پایگاه خبری گلونی: از فردای روزی که جوان بلند قامتی از سرزمین شقایق و ترانه و مفرغ، تمام قد بر دروازه فوتبال ایران و یکی از معروفترین تیمهای آسیا ایستاد، نهال امیدی در وجود همه کسانی جوانه زد که امیدی به اینکه روزی در دروازه فوتبال پر حاشیه ایران قرار بگیرند، نداشتند.
علیرضا بیرانوند نه زر در ترازو داشت و نه زور در بازو. نه از ژن خوب فوتبالی بهرهمند بود و نه پشتش بهجایی گرم. او برآمده از مردمی بود که روزی قرار بود وارثان زمین در جهان شوند و سالهای سال، این واژه افتخار کسانی بود که سودای قدرت در سر داشتند و به گمان خویش میخواستند، دست ارادت به مردم، برای خدمت صادقانه دهند .
بیرانوند هم طعم فقر را چشیده بود هم زجر کارگری را. روزها با بازوان نحیفش، لقمه شرف چیده بود و شبها را در کارواشی به سر برده بود که روزها در آن، شیشه خودروهایی میشست که مالکان آن نمیدانستند شاید آرزویشان روزی، گرفتن سلفی با این نوجوانی است که صورتش در زیر بینیاش گمشده است.
جوان لرستانی که روزی نیاکان و قبیلهاش هم به سلحشوری در تاریخ آن سرزمین شهره بودند اکنون چنان قد کشیده بود که دست بلندقامتان تاریخ فوتبال ایران بهسختی به بلندای شانهاش میرسید.
بیرانوند که روزی با برج آزادی عکس یادگاری میگرفت به چنان جایگاهی رسیده بود که نماد شهر تهران به احترامش کلاه از سر برمیدارد و بزرگترین فرش سبز باشگاههای ایران، در پایش با شوق پهن میشد.
اما در روزهای اخیر تجربه اندک بیرانوند که اقتضای جوانی اوست و به قول سعدی چنانکه افتد و دانی، هر جوانی ممکن است بدان گرفتار شود، باعث شد که عدهای در فضای مجازی و رسانهها او را به باد انتقاد بگیرند و برخی بیمایه نیز، نوجوانی و کودکی سراسر پرافتخارش را به رخش بکشند. برخی نیز که از شهروندی فقط سکونت در پایتخت را میفهمند، این بیتجربگی را بهحساب شهرستانی بودنش بگذارند و شرمسارانه به بیشتر مردم ایران توهین کنند.
ولی غافل از این نکته بودند که سابقه مدنیت بسیاری از شهرستانها، حتی شهرستانهایی که جمعیتی کمتر از یکی از محلات پایتخت دارند، بسی بیشتر از شهر تهران است.
برخی نیز پا را فراتر گذاشته و تبار او را بهانه کردند و وقیحانه به یکی از مهمترین اقوام ایرانی توهین کردند. اینان تحت تأثیر جوکهای قومیتی چند دهه اخیر که
اقوام بزرگ ایرانی را نشانه رفتهاند، به قومیت بیرانوند و میلیونها لر تبار اهانت کردند و به یاد نداشتند که بسیاری از نامآورترین چهرههای حوزوی و دانشگاهی ایران معاصر ریشه در این قومیت دارند.
اکنون بیرانوند نماد یک قوم شده و الگوی بسیاری از جوانانی شده است که سر زلف آرزوهایشان را به عروس فوتبال گرهزدهاند.
امیدواریم زین پس، این جوان خودساخته که بیشک عدهای هرچند اندک، تاب دیدن او را در قاب فوتبال ندارند و به هر بهانه تلاش میکنند او را به حواشی این جادوی هزاره مشغول سازند، در دام حاشیهسازان نیفتد و با مشاوره با کارشناسان ورزشی خبره و بافرهنگ، سالهای سال محکم و استوار از دروازه تیم ملی محافظت نماید و در تاریخ فوتبال ایران به نیکی، نامی از خویش به یادگار گذارد و آبروی مردمی را که در دلشان جای کرده است، نگهدارد.
پایان پیام
صالح سوری – صاحبامتیاز و مدیرمسئول پریسک زاگرس