خودگویی و خود خندی، به‌به چه شهردار هنرمندی

خودگویی و خود خندی، به‌به چه شهردار هنرمندی

پایگاه خبری گلونی، علی خضری:

خودگویی و خود خندی، به به چه شهردار هنرمندی

صبح روز قبل:

مکان: منزل شهردار

همسر شهردار: ای بابا، هرچی امکانات هست مال این پایتخت‌نشین‌هاست. مگر تو چی‌ات از آن آقای بووووق و آقای بوووق و دارو دسته‌ی بوووق کمتر است که عرضه نداری یک سقف برایمان تهیه کنی؟ به تو هم می‌گویند مرد؟ خسته شدیم از بس توی خانه‌ی مستاجری ماندیم و سر سال نشده آواره و سرگردان دنبال یک خانه‌ی دیگر باشیم. من دیگر حال ندارم سر سیاه زمستان این بچه ها را دندان بگیرم و خانه عوض کنم. خلاصه خودت می‌دانی. ناسلامتی شهرداری و این همه امکانات…

خودگویی و خود خندی، به‌به چه شهردار هنرمندی

صبح روز بعد:

مکان: وسط شهرداری، اتاق شهردار

شهردار بالاخره خودش را راضی می‌کند. کاغذی بر می‌دارد. خودکاری از جیبش در می‌آورد و شروع به نوشتن می کند:

با سلام، احتراما با توجه به مذاکرات حضوری و موافقت ضمنی جنابعالی، درخواست می‌شود تا با تحویل مسکن مذکور به اینجانب موافقت نمایید. با تشکر….

شهردار کاغذ را امضاء می‌کند و به خودش می‌دهد. خودش نامه را می‌گیرد. عینکش را روی بینی جابجا می‌کند. نامه را می‌خواند و با اکراه امضاء می‌کند و در پاراف می نویسد: با توجه به نیاز نامبرده، با درخواست ایشان موافقت می‌گردد. جهت اقدام سریع.

سپس نامه را به شهردار می‌دهد و می‌گوید: ببرید دبیرخانه تا ثبت شود. شهردار نامه را به دبیرخانه می‌برد و به کارمند دبیرخانه که از قضا خودش است می‌دهد تا ثبت شود. خودش نامه را ثبت می کند و آن را به شهردار می‌دهد و می‌گوید: مبارک باشد. شیرینی ما فراموش نشود. شهردار دست در جیبش می‌کند و شیرینی خودش را می‌دهد. بعد نامه را به قسمت تحویل ملک که بصورت کاملا اتفاقی خودش است تحویل می‌دهد. خودش نامه را نگاه می‌کند و می گوید: خب، خدا را شکر که خانه‌دار شدید. شیرینی خانه‌دار شدنتان را بخوریم انشالا. شهردار دست در جیبش می کند و شیرینی خانه‌دار شدنش را تقدیم می کند و می‌گوید: از آن خوب‌هایش بدهید لطفا. فکر کنید برای خواهر و مادر خودتان می‌خواهید. خودش در پرونده‌ها می‌گردد و یکی از آن خانه‌های خوب را که برای اعضای خانواده‌اش می‌پسندد را جدا می‌کند و کلیدش را به شهردار می‌دهد. شهردار کلید را می‌گیرد و از خودش تشکر می‌کند. در حالی که کبکش خروس می‌خواند، به همسرش اطلاع می‌دهد که کارتن خالی پیدا کند. صدای خروس در راهرو شهرداری شنیده می‌شود: قوقولی قوقو….. یعنی: خود گویی! و خود خندی، به به چه هنرمندی…

عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.

پایان پیام

کد خبر : 55181 ساعت خبر : 11:59 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=55181
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات