زبان فارسی حصاری امن است

زبان فارسی حصاری امن است

به گلونی‌، شاهرخ مسکوب نوشته است: در دوره اسلامی فقط در دو چیز ما -به عنوان ایرانی- از مسلمان‌های دیگر جدا می‌شدیم:

در تاریخ و در زبان. و درست بر همین دو عامل، هویت ملی یا قومی خودمان را بنا کردیم. از یک سو تاریخ، پشتوانه، توشه راه و تکیه‌گاهمان بود و از سوی دیگر، زبان، شالوده، پایگاه و جان پناه، حصاری که در آن ایستادیم.

در بینش اساطیری و حماسی ما، آزادی خواست آدمی و سرنوشتی که زمان بر وی مقدر می‌دارد،جفت جدایی‌ناپذیرند.

این دریافت دیرین را در شاهنامه نیز می‌بینیم. این کتاب اثری عقیدتی یا فلسفی نیست تا گرفتار «حل» این مشکل باشد که جهان آدمی جای جبر است یا اختیار، در شاهنامه پرواز آرمان آزادگان و گردش خودکام سپهر، هر دو باهم و در همند.

‌‌در حماسه‌های پهلوانی، پادشاهان و پهلوانانند که می‌توانند خواست خود را هستی بخشند، نه توده مردم که از آنها کمتر نشانی می‌توان یافت.

تاریخ را آنها می‌سازند و تاریخ نیز به کار کیایی آنان می‌پردازد. آنها مردان جهانداری و جهانگشایی، صلح و جنگ و دستیاران نیک و بد جهانند.

آرمان‌ها و ارزش‌های اخلاقی حماسه همان نام و ننگ آنهاست که چون در فرهنگ مردم رسوخ کرد، بدل به الگوی اخلاق همگان می‌شود.

زبان فارسی حصاری امن است

فردوسی خود آن فرهنگ‌‌ساز بزرگ است و کتابش «تاریخ» تمدن آزادان (اشرافیت) ایران و آرزوهای دورپرواز و بلند آنها.

دوری و جدایی واقعیت و آرمان، زندگی این بزرگان را پر تلاش و تنش می‌کند و آن را به سوی پایانی دردناک می‌راند. در نتیجه نه فقط تاریخ‌سازان که تاریخ نیز پایانی غم‌انگیز می‌یابد.

از قضا شاهنامه نیزخود دستاورد شکست و ناکامی است.

‌همانطور که پیش از این گفته شد در قرن چهارم هجری ما ایرانی‌ها ملتی بودیم از بوته شکست برآمده، نه آن قوم فرسوده و بی‌رمق آخرهای ساسانی، بلکه ملت تازه تولد یافته‌ای با آگاهی به هویت خودـ خودآگاه ـ با دین و تمدنی تازه. گذشته پشتوانه یا تکیه‌گاه این هویت بود و زبان جلوه گاهش.

درخت تازه‌ای بود که در آب و هوای اسلام پرورش یافته بود، اما بر زمین خاطره قومی خود. گهگاه گفته می‌شود که فردوسی زنده کننده ملیت ماست. این حرف چندان دقیق نیست.

پیش از فردوسی حس ملی ما زنده بود. در آغاز قرن چهارم هجری ما ملت نو رسیده سرزنده و جوانی بودیم.

اما از برکت وجود با سعادت فردوسی دو عنصر اصلی ملیت ما در اثری بزرگ باز آفریده و بدل به تنی واحد شد. شاهنامه تاریخ (حماسه) و زبان ماست. و بعد ها همین کتاب نقش دیگری هم پیدا می‌کند و مهم‌ترین عامل فرهنگی نگهدارنده ملیت ما می‌شود.

قسمت‌های دیگر را اینجا بخوانید

پایان پیام

کد خبر : 55734 ساعت خبر : 8:37 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=55734
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات