وقتی بزها خطرناک‌تر از گرگ‌ها می‌شوند

محمد کیانوش‌راد پژوهشگر و کارشناس مسائل فرهنگی به بهانه اجرای نمایش «بی پدر» در تالار قشقایی تئاتر شهر یادداشتی را منتشر کرد.

به گزارش پایگاه خبری گلونی، در یادداشت کیانوش‌راد آمده است:

«ایده اولیه نمایش بی پدر از داستان معروف شنگول و منگول گرفته شده است اما اثر چیز دیگری است و نمی‌توان آنرا بازخونی جدیدی از داستان برگرفته از فرهنگ عامه دانست. داستان به کلی و حتا مخالف آن چیزی است که  اکثر ما در دوران کودکی آموخته‌ایم.

روایت جدید محمد مساوات از داستان، اثری دیگر است که، برچسب نویسنده را بر خود دارد و می‌توان به گونه‌ای دیگر و ماندگار، اثرات خود را برای همه مردم از کودک تا بزرگسالان را تحت تأثیر نکات آموزنده‌اش قرار دهد.

گرگ با  مادر سه بز، زندگی مشترکی را آغاز کرده‌اند. فرزند گرگ (گرگک) در کنار شنگول و منگول و حبه انگور، به تدریج وبا مفاهمه  زیستی مسالمت گونه را با هم تجربه می‌کنند. بز مادر، برای محافظت از خود و فرزندان، تلاش می‌کند با تغییر هویت گرگ، او را به بز بودن عادت می‌دهد. گرگ هویت خویش را فراموش می‌کند، اما این بزها هستند که در ادامه،  می‌خواهند گرگ شوند.

خصلت ِ ذانی بزها ترسیدن و خصلت ذاتی گرگ‌ها درندگی است. نقش‌ها و هویت‌ها، در ادامه جابجا می‌شود، اما در نهایت این بزها هستند که از گرگ‌ها خطرناک‌تر می‌شوند. بز، گرگ صفتانه فرزند خود را می‌کشد  و گرگ‌ها که از این عمل بزها به وحشت افتاده‌اند، نهایتاً به هویت اصلی بازمی گردند و با بزها در خوردن فرزند بز  همراهی می‌کنند. نمایش بی پدر به دلیل متن قوی مساوات، به تماشاگر امکان بررسی چند وجهی نمایش را می‌دهد.

نمایش، با خلاقیت هوشمندانه محمد مساوات، واجد ظرفیت‌هایی چند وجهی است. ظرفیت‌ها و امکان‌هایی   که ساختار روایت  را از نظر فلسفی، جامعه شناختی و  روانشناختی و تربیتی در مقابل دیدگان تماشاگر قرار می‌دهد. اگرچه کش دادن ماجرا، در بخش‌هایی از روایتگری نمایش، کمی طولانی می‌شود  ، اما بازی  بازیگران  فوق العاده است. هر شش بازیگر نمایش، درخششی همسطح را در برابر تماشاگر نشان می‌دهند.

نمایش بی پدر گرچه روایتی ملهم از داستانی کودکانه دارد، و برای کودکان نیز، (با حذف صحنه‌های خشونت عریان) آموزنده است، اما به هیچ وجه نمایش کودکانه نیست. بررسی مساله هویت و الیناسیون، نگاه ذات انگارانه و با مقابله‌های  فلسفی و تربیتی آن، نقش‌ها و کارکردهای شخصیتی  ، هویت خواهی یا بی هویتی، اهلی شدن موقت  گرگ و تأثیر و تأثر متقابل د دستکش سیاه در دست گرگ  و یک دستکش دیگر در دست بز می‌توان فهمید. بالاخره اینکه، بر مسند نشستن ضعیفان، گاه خشونت و درندگی بیشتر از قدرتمندان و حاکمان قبلی را در پی دارد.

تغییر و جابجایی افراد در  جایگاه‌ها، نه تنها، بعضاً، نقش‌هایی مشابه و یکسان ایجاد می‌کند، که گاهی پررنگ‌تر از افراد  قبلی، نقش گذشته را بازتولید می‌کند. بزها اگر در جای گرگ‌ها بنشینند، گاه از گرگ‌ها، گرگ‌تر می‌شوند.  کپیه هایی که از اصل، گاه  اصلی‌تر می‌نمایند. گرگ‌ها فرزندان خود را نمی‌کشند، اما بزهای نشسته بر برمسند  گرگ‌ها، گاه چنین کنند.

حس عجیب و زیبایی دارد. سکوت  و محوشدگی در تاریکی آغازین نمایش. نور چراغ‌ها  که آرام صحنه را روشن می‌کند، نوعی حس خلسه گونه سراسر وجودآدمی را می‌گیرد. صحنه تاتر، چنین حسی را برای تماشاگرش ایجاد می‌کند و تاتر را هنری جاودانه می‌کند.»

پایان پیام

کد خبر : 41643 ساعت خبر : 2:12 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=41643
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات