ما آدمهای وقتشناس
ما آدمهای وقتشناس
پایگاه خبری گلونی، علیرضا لبش: ما آدمهای وقتشناسی هستیم. سر وقت به دنیا میآییم، سر وقت هم میمیریم. فقط بعضی چیزها را با چند دقیقه تاخیر انجام میدهیم. مثلا جلسات کاری، همایشها و کلاسهای درسمان همیشه با یک ساعت تاخیر برگزار میشود، پروازهایمان حداقل با نیمساعت تاخیر میپرند. اتوبوسهایمان همیشه یک ربع تاخیر دارند. رییس جمهورهایمان را هشت سال پس از ریاستشان میشناسیم. شاعران وهنرمندانمان را با یک عمر تاخیر میشناسیم، یعنی دقیقا پس از مرگشان. آمدن سال نو هم هر چهار سال یکبار، با یک روز تاخیر همراه است. اخیرا هم فصلها با تاخیر جا به جا میشوند. اول پاییز، هنوز آفتاب مغز را کباب میکند و اول بهار تازه برف میبارد.
ما خانههایمان را آنقدر تمیز نمیکنیم و آنقدر خانههایمان گرد و خاک میگیرد که مجبور میشویم، آخر سال، خانههایمان را اساسی بتکانیم. چند نفر را خبر میکنیم و چهار طرف خانه را میگیریم و میتکانیمش. بعد هم تا دو هفته از خستگی و آسیب دیدگی ستون دوم مهره فقرات توی خانه میخوابیم.
ما آدمهای وقتشناس
بانک مرکزی برای عید، مقدار زیادی اسکناس تانخورده چاپ میکند و در اختیار ما قرار میدهد. ما در روزهای سال نو اسکناسهای تانخورده به هم هدیه میدهیم و خوشحالی میکنیم اما به محض اینکه تعطیلات نوروز تمام میشود، اسکناسهای تا نخورده و تمیز آب میشوند و میروند زیرزمین. بعد از عید راننده تاکسی، بقال، نانوا، کارمند بانک و همه همه یک دانه اسکناس سالم گوشهدار، تحویل آدم نمیدهند. همه اسکناسها نه تنها پاره و زخمی هستند، بلکه تعدادی از آنها جویده و هضم شدهاند و معلوم است صاحب قبلی اسکناس، معده ضعیفی داشته که میتوان عددهای روی اسکناس را از هم تشخیص داد.
ما آدمهای اهل تعارف و رودربایستی داری هستیم. در ایام نوروز، میهمانان را با هزار تعارف و بفرما برای صرف شام یا ناهار نگه میداریم. اصرار هم میکنیم که: حتما زنگ بزنید بچهها هم بیایند. یک لقمه نان و پنیر با هم میخوریم. بابا مگر چیکار میکنند. بچهاند دیگر شلوغ میکنند. موقع غذا خوردن یک سفره میاندازیم از این طرف تا آن سر اتاق و چند نوع غذا از رستوران محل سفارش میدهیم. سر سفره هم کلی اصرار میکنیم که: چرا فلان کار را نمیکنید؟ چرا فلان چیز را نمیخورید؟ راحت باشید فکر کنید خانه خودتان است. غریبگی نکنید. کاری نکردیم که. یک لقمه نان و ماست قابل این حرفها نیست. اگر از فلان غذا بماند، توی جیبت میریزم. تا ته بشقابت را باید بخوری. اما وقتی که مهمانی تمام میشود، پشت سرشان می گوییم: بعضیها چقدر پررو تشریف دارند. تعارف هم سرشان نمیشود. حالا اگر ما بودیم، میکشتنمان، نمیماندیم. انقدر راحت بودند، انگار خانه خالهشان بود. والا ما توی خانه خودمان اینقدر راحت نیستیم. بچههاشان خانه را شخم زدند. بچه که نیستند، بلدوزرند. حالا میمردید، بچهها را نمیآوردید. مثل هیولا خوردند. حیف چلوکباب. حیف پول. بعضیها شعور تعارف ندارند.
در کل ما خیلی باحالیم خیلی.
عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.
پایان پیام
کد خبر : 53388 ساعت خبر : 2:55 ب.ظ