چرا ولی امروز از دندهی عزل و نصب بلند شده بودم.
پایگاه خبری گلونی، مهرداد حسینزاده:
روز پنجم
امروز صبح حال خوشی نداشتم؛ اما باید در جلسه هیئتوزیران شرکت میکردم. برای اینکه حالم جا بیاید معاون اولم را احضار کردم و کتکش زدم. بهتر شدم اما کافی نبود. پس طی حکمی از معاون اول بودن عزلش کردم و معاون سومش کردم. آخر بهجای او اگر یک شلغم هم معاونم بود اوضاع فرقی نمیکرد.
بعد به جلسه رفتم. واقعاً رئیس دولت بودن هم کار فرسایشیای است. مخصوصاً وقتیکه مجبور میشوی در ابتدای هر جلسه یک وزیر را از پنجره بیرون بیندازی تا همهی پیشنهادهایت موردپذیرش بقیه قرار بگیرد.
در جلسه وزیر آب و انرژی گفت کشور آب ندارد و خشکسالی شدید داریم. سریعاً تدبیری اندیشیدم و گفتم آب دریا را به شهرها منتقل کنید. جواب داد کشور ما تا شعاع پنج هزار کیلومتری دریا ندارد. جوابش قانع کننده نبود و احساس کردم میخواهد از زیر کار در برود. از وزیر محیطزیست پرسیدم یعنی ما دریا نداریم؟ جواب داد خیر قربان. دستور دادم یک اطلس جغرافیایی بیاورند. بعد اطلس را باز و از وسط نصف کردم و نصفش را در حلق وزیر انرژی و نصف دیگرش را در حلق وزیر محیط زیست فروکردم. تا آنها باشند که دور بودن دریا را بهانهای برای عدم انتقال آب آن نکنند و به وظایفشان درست عمل کنند. البته بعد از جراحی حلق.
وزیر امور اجتماعی گفت مردم مطالبه دارند که زنان هم در ادارهی کشور نقش داشته باشند. دیدم حرف درستی میزند و اصلاً خودم همین وعده را در میتینگهای انتخاباتیام دادهام. مصوب کردم زنان در پستهای مهمی همچون مسئول فروش باجهی بلیت شهربازی، صندوقدار فروشگاه زنجیرهای منصوب شوند. سپس وزیر امور اجتماعی را عزل کردم. نمیدانم چرا ولی امروز از دندهی عزل و نصب بلند شده بودم.
واقعا رئیس دولت بودن کار فرسایشیای است.
پایان پیام