کیفیت حرف آخر را می زند

کیفیت حرف آخر را می زند

رضا آشفته خبر داد بیست و سومین جشنواره لاله های سرخ برای نخستین بار در سطح ملی برگزار شد و این حرکت باید جلوه ای قویتر و غنی تر از بیست و دو دوره ی قبلی اش تلقی بشود که به صورت منطقه ای و تحت عنوان ۱۲ استان زاگرس برگزار شده است.

به گزارش پایگاه خبری گلونی، اما هنوز هم در نخستین دوره ملی اش، حال و هوای یک جشنواره منطقه ای را داشت تا اینکه بخواهد یک جشنوارۀ ملی تلقی شود؛ البته الان شاید مقدم همان برگزاری یک جشنواره باشد که با بضاعت موجود می خواهد برابری کند با یک جشنوارۀ ملی چنانچه نخستین دوره اش در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهۀ ۷۰ به گفتۀ تئاتری های اندیمشک با ده هزار تومان سرمایۀ شخصی یک تئاتری برگزار شده است و این امر به مرور تبدیل به یک شاخص و اعتبار فرهنگی شده و همین عاملی برای ایجاد یک قطب تئاتری در جنوب غرب کشور شده است و ما از اندیمشک به عنوان یک شهر معتبر فرهنگی در سطح ملی یاد می کنیم؛ هر چند هنوز هم امکانات سخت افزاری اش در حد برگزاری یک جشنوارۀ ممتاز و ملی نیست و این پتانسیل بالقوه نیازمند حمایت متولیان امر است که برای ایجاد چنین فضایی و بالفعل شدن آن به معنای حقیقی اش سرمایه گذاری کنند چون تمرکززدایی فرهنگی از پایتخت ایران نیازمند سیاست گذاری و سرمایه گذاری کلان هست و غفلت از آن مواجهه با ناهنجاری و نابسامانی های اجتماعی را رقم خواهد زد که حتی با ارقام بسیار بالاتر نیز جبران پذیر نخواهد بود.

کیفیت حرف آخر را می زند

این ملی شدن علاوه بر آن امکانات سخت افزاری نیازمند حمایت های مادی و معنوی و جذب گروههای حرفه ای تر و شناخته شده تر است و دستکم یک سوم از کلیت اجراها باید با چنین مشخصه ای تامین بشود.

در نخستین دوره ملی، در کلیت آثار صحنه ای هیچ نام و نشانی از هنرمندان شناخته شده کشوری در مقام نویسنده، کارگردان و بازیگر و دیگر عوامل حرفه ای نبود حتی گروههای دعوت شده از تهران هم از چنین جایگاه و اعتباری برخوردار نبودند و نمی توانستند اعتباری به جشنواره ببخشند. شاید جوان گرایی اصل و اساس جشنواره باشد که بسیار هم اهمیت دارد اما عنوان ملی تا حدی انتظارات مخاطبان را از یک جشنواره بالاتر می برد و دیگر حتی مقایسه آن با یک جشنواره منطقه ای فجر هم در حد انتظار نخواهد بود. باید تا حدودی هم نام ها و نشانها بتوانند در پر و بال بخشیدن به نام جشنواره نقش بازی کنند و بعد به مرور خود جشنواره خواهد توانست در شناساندن چهره ها و استعدادهای ملی نقش محوری خود را آشکار کند. دقیقا همین سطح انتظارات و چالشمندی هاست که به مرور در بضاعت بخشیدن به یک جشنواره مفید واقع خواهد شد.

کیفیت حرف آخر را می زند

در بخش صحنه ای نمایش «با من حرف نمی زنی چرا؟» به نویسندگی کامران شهلایی و کارگردانی احمد صمیمی از تهران، درباره خودزنی و شاید خودکشی یک دختر هست که نامزدش را هم در حد و اندازه پدر هنرمندش که در جنگ شهید شده است، نمی داند و این گونه هست که در نبود پدر و پر نشدن جای خالی اش پریشانی و هر اتفاق ناگواری ممکن خواهد شد. البته باید کمی صریح تر به شخصیت نامزد برای ایجاد این نقص تراژیک پرداخته شود.

اما در نهایت، پایان باز در یک خرده پیرنگ ما را دچار تعلیق فکری می کند که دربارۀ چگونگی اش خودمان به نتیجه برسیم. این نمایش هنوز به لحاظ نور و موسیقی می توانست از امکان بیشتری برای بازتاب بهتر کار برخوردار باشد.

کیفیت حرف آخر را می زند

همچنین نمایش «کندو» به نویسندگی و کارگردانی مسعود احمدی- از شیراز، با آنکه می توانست یک نمایش مستند دقیق و تاثیرگذار باشد اما به دلیل ضعف عمده در متن و بلاتکلیفی در بیان یک پیرنگ مشخص و نداشتن سبک و گونه مشخص اجرایی مخاطب را سردرگم باقی می گذاشت و این مشکل ریشه در هدف تجربی بودن یا اکسپریمنتال شدن آن هست چون امور تجربی در تئاتر نیازمند تجربۀ زیاد و با کیفیت در متدها و شیوه های مختلف است اما داشتن یک بازیگر خلاق (شیما پور سهم الدین) که دارای بدن و بیان چشمگیر هم باشد، می توانست مخاطب را پای کار نگه دارد و یک طورهایی همچنان اسیدپاشی بر صورت زنان در آن برجسته نمایی شود.

نمایش «هزار پیرهن از هزار یوسف» به نویسندگی و کارگردانی سید محمد محمدی از اراک درباره یک رختشویخانه در زمان جنگ است که با ورود یک سرباز در محیط زنانه دچار چالش می شود و زنی که سرکارگر زنان رختشوی هست و عروسش متوجه شهید شدن سرداری می شوند که درواقع پسر اوست. متن ایده جالبی دارد اما اجرا هنوز بیانگر یک وضعیت موثر نیست که بتوانیم با آن درگیر شویم. ایمان ملکی پور هم بازیگری است که تلاشش در سامان گرفتن اجرا نمود دارد که بهتر است اجرا بر اساس همان عنوان و حضور پیراهن ها شکل بگیرد.

کیفیت حرف آخر را می زند

نمایش «انقباض» به نویسندگی علی شعاعی و کارگردانی طیبه صیدمحمد از ایلام درباره شرایط بحرانی و روان نژندی یک پیرمرد آسیب دیده از جنگ و بمباران عراقی هاست. او در بیمارستان تحت درمان است اما از یک سو می پندارد که دو همسرش می خواسته اند او را به دلیل اعتیاد بکشند و حتی دسیسه ها کرده اند اما از یک سو نیز می پندارد که به تلافی این دسیسه، او خودش هر دو زن را کشته و در آتش سوزانده است اما او همسرانش را در یک بمباران از دست داده است و حالا در یک سیکل بستۀ روان پریشانه دارد این رنج ابدی را سپری می کند. متن بازنمود دقیقی از یک شرایط بحرانی ناشی از آسیب های روانی جنگ است که با توجه به نمود بارز مابه ازاهای عینی و ملموس می تواند در خور تامل باشد اما هنوز در ساختار متن می توان دخل و تصرف کرد برای اینکه بتواند در ایجاد فضا و ارائه بهتر شخصیتها موثرتر باشد.  و البته اجرای صیدمحمد هم بیانگر همین حال و هواست که در فضاسازی هم می خواهد بیانگر این وضعیت برهم ریخته باشد. توش و توان کارگردان، با تمام کمبودها و نقص های احتمالی قابل پذیرش است و اجرا می تواند تاثیرگذار باشد. بازی طیبه صیدمحمد در نقش خاور و بازیگری نقش پیرمرد یا ولی (محمد محمدیان شمالی) هم تا حدود زیادی در ساخت سازه اجرایی تاثیرگذار هست و البته بازی بازیگر نقش هوو هنوز نیازمند بازنگری است. باید که یک رابطه زنانه در شرایط سنتی و در گذشته نمود بیابد تا اینکه یک زن قلدر را بخواهیم در شرایط امروزی تر ببینیم.

کیفیت حرف آخر را می زند

نمایش «شب آفتابی» به نویسندگی ابوالقاسم مهدوی و کارگردانی رشید نصیری از گلستان- بندرگز هم درباره انتظار و چشم به راهی یک دختر است که پدرش را در جنگ گم کرده است. در یک شب غایی مرد می آید اما نرسیده به محل زندگی و هتل پدر خواندۀ این دختر، مرد دچار تصادف و مرگ می شود و این رمزگشایی از مرگ پدر، مادر دختر را هم دچار مرگ دیگر می کند و… در این نمایش متن هنوز نیازمند چالشمندی است بشود پایه اتفاقات و شخصیت پردازی ها قویتر در نظر گرفت. شاید همه چیز ذهنی باشد و شاید در یک پایان دایره وار بشود همه چیز را به تماشاگر واگذار کرد اما طراحی هنوز قابلیت این فضاسازی پیچیده را نداشت که می دانیم بضاعت اندک مالی مانع از ساخت و ساز آن می شود و نداشتن منابع نوری هم دلیل دیگر این عدم تکامل این اجرا خواهد بود و از همه مهمتر بازی های اغراق شده که باید تعدیل شود، و البته بازیگر جوانی (فاطمه نصیری) در آن بود که می تواند در آینده با موفقیت های چشمگیری همراه باشد.

نمایش «اِویل» به نویسندگی و کارگردانی سعید بادینی از سیستان و بلوچستان – زاهدان، بیشترین جاذبه اش پرداختن به حرکات و انتقال مفاهیم در هماهنگی و ایجاد ترکیب بندی های تصویری است اما همه چیز در همان ده دقیقه اول اتفاق می افتد و شقاوت داعش آشکار می شود و دیگر زمینه های دراماتیکی در متن نیست که ما را با اجرا همسو گرداند و به مرور دیگر پرداختن به توحش نسبتا عادی شده بر پایۀ کلیشه های رایج لحن شعاری و بی تاثیری به خود می گیرد. نمایش خط آخر به نویسندگی محمد اکبری و کارگردانی مرتضی عیدی، از خراسان رضوی- قوچان درباره جوان کُردی است که تجربۀ ابوغریب، زندان هولناک رژیم بعث عراق را دارد و او در این پریشانحالی ها از رابطه عاشقانه اش می گوید و خانه و کبوترهای پدری که ویران شده اند و همه اینها در فضایی اکسپرسیونستی نمایان می شود و عنصر فضا بیشترین تاثیر را بر مخاطب می گذارد و جلوه های بصری نیز در این رابطه بیشترین حضور و تاثیر را دارند و در آن ایجاز و نشانه های دقیق بسترساز یک اتفاق درونی است که در نهایت با پای روی مین به نبودی همه چیز می انجامد. بنابراین طراحی فرزانه فاطمی می تواند حضور موثری در ایجاد فضا داشته والبته نمی توان از بازی خلاقه امیر سعیدی نیز چشم پوشید که بسیار در ایجاد فضای دراماتیک و القای ضرباهنگ درست کار نقش دارد. همچنین موسیقی و بازنگری در متن می توانست حال و هوا و ساختارمندی اثر را ارزشمندتر کند.

کیفیت حرف آخر را می زند

نمایش «سی ساله که بیست سالشه» به نویسندگی و کارگردانی بهروز وفایی خوزستان – اندیمشک درباره چند نفر است که هر کدام تجربۀ تلخی از جنگ دارند. متن باید ساختار اپیزودیک داشته باشد و همانند آثار برتولت برشت مبتنی بر درنگ و تامل منطقی و استدلالی باشد که در اجرا نیز این لحاظ بشود. همچنین اجرا هنوز به لحاظ بازیگری باید دقیق تر بشود و بازیگران از بدن و بیان حرفه ای تری برخوردار باشند و این مهم با تمرین های دقیق ممکن خواهد شد.

نمایش «اوسنه» به نویسنده و کارگردانی مهدی آشوغ از خوزستان- اندیمشک دربارۀ یک مرد است که چون همسرانش بچه دار نمی شود به دنیای جن ها پا می گذارد که در ازدواج با آنها بتواند تولد بچه نداشته اش را ممکن سازد. متن ایدۀ درخشانی دارد و پرداختن در فضاهای ذهنی و رئالیسم جادویی ارزشمندی متن را بسیار بالا می برد اما مشکل هنوز هم در نداشتن یک دستگاه فکری است؛ به هر تقدیر می دانیم که تولید فکر است که یک سازه زیبا را تبدیل به اثری ارزشمندتر خواهد کرد و به ویژه نفوذ در زیر سطرها و ژرف ساختها با چنین فرآیند متفکرانه متبلور خواهد شد. اما اجرا با بازی های دقیق و در فضای خالی نمود بارزی یافته، و محسن خدادادی در نقش مرد قوزی یا ملیکا به صورت خلاقه و صرف انرژی بسیار نقش آفرینی می کند. همچنین در آن موسیقی عنصر فضاسازی است که درنگ مخاطب را نسبت به رویدادها و شخصیتها ممکن می سازد و همچنین نور نیز در خدمت اجراست.

در بخش مهمان نمایش «ضیافت شوم» به نویسندگی رضا طاهری و کارگردانی مصطفی عمله  از خوزستان – شوش در متن دچار تشویش فکر و پیرنگ است و نمی تواند قرابتی با شخصیتهای خولی –کسی که سر امام حسین(ع) را از کربلا می رباید که به یزدید بفروشد و ابن ملجم مرادی –قاتل امام علی (ع) که در عالم برزخ به سر می برد، برقرار کند. همچنین خط و ربط آن با جهان امروزی (شیطان بزرگ و داعش) هم در نیامده و این به دلیل عدم تجربه کافی در زمینه سبکهای اجرایی مدرن است و اینکه تاکید بر تلفیق نیازمند بازنمایی هر یک از آن شیوه ها به شکل درستش خواهد بود و نمایش « دُن کامیلو» به نویسندگی کورش نریمانی و کارگردانی پویا حسنوند، از لرستان- خرم آباد نمی توانست به بیانی خلاقه برسد چون خیلی وابسته به همان اجرای کورش نریمانی است و این کپی کار کردن نمی توانست ما را که هر دو اجرای پیشین نریمانی را دیده ایم به درستی درگیر کار کند مگر مخاطبی که متوجه این قضیه نیست و از شنیدن دیالوگهای خنده دار لذت می برد.

کیفیت حرف آخر را می زند

 امید است اجشنواره لاله های سرخ در سالهای آینده بهتر و بیشتر مورد توجه بگیرد و مطمئنا کیفیت آثار حرف آخر را در مطرح شدن آن در سطح ملی خواهد زد و برای گسترش آن با سیاست و برنامه ریزی دقیق تری از هم اکنون به دورۀ بعدی باید اندیشیده شود.

مدیرکل ارشاد خوزستان و دبیر جشنواره اندیمشک دوست دارند که جشنوارۀ لاله های سرخ را در سطح بین المللی مطرح کنند و برای این هدف تلاش کلان بسیار لازم است اما پیش نیازها و پرداختن به ضرورتها و ایجاد امکانات سخت افزاری و فراتر از همه، جذب سرمایه با اندیشه بازگشت سرمایه و سوددهی می تواند این جشنواره را در مسیر مستقل و سربلندانه اش قرار دهد. چنانچه در برگزاری جشنواره های بین المللی آوینیون و اودینبرو اهداف توریستی باعث رونق در برگزاری و توسعه و گسترش راحت ترشان در سطوح جهانی شده است. اندیمشک و شهرهای شمال خوزستان –دزفول، شوشتر، شوش و… در روزهای پاییزی و زمستانی هم خوش آب و هوا هستند و هم مراکز باستانی و تفریحی بسیار دارند که ضمن برگزاری یک جشنواره بین المللی، آمادگی پذیرایی از گردشگران کشورهای مختلف جهان را دارند و این خود زمینه ساز کارآفرینی و درآمدزایی  مردمان این شهرها نیز خواهد بود.

عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.

پایان پیام

کد خبر : 60988 ساعت خبر : 12:34 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=60988
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات