لحظه‌لحظه حرکت تا تماشاگه راز

هومن شیخ بشارتی متولد ۱۳۵۰ فرزند هنرمند فقید استاد یداله شیخ بشارتی نقاش معاصر دانش‌آموخته دانشگاه هنر و معماری در رشته کارشناسی نقاشی می‌باشد. او دارای مدرک درجه دوم هنری و مدرک معادل فوق‌لیسانس از آکادمی لریانس فرانسه نیز هست.

به گزارش پایگاه خبری گلونی، هومن بشارتی از همان ابتدای فارغ‌التحصیلی‌اش در کارگاه‌های لباس و دکور و… تالار وحدت و مدیریت تالار حافظ مشغول به کارشده و به‌عنوان مجسمه‌ساز، نقاش و طراح صحنه و طراحی و ساخت دکور تجارب ارزنده‌ای را اندوخته است. او از سال ۱۳۷۵ عکاسی را به‌صورت حرفه‌ای دنبال کرده و در کنار دیگر فعالیت‌های هنری‌اش عکاسی حرفه‌ای تئاتر و عکاسی هنری نیز کرده است. ازآنجایی‌که تخیل و خلاقیت جز اصلی هر هنر و به‌ویژه هنرهای تجسمی است ویکی از پایه‌های مهم و اساسی نقاشی و مجسمه‌سازی و تئاتر می‌باشد از این‌ رو ذهنیتی پویا و تخیلی قوی و خلاقیتی بکر را برای بشارتی به ارمغان آورده است.

او که از همان ابتدای فعالیت‌های هنری‌اش به‌نوعی جذب تئاتر وهنرهای نمایشی نیز شده بود و البته بیشتر فعالیت‌های هنری‌اش نیز در این زمینه‌ها بوده هنر عکاسی را نیز از همین دریچه می‌نگریسته است. درواقع ذهن خلاق، دراماتیک و حرکتی بشارتی او را به سمت خلق آثاری بکر در زمینه‌های مختلف هنری و به‌ویژه عکاسی سوق داده است. بشارتی اکثر فعالیت‌های هنری‌اش درزمینهٔ هنرهای نمایشی وتئاترو رشته‌های مرتبط با این هنر بوده به همین دلیل جذب عکاسی تئاتر نیز شده است. اما هماره می‌اندیشیده که چگونه می‌تواند لحظات ناب دراماتیک را ثبت کند.

 زیرا عکاسی از تئاتر به‌صورت معمول او را اغنا نمی‌کرده است. ازنظر بشارتی عکس‌های تئاتر فقط ثبت و ضبط یک ‌لحظه یا یک حرکت است آن‌هم به‌صورت ثابت و نه نشان دادن عمق آن لحظه و حسی که در آن موجود است و موج می‌زند. آن لحظه دراماتیک که با حس و حرکت درونی و بیرونی بازیگر شکل می‌گیرد که درواقع از عمق جان و غریزه ناب بازیگر و هنرمند تئاتر سر می‌زند. او می‌اندیشید که چگونه می‌توان این‌همه را ثبت کرد و مگر اصولاً امکان ثبت راز حس و حال لحظه ناب دراماتیک که با حرکت درونی شکل‌گرفته و شروع می‌شود تا به بدن بازیگر برسد و فرم لازم را به آن بدهد امکان‌پذیر است؟

ثبت حرکتی که روح بازیگر، نویسنده، کارگردان، طراح حرکت و… در آن دخیل است و بازیگر آن را با تمام درون خود و با همه روح خویش به منصه بروز و ظهور می‌رساند.

ازنظر او تنها عکس گرفتن نمی‌تواند این‌همه را نشان دهد. هرکسی با کمی تجربه می‌تواند از تئاتر عکاسی کند. بخصوص با دوربین‌های تمام‌اتوماتیک و تمام دیجیتال امروزه که اکثر کارها را خودش انجام می‌دهد و عکاس تنها باید شاتر دوربین را فشار دهد. همین و بس. از منظر بشارتی به این نمی‌توان نام عکاسی هنری از تئاتر را گذاشت. چون عکاسی از تئاتر که خود هنری ناب است باید مملو از خلاقیت و هنر باشد.

 پس بشارتی با تمام تجارب ارزنده‌ای که آموخته بود و همه دیدگاه و جهان‌بینی‌ای که طی سالیان تئاتر به او هدیه کرده بود دست به تجربه زد. عکس گرفت و عکس گرفت. تجربه کرد و تجربه کرد نه یکسال نه دو سال بلکه بیش از یک دهه بیش از پانزده سال و درنهایت موفق شد که شیوه عکاسی خود را پایه‌ریزی کند و سبک جدیدی در عکاسی تئاتر به وجود آورد که در نوع خودش در دنیا منحصربه‌فرد است. شیوه‌ای که به کشف و شهود می‌پردازد و بیننده را نیز به این کشف و شهود دعوت می‌کند. به‌گونه‌ای که نمی‌توانی بدین سادگی از کنار کارهایش بگذری.

عکس‌های او در ذهن ماندگار است. آدم را به فکر وا می‌دارد. عکس‌های بشارتی بیننده را به دنیایی دیگر پرت می‌کند. او را از زمان و مکان جدا کرده و به عالم صور و عالم خیال می‌برد. به عوالمی که از عرفان و شناخت و معرفت و عشق سرچشمه گرفته است. به دنیایی که در آن حضرت خیال تو را به انتظار نشسته است تا تو را با خود ببرد و تو را از دغدغه‌هایت از بودونبودهایت از داشتن و نداشتن‌هایت از این دنیای پرهیاهوی اطرافت لحظه‌ای و لمحه‌ای جدایت کند و در آرامشی خلأ وار رهایت گرداند. عکس‌های او دریچه خیال را به روی بیننده می‌گشاید و تو را به دیدن راز درون دعوت می‌کند.

بشارتی به سیال ذهن در عکاسی و ثبت حرکت لحظه دست‌یافته است. او حرکت را با حرکت ثبت می‌کند. در عکس‌های او حرکت موج می‌زند. سیالیت ذهن، عالم خیال، رئالیست جادویی، دعوت به درون، کشف شهود، بردن بیننده به ژرفنای حرکت بازیگر به‌عنوان یک انسان برتر و هنرمند اندیشمند و مؤلف. نشان دادن زبان وبیان بدن، نمایاندن عمق زیبایی و پیچش‌های حیرت‌انگیز و توانایی استاتیک بدن، رساندن بیننده به یک دید بازتر و گسترده‌ تر و بسیط از بازیگر و از هنر تئاتر که توسط هنر عکاسی به ظهور می‌رسد؛ و درنهایت نشان دادن استادانه چگونگی ثبت حرکت در لحظه و لحظه درحرکت.

این‌همه در عکس‌های او به‌واقع ثبت و ضبط‌ شده است. عکس‌های بشارتی از چنان خلاقیت و تازگی‌ای برخوردار است که انسان را به یک وحدت وجودی می‌رساند. وحدتی که از کثرت سر می‌زند. از کثرت زیبایی و عالم خیال، از تلفیق تئاتر به‌طور اعم و بازیگری و فرم و حرکت و بیان بدنی و… به‌طور اخص. عکس‌های بشارتی با چشم‌هایت بازی می‌کند و چشمانت را نوازش می‌دهد. بازی و نوازشی که ناشی از نشان دادن ثبت حرکت در لحظه است که آثار بدیعی را خلق می‌کند.

بشارتی اما با تمام تلاش‌ها و خلاقیت‌هایی که به خرج داده و تمام زحمات و سختی‌هایی که در این سال‌ها برای رسیدن به هدفش و دست‌یابی به چنین هنری والا و زیبا متحمل شده، ناشناخته مانده است و آن‌گونه که باید به این هنرمند ارزشمند و متواضع توجه نشده است. کارها و آثار او به‌واقع بی‌نظیر است و افتخاری است برای هنر عکاسی این مرزوبوم؛ که باید به نام او ثبت شود این کمترین کاری است که مسئولین ذی‌ربط می‌توانند و باید برای چنین هنرمندی انجام دهند.

اگر ایشان مثلاً در فرانسه، ایتالیا یا هر کشور دیگری بودند الآن سال‌ها بود که به‌عنوان یک مبدع و بنیان‌گذار چنین شیوه عکاسی‌ای از سوی کشور متبوعش به دنیا معرفی‌شده بود و کاری که کرده بود به‌عنوان سبک و شیوه‌ای نو و خلاق در عرصه هنر عکاسی به نام وی ثبت می‌شد. آن‌ها او را در سطح بین‌المللی و از طریق سازمان‌هایی چون یونسکو و…دیگر سازمان‌ها و تشکیلات هنری حرفه‌ای در رشته عکاسی و تئاتر به دنیا و به جهان هنر معرفی می‌کردند.

کشورش برای او کارگاه‌های داخلی و خارجی ترتیب می‌داد و هزینه‌هایش را متقبل می‌شد و علاوه بر ایجاد کار برای او و ارائه و فروش آثارش بر روی آن هنرمند و هنرش برای رسیدن به اهداف استراتژیک و ملی سرمایه‌گذاری می‌کرد. مدیران و مسئولین هنری آن دیار برایش در دانشگاه‌های هنری واحد رشته مربوطه را افتتاح می‌نمودند و نامی با مسمی به‌گونه‌ای که به یاد بماند برایش انتخاب می‌کردند. از اساتید و منتقدان صاحب‌نام هنری دعوت به عمل می‌آوردند که کارش را ارزیابی نمایند. آن‌ها نیز برایش مقاله‌ها می‌نوشتند و نظریه‌پردازی می‌کردند و هنر و سبک و شیوه او را تبدیل به یک فلسفه هنری می‌نمودند و زبان خاصش را کشف می‌کردند و…

درنهایت شیوه و سبک هنری او را صادر می‌کردند و او را و هنرش را افتخاری برای کشورشان می‌دانستند و چون گنجینه‌ای برای هنر و نسل‌های آیند ه حفظش می‌کردند. مگر نه آنکه آن‌ها همین‌گونه همه‌چیزشان را جهانی کرده‌اند و از طریق هنر و فرهنگ و به بخصوص هنرهای نمایشی مانند تئاتر، سینما، عکاسی. به کشورها نفوذ نموده‌اند.

اما متأسفانه مسئولین ما غافل هستند و اصلاً معلوم نیست در فکر چه‌کارهایی هستند و برای چه ایده‌ها و کارهایی بودجه‌ها و سرمایه‌ها را هزینه می‌کنند. افسوس که قدر و قیمت هنرمندان دانسته نمی‌شود و با بی‌توجهی وعدم تقسیم عادلانه فرصت‌ها و سرمایه‌ها و بودجه‌ها کاری می‌کنند که هنرمندان اندیشمند و خلاق و فرهیختگان جامعه که سرمایه‌های انسانی و هنری و علمی کشور هستند خودبه‌خود و به‌صورت سیستماتیک منزوی شوند و چشمه خلاقیتشان خشک شود.

تعدادی از این هنرمندان که امکاناتشان اجازه می‌دهد و ابزار لازم مادی را دارند چنانچه بتوانند به‌مرورزمان از مملکت مهاجرت می‌کنند تا این‌گونه درزمانی که هستند و هنوز می‌توانند کار بکنند برای خود فرصت و موقعیت مناسب را ایجاد نمایند تا بتوانند هنرشان را به جهانیان عرضه کنند.

یکی از دلایل مهم مهاجرت هنرمندان به کشورهای غربی همین است. قدر ندانستن آنان و فراهم ننمودن زمینه‌های مناسب برای فعالیت و بروز و ظهور آن‌ها عرصه را به آنان تنگ کردن. هنرمند فضا می‌خواهد. چرا باید هنرمندان ما در کشورهای غربی دیده از جهان بربندند. حتی مزارشان نیز در خاک بیگانه است.

می‌دانید چه می‌شود؟ علاوه بر تمسخر و تلخ خند و نیشخند جامعه جهانی به دلیل رفتار نامناسب ما با هنرمندان و فرهیختگانمان پس از گذشت سالیان افتخار وجود آنان و هنرشان نصیب کشور دیگری می‌شود و به‌مرورزمان کلاً منکر این می‌شوند که آن هنرمند ایرانی بوده ف مانند مولانا مانند نظامی مانند خیلی‌های دیگر که حتی یونسکو نیز آنان را به نام کشوری که در آنجا زندگی کرده‌اند و آثارشان را به وجود آورده‌اند و در آن کشور از دنیا رفته‌اند و در همان‌جا به خاک سپرده‌شده‌اند ثبت می‌کند.

این‌گونه در طول زمان افتخاراتمان را از دست می‌دهیم و تبدیل به جامعه‌ای می‌شویم که عاری از افتخار است و هیچ‌چیزی ندارد که در برابر جهانیان به آن افتخار کند و فخر بفروشد تا این‌گونه بتواند بگوید و ثابت کند که ما نیز دارای پیشینه فرهنگی، هنری، علمی هستیم، ما دارای تمدن و مدنیت هستم و. چنانچه خیلی‌ها دارند کم‌کم منکر آن می‌شوند که اصلاً مولوی ایرانی بوده.

دولت‌های غربی هماره حامی هنرمندانشان هستند و بیشترین سوبسید را برای حمایت از هنرمندان و هنرشان هزینه می‌کنند بدون آنکه برگشت مادی آن برایشان مهم باشد و یا اصولاً انتظار برگشت و یا سود مادی و اقتصادی داشته باشند. آنان به برگشت فرهنگی وهنری و نفوذ و صدور فرهنگ هنر خود در دیگر کشورها می‌اندیشند. مگر نه آنکه دنیا را با همین نگرش و سیاست فتح کرده‌اند. بگذریم.

هومن بشارتی و هنر ارزنده‌اش باید هر چه بیشتر دیده شود. باید حمایت‌های کافی و لازم مادی و معنوی مسئولین ذی‌ربط از او به عمل آید تا بتواند بدون دغدغه به کارش بپردازد و آن را گسترش دهد و شاگردان مستعد و خلاق را تربیت کند. مگر ما هنرمندان حامی‌ای جز دولت‌مردانمان داریم؟ آیا به‌راستی باید مهاجرت کنیم و دست یاری به‌سوی دولت‌مردان بیگانه دراز کنیم؟ آیا این‌یک فاجعه تراژیک نیست؟ آیا این برای مسئولینمان سرشکستگی به همراه ندارد؟ آیا این درشان هنرمندان و مسئولین و دولتمردان ماست؟

 بعضی از متخصصین اهل‌فن برای این هنر بشارتی نام و اصطلاح «هومشن» را برگزیده‌اند که مفهوم حرکت را تداعی می‌کند؛ این نام تکراری و شبیه نام شیوه‌هایی در انیمیشن و فیلم‌سازی است، به همین دلیل من نامی اختصاصی‌تر را در نظر دارم. نامی که مفهوم سبک هنری او را نیز بازگوید.

هنرعکاسی بشارتی و سبک او را باید « فتو دراما» و یا « عکاسی دراماتیک» نامید. چراکه هم حرکت را تداعی می‌کند. هم کنش و واکنش را و هم روح هنری و نشان دادن درون و کشف شهود هنری عرفانی را، چون می‌دانیم که هنر تئاتر و بازیگری که یکی از موضوع‌های اصلی عکس‌های بشارتی است در درجه اعلای آن به کشف و شهود هنری می‌رسد. مفهومی که عکس‌های بشارتی سرشار از آن است. عکس‌های او چون موج است که لحظه را موج وار تا نشان دادن ژرفنای زیبایی و لایه‌های زیرین حرکت دنبال می‌کند و حرکتی بدیع می‌آفریند و باید گفت به همین دلیل دراماتیک است.

در پایان به هومن بشارتی بابت سال‌ها تلاش بی‌وقفه خسته نباشید می‌گویم وامید دارم که مأیوس نشود و همچنان بر خلاقیتش وبر کشف و شهود هنری‌اش بیفزاید و ترتیبی اتخاذ شود تا در جشنواره  تئاتر فجر امسال اولاً نمایشگاهی دریکی از تالارها از کارهای او برای دیدن همگان و به‌ ویژه هنرمندان کشورهای شرکت‌کننده برگزار گردد و ثانیاً  در جشنواره امکانی بالقوه برای او از سوی مسئولین برگزارکننده فراهم شود تا همچنان هنرمندانه و با تواضع همیشگی‌اش  آثار بدیعش را خلق کند و با ارائه روح  بازیگری و حرکت و نشان دادن آن به بیننده و درک لذت کشف و شهود و حضور در « آن» و رسیدن به ژرفای لحظه هنری و دیدن و درک راز زیبایی هنر بازیگری ما را از دغدغه‌های روزمره جدا کرده و به عوالم بالا دعوت نماید تا عاشقانه به تماشاگه راز بنشینیم.

پایان پیام

کد خبر : 69541 ساعت خبر : 2:40 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=69541
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات