به گزارش پایگاه خبری گلونی، ایرانیان در سال حدود ۶۰ میلیارد نخ سیگار مصرف میکنند که رقمی نزدیک به ۱۸ میلیارد آن قاچاق است. صنعت سیگار سودآورترین صنعت تجاری دنیاست و از آن طرف هم مرگ آورترین صنعت است. گلونی در این گزارش قصد دارد به دستهای پشت پردهی این صنعت بپردازد.
یک منبع آگاه که خواست مارک سیگارش فاش نشود، به خبرنگار ما گفت: ۳۰ درصد مصرف سیگار ایرانیها قاچاق است و این باعث ناراحتی برخی از مسؤلین شده است. مگر سیگارهای ما چه ایرادی دارد که برخی علاقهمند به استفاده از سیگارهای خارجی هستند؟ دود نمیکند؟ که میکند. نیکوتین ندارد؟ که دارد. ریه را مُضمحل نمیکند؟ که میکند. دیگر چه انتظاری از یک نخ سیگار میتوان داشت؟ نکند میخواهند یک دهان بیات اصفهان نیز برایشان بخواند؟ با سیگار وطنی بمیریم بهتر است یا با سیگار اجنبیها؟ سیگارهای تولید ایران یکی از برترین سیگارهای جهان است و همه در دنیا از کیفیت این نوع سیگار دم میزنند. یکی از دوستان که ارتباط نزدیکی با هیتلر داشت میگفت که آن خدابیامرز هم «بهمنکوچیک» میکشید. به امید روزی که هر ایرانی یک پاکت سیگار ایرانی در جیبش داشته باشد.
یکی از شهروندان سیگاری که داشت ته سیگارش را داخل صندوق پُست میانداخت، به گلونی گفت: سیگارهای ایرانی برای سلامتی ضرر دارد. همانطور که عکس چاپ شده روی این سیگارها نشان میدهد، سیگارهای ایرانی ریهی ما را نابود میکنند. بلایی که سیگارهای وطنی سر سلامتی میآورد، بارسلونا سر دیپورتیولاکرونیا نیاورد. من بیشتر به سیگارهای قاچاق علاقهمند هستم چراکه این سیگارها دنیادیده هستند و در انواع و اقسام طعمها یافت میشوند. وی در حالی که یک نخ سیگار را روشن میکرد افزود: سیگارهای تولید داخل فیلترهای بزرگی دارند و به راحتی وارد صندوق پست نمیشوند. خبرنگار ما از این شهروند محترم علت انداختن ته سیگارش درون صندوق پست را پرسید که او اینگونه پاسخ داد: شما فکر کردهاید من از آن آدمهای بیفرهنگ هستم که ته سیگارم را شوت کنم وسط خیابان؟ یا مثل برخی دیگر وسط پیادهرو زیر پایم لهاش کنم؟ خیر. من از سیگارهای خارجی استفاده میکنم. فرهنگم نیز باید همچون خارجیها بالا باشد. این ته سیگارها باعث نابودی محیط زیست میشوند. این شهروند بافرهنگ که مجدداً ته سیگارش را وارد صندوق پست کرد، سیگار دیگری را روشن کرد و رفت.
خبرنگار ما مصاحبه کردن را رها کرد و به یکی از محلههای معروف تهران رفت تا با بازار فروش سیگارهای قاچاق بیشتر آشنا شود. او که در ابتدا فکر میکرد این سیگارها همچون مواد مخدر باید پنهانی و در خفا دادوستد شوند، در این محله با صحنهای دیگر مواجه شد. در این بازار به نحوی با خیال آسوده سیگار قاچاق به فروش میرسید که کتاب در خیابان انقلاب به این راحتیها به فروش نمیرسد. مغازههای متعدد با تابلوها و تبلیغات پرزرقوبرق، جوری اقدام به فروش سیگار قاچاق میکردند که گویی از شخص وزیر مجوز دارند. از آنجایی که چهرهی خبرنگار ما شبیه به مأمورها بود فکر میکرد سیگارفروشها با دیدن او بساطشان را اندکی جمع و جور کنند اما خبرنگار گلونی سخت در اشتباه بود. الان چند ماهی میشود که از او خبری در دست نیست. آخرین بار یکی از اهالی او را دیده است که در کوچههای تنگ و تاریک آن محله معروف با سرعت در حال دویدن بوده و چند مرد قویهیکل به دنبال او.
پایان پیام