جان مادرتان حمام بروید

پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: به گزارش خبرنگار ما، حضور در مترو، اتوبوس و اماکن عمومی شلوغ، نیازمند استفاده از عطر، مام و نظافت شخصی روزانه است. البته شاید خود فرد فکر کند که به این موارد احتیاجی ندارد اما افرادی که اطراف او هستند برای زنده ماندن به شدت به عطر و ادکلن احتیاج دارند. خبرنگار ما که آخرین باری که به حمام رفته بود، هنوز کرواسی جزو یوگوسلاوی بود، به میان مردم رفته است تا نظر آن‌ها را در مورد نظافت شخصی روزانه جویا شود.

پیرمردی که روی نیمکت پارک نشسته بود، به خبرنگار ما گفت: جوانان امروزی هرگز به فکر سلامت و قوای جسمانی خود نیستند. البته حق دارند، این جوانان، جوانان روغن نباتی هستند و تا نگاهشان می‌کنی پس می‌افتند. من جوان روغن حیوانی هستم و هر جا که می‌روم تا جوانان هیکلم را می‌بینند غش می‌کنند. البته من به پسرم هم که جوان است روغن حیوانی داده‌ام. او هم هرجا می‌رود تمام جوانان بعد از دیدن هیکلش غش می‌کنند و روی زمین می‌افتند. خلاصه درون فامیل یا کوچه هرکس که دعوایش می‌شود می‌آید دنبال ما تا برویم حق طرف را بگذاریم کف دستش. ما هم می‌رویم و تا طرف هیکل‌مان را می‌بیند غش می‌کند. دیگر از این وضعیت خسته شدم. داخل اتوبوس می‌روم، همه غش می‌کنند. مهمانی می‌روم همه غش می‌کنند. حتا یک بار سفر خارجی رفتم و چندتا داعشی تا مرا دیدند غش کردند. یک روز خُبره‌ترین و ورزیده‌ترین افسران سازمان سیا آمدند تا من و پسرم را عضو پنتاگون کنند، اما به محض آن که وارد خانه شدند و ما را دیدند غش کردند. خوب شد که با آن‌ها نرفتیم، چراکه بعدها فهمیدم آن‌ها می‌خواستند از ما به عنوان سلاح کشتار جمعی علیه مردم جهان استفاده کنند. فکر کنید رابطه‌ی چین و آمریکا شکرآباد می‌شد. پنتاگون هم من و پسرم را مأمور می‌کرد که به چین برویم و درون کوچه و خیابان شانگهای قدم بزنیم. قطعاً جمعیت چین از یک میلیارد و نیم به نیم کاهش پیدا می‌کرد. پیرمرد بعد از گفتن این جملات، با تعجب دست گذاشت روی شانه‌ی خبرنگار ما و گفت: من فقط از این تعجب می‌کنم که تو با این هیکل کوچکت چرا با دیدن من غش نکردی! نکند تو هم روغن حیوانی خوردی؟

در پایان این گزارش، یگان ویژه‌ی نیروی انتظامی به کمک نیروی هوایی ارتش، آن پدر و پسر و خبرنگار ما را بازداشت کردند و قاضی پروند بعد از هفت-هشت بار غش کردن و به‌هوش آمدن، آن‌ها را به روزی ده دقیقه حمام محکوم کرد و مجدداً غش نمود.

پایان پیام