بازار کساد دستفروشی در مترو
پایگاه خبری گلونی حمید کیانمهر:سلام. من کیان هستم. ۲۵ ساله، لیسانس و ساکن تهران. من داخل واگنهای مترو خردهفروشی میکنم! بله من دستفروشم. کار و کاسبیام هم بد نیست. البته فکر نکنید از اول به این کار اشتغال داشتم. نه! داستان زندگیام مفصل است که مدیر مسئول و سردبیر محترم گلونی، مامورم کردند به برونریزی و افشاگری بخشهایی از آن در قالب این ستون. پس مرا اینجا بخوانید که ضرر نخواهید کرد.
کار و کاسبی ما فروشندگان مترو این روزها بدجوری کساد شده است. راستش ما زمانی برای خودمان بازاری داشتیم سکه! اما از وقتی که شهرداری محترم با شانتاژ رسانهای و نصب بنرها و توزیع انواع پکیجهای فرهنگی بین مردم ساکن مترو، آنها را متقاعد به نخریدن کالا از فروشندگان و دستفروشان کرده، سلیقهی ملت هم دچار تغییرات و نوساناتی شده است. مثلا آنها پیشتر بخشی از نیازهای روزمرهشان را داخل مترو تامین میکردند و دیگر لازم نبود برای هر جنسی زحمت بکشند به پاتوق آن در سطح شهر بروند. ما خودمان میآمدیم خدمتشان! اما این روزها دیفالت ذهنی همهی مردم این شده که اجناس دستفروشان بی کیفیت است و نباید از ایشان چیزی خرید. خب ما هم تا حدودی به این قضیه معترفیم اما به قول معروف: “هرچقدر پول بدی همون قدر آش میخوری” لابد انتظار دارند مثلا با ۱۰۰۰ تومانِ ناقابل، بجای یک آدامس نعنایی، یک شکلات تلخ آلمانی مدل creation با طعم تیرامیسوی برزیلی تحویل بگیرند!
بازار کساد دستفروشی در مترو
شایان ذکر است که لازم است ساز و کاری در نظر گرفته شود که ما فروشندگان بتوانیم با موازین قانونی به فعالیت ادامه دهیم. این حق مسلم ما و در عین حال یک معاملهی برد- برد است. از طرفی مردم و مصرف کنندگان، بسیاری از اجناس را پیش روی خود حاضر میبینند و به راحتی تهیه میکنند از طرف دیگر هم ما به یک لقمه نان حلال میرسیم و هرشب پیش زن و بچههایمان سرافکنده نمیشویم. البته همکاران متاهلم را عرض می کنم وگرنه بنده که زن و بچه ندارم و درواقع بیشتر نزد شکمم سرافکنده می شوم! حالا من برای مدیرعاملان مترو و شهرداریچی های محترم یک پیشنهاد سازنده دارم. باید هرچه سریعتر تمام دستفروشان مترو و اجناسشان ساماندهی اساسی شوند. بدین شکل که کالاها را به تفکیک قیمت و کیفیتشان کتگورایزیشن کنند تا دیگر مردم هم تکلیف خودشان را بدانند و آنهایی که می خواهند پول بیشتری بپردازند و به تبع کالای بهتری بخرند به دستفروش متمایز با فلان مشخصات مراجعه کنند. مثلا فروشندگان در ایستگاههای مختلف با رنگهای فرم معین توزیع شوند.
فروشندهی کالاهای درجه یک با لباس فرم آبی، درجه دو قرمز، اجناس متوسط زرد و فروشندهی کالاهای کاملا بی کیفیت (یا بنجل) قهوهای بپوشد! اگر این طرح اجرا شود هرج و مرج های داخل مترو و شکایات به حداقل میرسد. ما هم دیگر نیاز نیست هی طول این واگنهای مترو و این مسیر صعبالعبور را از لای حجم انبوه انسانهای کپل و لاغر طی طریق نماییم و حنجرهی نازنینمان را پاره کنیم برای دو زار خرجی!
خلاصه که اینطور نمیشود. ما فروشندگان مترو نیاز به حمایت داریم. باید اتحادیهای تشکیل شود. بایستی سندیکایی برای پیشتیبانی از ما بوجود بیاید. باید تحت پوشش بیمه قرار بگیریم. اگر یک وقتی در یک قطاری، راننده ی محترم یکهو محکم پایش را گذاشت روی ترمز و اجناسمان به سمتی پرتاب شد و خودمان هم به سمتی دیگر و مغزمان با برخورد به میلههای ستبر قطار متلاشی شد چه کسی باید پاسخگوی اجناس زائل شده و مغز متلاشی شدهی ما باشد؟!
پایان پیام
ادامه این داستان دنبالهدار را در اینجا بخوانید.