیگری پیش ببرد. این نگاهی است که می‌تواند در این قضیه وجود داشته باشد و به این جریان کمک کند. از طرفی هم می‌تواند در آن مخالفت‌هایی باشد که مخالفت‌ها هم خیلی مواقع می‌تواند سازنده باشد. که امیدوارم هستم که این طور باشد. ولی بحث سر این نیست که یک نقطه تمام شده است. موضوع دیگر اینکه، اسم این اختراع و ابداع نیست. این بهینه سازی شرایط موجود است. طبیعتا اگر این شرایط را درست بررسی کنیم که مشکل آنچه هست، و بتوانیم مشکل آن را حل نمائیم، مسئله خیلی مهم تری است.

*با توجه به جنس چوب و رطوبتی که از دهان می‌گیرد، فکر می‌کنید که دوام این ساز در دست نوازنده، چقدر خواهد بود؟

اصولا ماندگاری و دوام چوب از ساقه نی بیشتر است. می‌دانید که ساقه نی می‌پوسد. ساقه نی را در چیزهای مختلف مورد استفاده قرار می‌دهند. مثلاٌ در آنش هم استفاده می‌کنند. بعد از یک مدت از هم پوسیده می‌شود، خراب می‌شود و دور ریخته می‌شود. پاسخ چوب در مقابل شرایط زمان و مختلف آب و هوایی داده، این بوده است. مضاف بر اینکه موادی را روی ساز می‌ریزیم که بدنه ساز را به نوعی عایق می‌کند. من فکر می‌کنم که ماندگاری این نباید کمتر از نی باشد. البته این چیزی است که با گذشت زمان، خود را نشان خواهد داد.

*نحوه نگه‌داری آن به چه صورتی است؟

اصولاٌ من روغن زیتون استفاده نمی‌کنم، چون مناسب برای این نیست. از یک دوست ایتالیایی که تخصص او هم در سازهای بادی است پرسیدم که چه روغنی را برای سازهای بادی استفاده می‌کنند. روغن بادام تلخ را بعنوان بهترین گزینه می‌باشد. روغن بادونه که در بعضی از عطاری‌ها با نام پارافین می‌فروشند، بشدت باعث آسیب رساندن به ساز می‌شود. به نظر می‌آید چربی و چگالی روغن زیتون بالا هست و مقداری دیوار داخلی نی را می‌گیرد. و درون آن را حالت پلاستیکی می‌کند. من روغن بادام یا روغن کنجد را استفاده می‌کنم. ولی به مقدار خیلی کم استفاده می‌کنم. اما مزیتی که این ساز دارد، اگر بشکند، قابل تعمیر است. و بند عوض می‌شود. زمانی که ساز خیلی خشک بشود، خیلی کم روغن زده می‌شود. اما اگر ساز بشکند، قابل تعمیر است.

*تا به حال به فکر استفاده از کلید در این ساز افتاده‌اید؟

نمونه کلید دار آن را هم ساخته‌ام. من خودم خیلی استفاده نمی‌کنم، چون باید در جریان آموزشی، نحوه استفاده از کلید داری، آموزش داده شود. می‌دانید که آقای عمومی در سال‌های گذشته، کلید را در پایین نی اضافه کرده است. و نت سی را که حد واسط صدای بم و بم نرم به اوج را احتیاج داریم، آن را در این ساز نداریم. بخاطر همین موجب می‌شود که شکست صدا در جمله بندی‌ها صورت بگیرد. آقای عمومی آمده و نت سی را در پایین نی اضافه نموده است. یعنی به طول اضافه کرده و سه سوراخ را تعبیه کرده است. که سه نت، سی بمل، سی کرن و سی بکار را می‌دهد. وقتی که شما انگشت کوچک را روی کلید می‌گذارید، نت دو بسته می‌شود، و به فراخور مایه یا گامی که اجرا می‌کنید، اگر سی بمل سی کرن را که بخواهید اجرا کنید، می‌توانید از پایین بگیرید. در ساهای پیش من یک بدنه‌ای را طراحی کردم که این می‌تواند ماننده یک بدنه به هر سازی وصل و جدا بشود. در واقع همین عملکردی را که کلید آقای عمومی داشت را به شکل یک قطعه جدا به تَهی نی اضافه می‌شود که روی آن هم کلید وجود دارد. و می‌توانید به این نی بزنید و آن را کلید دار کنید. و یا می‌توانید آن را بردارید و بی‌کلید بشود. ولی هم به لحاظ وزن و هم به لحاظ شکل، من خیلی نتوانستم با این قضیه ارتباط بگیرم. کاری را که روی نی انجام دادم این است که بعد از نت لا می‌توانیم نت سی را با کلید داشته باشیم. به طوری که وقتی انگشت شصت بالا آزاد می‌شود، فشار روی کلید می‌دهد و سی را می‌سازد. در آنجا آمدم و یک سوراخ گذاشتم. در آنجا سی را با دمیدن بیشتر می‌توانیم از لا بگیریم. دو نتی که سخت است، سی کرن و سی بکار است. این دو نت وقتی که کلید را باز می‌کنید، سی کرن صدا می‌دهد. وقتی که بیشتر می‌دمید، آن سی بکار می‌شود. یعنی دیگر احتیاج نیست که سه سوراخ باشد. و این کلید چون پشت است، آن کلید را هیچ کس نمی‌بیند. شکل ظاهری ساز باقی مانده است. ولی این یک ایده است و من روی کلید در حال حاضر روی آن فکر نمی‌کنم. فکر می‌کنم که می‌شود روی آن کارهای دیگری انجام داد. ولی بهرصورت این ایده اولیه و اصلی است. و ایده‌ای است که دکتر عمومی داشته است. خیلی هم کار کرده و خیلی هم رپرتورهای مختلفی را با آن اجرا کرده است. و سال‌ها است که می‌زند و زحمتی که ایشان کشیده‌اند و در واقع نگرش اصلی متعلق به ایشان است. حالا ممکن است که یکی جابجا کند و یا بگذارد. دوستانی هستند که اصولا برای بدنه نی، پنج الی شش کلید می‌گذارند. و نت‌های بالفعلی که بعضی از آن‌ها سخت است، مانند پرده‌ها و نیم پرده‌ها را با آن کلید می‌گیرند. موضوع دیگری است.

*تا الان چند عدد از این ساز به دست هنرجو‌ها و هنرمندان رسیده است. می‌خواهیم بازخورد آن را بدانیم.

چیزی حول و حوش دویست عدد بوده است.

*بازخورد آن را چگونه دیده‌اید؟

در ارتباط با بازخورد آن، هر کسی که برداشته، خیلی خوشش آمده است. اختلاف با سازهای ساقه‌ای خیلی برایشان مشهود شده است. تا زمانی که شما چیز قابل مقایسه ندارید، خیلی متوجه آن نمی‌شوید. از طرفی هم بعضی‌ها ممکن است آن ارتباط را نگیرند. ولی چیزی که هست، باید این ساز یک هفته در دست شما باشد، بزنید و بعد راجع به آن نظر بدهید. نمی‌شود راجع به سازی که یک ساعت دست می‌گیرید نظر دهید. مثلا یک تاری را که می‌خریم و سال‌ها است که از ساختمان ساخت آن اطلاع داریم و شرایط بهینه تری را داشته است، وقتی که آن را می‌گیرید، پوست، سیم آن را عوض می‌کنید که جا بیفتد. هر سازی یک زمان کلنجار رفتن را از نوازنده خود طلب می‌کند. اینکه بنشینیم و بعد از پنج دقیقه نظر بدهیم، به نظر من شتاب زده است.

*در هنرجو‌ها چگونه دیدید؟

در هنر جو‌ها خیلی فرق کرده است. مشکلی که من با هنر جویان خود داشتم، اول اینکه خودشان خیلی راحت و و با احساس صدا را در می‌آورند. چون این ساز برای بالا بردن صدا خیلی فشار نمی‌برد. معمولا گستره پس غیث برای هنرجو گستره سختی است. اما الان، انگار نه انگار دارند پس خیس می‌زنند. و تولید صدا برای آن‌ها راحت شده است. اما بحث مهم‌تر که بحث اولیه من بود، بحث فواصل است. واقعا الان دارند تشخیص می‌دهند آن چیزی را که می‌زنند، با فواصلی که برای آن‌ها ضبط شده و یا قرار است که بزنند، برای آن‌ها در حال نزدیک شدن است. این بخش خیلی خیلی مشهود بوده است. بعضی از دوستان نوازنده هم که دست گرفتند، خیلی ابراز خوشحالی و لطف کردند. هم از صدا، و هم از کوک راضی بودند. کوک یک مسئله کوچک اما اساسی در ساز نی است و تقریبا همه با آن بشدت این درگیری را دارند. این برای آن‌ها خیلی حل شده بود.

*اگر موافقید کمی از فضا را عوض کنیم و در سوال آخر در مورد فعالیت‌هایتان در زمینه آهنگسازی بپرسیم. ظاهرا آلبوم جدیدی از شما منتشر شده است، «می‌رسد باران» ‌چندمین آلبوم شما ست؟

نمی‌دانم چون نمی‌شمارم. ولی این سومین کار من با حسین علیشاپور است. بخاطر موقعیت جغرافیایی که در آن بزرگ شدم و فرهنگی که در آن قرار دارم، تصاویری که در شعر نیما هست، برای من تصاویر خیلی آشنایی هست. بهانه شکل گیری این مجموعه، شعرهای نیما است. که یک تصویر سازی خاصی را در ذهن من شکل می‌دهد. وقتی که می‌خوانم در کلمات نیستم، بلکه در آن جغرافیا قرار می‌گیرم. اگر بخواهیم به این کار نگاه کنیم، یک کار تصویری همراه با موسیقیِ سازی و آوازی ایران همراه است. اینکه می‌آید از غالب شعر نو در بعضی از جا‌ها استفاده می‌کند. و شروع کار از مثنوی است که نیما دارد. همه نیما را بعنوان پدر شعر نو ایران می‌شناسند، ولی در این کار، نیما از دوبیتی استفاده کرده است. در مثنوی که نیما از آن استفاده می‌کند، یک سری اشعار امیری دارد. که مازنی‌ها آن را بیشتر می‌شناسند و ممکن است که خوانده باشند. یک سری غزل‌های بسیار زیبایی دارد که حیطه شعری نیما یوشیج است. اما برخوردی که با شعر و موسیقی شده است، یک برخورد تصویری است. رنگ آمیزی فضای شعر در این کار خیلی بارز شده است.

* سازبندی این مجموعه به چه صورت است؟

سازهایی که در این مجموعه استفاده شده است، در یک جاهایی گروه نی با آکومپانیمانی که سه تار و عود دارد. سه تار را خودم زدم و عود را خانم بوبان نواخته است. قطعه فرم چهار مضراب در انتهایی آنکه بهزاد میرزایی تنبک آن را زده است. این کار به لحاظ آوازی، مدل ساز و آواز متداول نیست. از آنجایی که تصویر سازیی که روی شعر با موسیقی شده است، باید لایه‌های آواز خودش را در موسیقی قرار بدهد، آواز طراحی شده است. آواز ساخته شده است، اما، فرم، فرم آواز تصنیف نیست. آوازی است که در متن موسیقی حرکت می‌کند. شاید فرم آوازی که با آنسامبل اجرا می‌شود را بیشتر در تصنیف‌ها می‌شنوید. در اینجا آنسامبل یک روندی را تصویر سازی می‌کند و آواز در لایه‌های صوتی صدا می‌آید و خودش را بعنوان یک نقش مکمل قرار می‌دهد. و آن تصویر را شاید برای مخاطب عام، عینی‌تر نماید. واژه‌ها با رنگ آمیزی که ساز‌ها دارند، خودشان را بیشتر به گوش یا به فضای ذهنی مخاطب نزدیک‌تر می‌کنند. بخاطر اینکه اینگونه بوده، براساس چیزی که در لایه‌هایی صوتی وجود دارد، خیلی از آواز‌ها طراحی شده است. چیزی به نام ساز و آواز به صورت متداول در آن وجود ندارد. مجموعه به صورت قطعاتی است که با یکدیگر یک داستانی را دارند روایت می‌کنند شکل گرفته است. بنابر این تک ترکت‌هایی نیست که بگوییم یک قطعه هست یا یک قطعه نیست. با یکدیگر در یک ارتباط صوتی قرار دارند. در انتهای آن یک قطعه‌ای است که تصنیف است که من در آنجا از یک تِم مازندرانی بعنوان اورتور استفاده کردم. در بعضی جا‌ها هم در جواب استفاده کردم. ولی شعر، شعر نو است. یعنی پیوندی بین شعر نیما با موسیقی‌ای که موسیقی منطقه نیما است. و یک کانسپت این گونه، شکل گرفته است. یعنی پیوندی با نغمه مازنی و با نیمایی که اصولا متعلق به ادبیات جهان به شکل خاص‌تر است. همراه با تصاویر که در شعر هست، نشان از ولایت نیما و روستایی که در بوده است.

پایان پیام

کد خبر : 30982 ساعت خبر : 1:27 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=30982
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات