جمشید پادشاه زمان و مکان است اما خدا نیست

جمشید پادشاه زمان و مکان است اما خدا نیست

به گزارش گلونی شاهرخ مسکوب نوشته است: کتاب «ارمغان مور، جستاری در شاهنامه» که این کلاس ها بازتابی از آن است و خواندنش برای کسانی که این گفتارها را دنبال می‌کنند بسیار روشن کننده است، از پنج بخش تشکیل می‌شود: زمان، آفرینش، تاریخ، جهانداری و سخن.

اما بنا به گفته خود مؤلف در پیشگفتار آن، رشته پنهانی که همه این فصل‌ها را به هم می پیوندد، زمان است. دریافت از زمان در تمام ساحت‌های اندیشه ایرانی: زمان اکرانه و زمان کرانمند، نقش زمان در اسطوره آفرینش، زمان اساطیری، زمان پهلوانی، زمان تاریخی و غیره.

آنچه در شاهنامه آمده و در گیتی می‌گذرد بازتابی است از آنچه در اوستا آمده و در مینو می‌گذرد.

در اسطوره آفرینش، اهورامزدا گیتی را آفرید و برای پیروزی در کارزار کیهانی علیه اهریمن، زمان کرانمند را اندیشید.

دورانی نه هزار ساله که به سه دوره هر کدام سه هزار ساله تقسیم می‌شود.

اگر این زمان نمی‌بود، عمر اهریمن نیز به سر نمی‌رسید. در این نبرد، زمان نیز چون انسان، به یاری اهورامزدا می‌آید تا او را بر اهریمن پیروز سازد.

پس به یاری زمان و در زمان است که اهورامزدا خدا می‌شود. خدایی که نه تنها آگاه مطلق است بلکه در پایان زمان توانای مطلق نیز خواهد بود.

در فرگرد ۲ وندیداد، اهورامزدا نخست با جمشید گفت‌وگو می‌کند و فرا می‌خواندش به رواج دین بهی.

اما جمشید از این رسالت سر باز می‌زند. او تنها عهده‌دار سامان دادن به گیتی می‌شود، سه بار جهان را فراخ می‌کند و ورجمکرد را می‌سازد.

در شاهنامه، زمان با جمشید، بزرگ‌ترین پادشاه اساطیری ما، صورتمند می‌شود.

او که پادشاهی تمدن‌ساز است، به ساخت و پرداخت جهان و زندگی آدمیان می‌پردازد و سه گروه اجتماعی بزرگ را بنا می‌گذارد.

او حتی دیوها را هم به زیر فرمان خود در می‌آورد و آنها را وا می‌دارد تا دیوارها و کاخ‌ها و ایوان های دور از گزند برافرازند.

در روزگار جمشید نه درد و رنج و بیماری هست و نه مرگ. روزی که جمشید به تخت می‌نشیند و بر دوش دیوان بر آسمان دست می‌یابد، نخستین روز بهار است.

پس او آن روز را روز نو می‌نامد و جشن می‌گیرد. نوروز یا روز هرمز از ماه فرودین. با نامگذاری این روز، آگاهی به زمان پیدا می‌شود.

بدین ترتیب مردی که مکان را ساخت و پرداخت، زمان را نیز سروسامان داد. پس او پادشاه زمان و مکان است، اما خدا نیست، انسان است.

به همین خاطر هم دچار غرور و آز می‌شود و منی می‌کند و به گیتی جز از خویشتن را نمی‌بیند. اینست که فر ایزدی از او روی گردان می‌شود و کار برمی‌گردد و شکست به بارمی‌آید. فرجام کار جمشید، پیروزی ضحاک است.

قسمت‌های دیگر را اینجا بخوانید

پایان پیام

کد خبر : 50134 ساعت خبر : 3:32 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=50134
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات