شهردار رشت، آزیتا و من
پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: خبری که به سرعت در خبرگزاریها چرخید و حرف و حدیثهای زیادی داشت این خبر بود: «سرپرست وقت شهرداری رشت طی نامهای عجیب به خود با استفاده از دو پست حقوقی خودش منزل مسکونی در رشت را در اختیار خود قرار داد»
شهردار رشت، آزیتا و من
خب بندهی خدا حتماً به اون منزل مسکونی احتیاج داشته. من نمیفهمم چرا بعضیها به این خبر واکنش منفی نشون دادن! لامصب احتیاج آدم رو به هر کاری وامیداره. خود من وقتی خیلی تنها بودم، یه اکانت تقلبی تو تلگرام برای خودم ساختم و به اکانت اصلیم پیام دادم: «سلام آقای خوشتیپ». بعد با اکانت اصلیم جواب دادم: «بله بفرمایید شما؟» سریع اومدم با اکانت تقلبیم جواب دادم: «من آزیتا یکی از طرفداران متنهای شمام. میخواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم». همونطور که سعی میکردم جلوی ذوقزدگیم رو بگیرم با اکانت اصلیم جواب دادم: «خیلی خوشبختم. چه کمکی از دستم برمیآد؟» سریع با اکانت تقلبیم جواب دادم: «میخواستم یه قراری تو کافهای جایی بذاریم و بیشتر با هم آشنا بشیم» منم همونطور که از خوشحالی میخواستم بال دربیارم، سعی کردم متانت خودم رو حفظ کنم و خیلی جدی گفتم: « بله چرا که نه ولی این چند روز یک مقدار سرم شلوغه. اما اگر هفتهی بعد پیام بدید با یه قهوهی تلخ موافقم» در حالی که کل روزهای هفته بیکار و علاف بودم. اومدم تو اکانت تقلبیم و با خودم گفتم نگاه این بدبخت چه قدر خودش رو میگیره. بدبخت از خدات باشه یه دختر بهت پیشنهاد قرار داده. بعد تو جواب خودم نوشتم: «چرا اینقدر کلاس میذارید؟ فکر کردید کی هستید؟» بعد اومدم تو اکانت اصلیم و با جدیت جواب دادم: «این چه طرز صحبت کردنه خانم. متاسفم براتون اما مجبورم بلاکتون کنم» در حالی که برای اولینبار تو عمرم یه دختر بهم پیام داده بود و داشتم ذوقمرگ میشدم اما بلاکش کردم که فکر نکنه دخترندیدهام. بعد رفتم تو اکانت تقلبیم و وقتی دیدم بلاک شدم چندتا فحش به خودم دادم و کلاً دیلیت اکانت کردم.
خلاصه خواستم بگم این بنده خدا هم توی شهرداری رشت کس دیگهای به جز خودش رو نداشته که بهش نامه بده و ازش منزل مسکونی بخواد، مجبور شده از خودش تقاضا کنه. به نظرم کارش خیلی هم مسخره نبوده. اگر با تقاضای خودش مخالفت میکرد، دیگه واقعاً میشد گفت کارش خیلی مسخره بوده.
عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.
پایان پیام