شعر نیما دیگر بوی نویی نمی‌دهد، بوی قلیان می‌دهد

پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: بعد از انتشار خبر تبدیل خانه‌ی نیما یوشیج به سفره‌خانه، دوست‌داران ادبیات و میراث‌فرهنگی کشور شروع به انتقاد کردند و خواستار جلوگیری از فروش خانه‌ی نیما شدند. آن‌ها بر این باورند که خانه‌ی نیما باید ثبت ملی شود و پذیرای علاقه‌مندان به شعر و ادب پارسی باشد و مردم ایران زمین با چرخی در این خانه، بیش از پیش غرق در ادبیات ناب فارسی شوند.

اما سوال این‌جاست که اگر این خانه ثبت ملی شود، ناموساً کسی به این خانه می‌آید؟ اصلاً ما چیزی به اسم توریست ادبی در کشورمان داریم؟ ناموساً داریم؟ اگر سهراب سپهری خودش نمی‌گفت که اهل کاشانم، حالا کسی می‌دانست سهراب کجایی بود؟ ناموساً می‌دانست؟ تمام شعرهای نیما به رایگان در اینترنت هست. آیا کسی به گوگل می‌رود که شعرهایش را بخواند؟ ناموساً می‌رود؟ حالا انتظار دارید به خانه‌اش بروند؟

اما بهترین روش برای کشاندن مردم به خانه‌ی نیما و آشنا کردن آن‌ها با شعر نیمایی همین است که خانه‌اش را سفره‌خانه کنند و روی درب ورودی هم بزنند: دو سیب پرتقال به همراه وای‌فای رایگان.

به همان بوی نویی شعر نیما قسم، به نحوی این خانه پر از آدم شود که آرامگاه حافظ و سعدی و فردوسی را هم بردارند سفره‌خانه کنند. البته آرامگاه باباطاهر جان می‌دهد برای تاسیس سونا و جکوزی. همه عریان به سان خود استاد.

شما فکر کن روی صندلی سفره‌خانه نشسته‌ای و دوسیب پرتقال یک‌سو، املت رُبی در سوی دیگر، همان‌طور که دود حلقه‌ای را از دهانت خارج می‌کنی و با چشمت صنایع دهنی‌ات را دنبال می‌کنی، حلقه‌ات در جلوی تابلویی محو می‌شود. با کنجکاوی شلنگ را به رفیقت می‌دهی و از او می‌پرسی این تابلوی شعر چیست؟ او هم بعد از کام عمیقی از دوسیب پرتقال می‌گوید شعر نیماست و شلنگ را به تو می‌دهد. تو هم قل‌قلی می‌کنی و می‌پرسی اینجا چه می‌کند و شلنگ را به رفیقت می‌دهی. او نیز سر شلنگ را با زیر بغلش استریلیزاسیون می‌کند و می‌گوید مگر نمی‌دانی اینجا خانه‌ی نیما یوشیج بنیانگذار شعر نو است و شلنگ را به تو می‌دهد. تو هم دود را از دماغت خارج می‌کنی و می‌گویی شعر نو دیگر چیست و شلنگ را به رفیقت می‌دهی. او نیز برای اینکه پیش تو کم نیاورد تمام نبوغ و استعدادش را خرج می‌کند و دود را از منافذ دیگر خارج می‌کند و می‌گوید شعر نو در وزن عروضی و قالب از شعر کهن سنتی پیروی نمی‌کند و شلنگ را به تو می‌دهد. تو نیز مات و مبهوت به در و دیوار خانه نگاه می‌کنی و به این می‌اندیشی که این‌بار چگونه دود را خارج کنی و پیش رفیقت کم نیاوری.

خب این‌طور بهتر نیست؟ مردم ما این‌طور بیشتر با نیما آشنا نمی‌شوند؟ ناموساً نمی‌شوند؟ تازه بعد از این گفت‌وگو همه در سفره‌خانه بلند می‌شوند و فرت‌فرت عکس می‌گیرند. شاید خیال کنید تحت تاثیر ژرفای عاشقانه‌ی شعر و ادب فارسی قرار گرفته‌اند و می‌خواهند عکس‌های آن خانه را در اینستاگرام منتشر کنند و به این فرهنگ غنی بنازند؛ اما نخیر. اشتباه کردید. مردم بلند می‌شوند و از یک بازیکن تیم ملی فوتبال که وارد سفره‌خانه شده و دوسیب پرتقال سفارش داده و دود حلقه‌ای بیرون می‌دهد، فرت‌فرت عکس می‌گیرند. ناموساً نمی‌گیرند؟

پایان پیام

کد خبر : 73205 ساعت خبر : 9:25 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=73205
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات