دختر که باشی میفهمی
پایگاه خبری گلونی، مهدیسا صفریخواه: وقتی تو مترو هستی باید به سؤالات زیادی جواب بدی، البته بعضیهاش رو هیچوقت علنی ازت نمیپرسن، مثل اون خانومی که کل پیامکهای روی صفحهام رو داشت رصد میکرد و از یهجایی به بعد بهم گفت: «چقدر بهش رو میدی آدم قحطیه؟!» میخواستم بلند یشم و یه جای دیگه بشینم اما وقتی دیدم طرف تو هفته چهلم بارداریش میله بالا سرش رو دو دستی چسبیده و کسی هم به روی خودش نمیاره پشیمون شدم؛ یعنی بیشتر دلم برای اون خانوم باردار سوخت که میخواستم جام رو بهش بدم، نمیخواستم این آخریها آرامشش رو ازش بگیرم.
دختر که باشی میفهمی
بیخیال شدم کتابم رو از کیفم درآوردم و پابهپای من مطالعه میکرد حتی نمیذاشت ورق بزنم بهم گیر میداد که چقدر تند میخونی، اعصاب نداریا. دوباره بلند شدم که برم یعنی خوشبختانه به ایستگاهم رسیده بودم. دختر که باشی باید بیشتر از اینها اعصاب داشته باشی بابام همیشه این حرف رو بهم میزد و پشت بندش کولر رو خاموش میکرد زمستون و تابستون هم نداشت، بعد یاد بیوی اینستاگرامم میافتم که توش نوشته بودم پرنسس بابامم، به نظر میرسید بابام میخواد از پرنسسی معافم کنه هرچند که باید یه حرکت نمادین دیگه برای نشون دادن اقتدارش دستوپا کنه!
پایان پیام
ادامه این داستان دنبالهدار را اینجا بخوانید.