پایگاه خبری گلونی، آرشین ساکی: نوشتن از استاد فقید کاظمی همیشه برایم سخت بوده، بعضی آدمها را نمیتوان در قالب واژهها و جملهها جا داد. اصلا سختیاش به کنار. اندوه نبودنش نوشتن هر متنی را در وصف او سختتر میکند.
استاد کاظمی پژوهشگر و ادیب سرشناسی بود که تا همیشه نامش در تاریخ فرهنگی لرستان و ایران ماندگار خواهد ماند. اما بیش از همه اینها یک معلم به تمام معنا بود و رسالتش فقط تربیت آدمها. یک پدر فرهنگی مهربان که از جوانها گرفته تا هم قطارهای خودش خاطرههای زیادی از او دارند. بهترین تعریف شاید این باشد، معلمی که شاگردهایی از نسلهای مختلف داشت.
صبح یک روز تابستانی بود که برای اولین بار در دفتر روزنامه ملاقاتش کردم. یک قرار ملاقات با استاد دانشگاه مادرم و کسی که در شهر اسم و رسمی داشت. ملاقات را یکی از دوستانم ترتیب داده بود. میتوانید تصور کنید برای یک جوان ۲۴ ساله که سودای نویسنده شدن در سر دارد دیدن کسی که بیش از سن او پژوهش ادبی داشته چقدر سخت و دشوار و البته هیجان انگیز است. دفتر نوشتههایم را هم برده بودم. دفتری که فکر میکردم استادی با آن همه دبدبه و کبکبه حتی از من تحویلش هم نخواهد گرفت. اما استاد نه تنها دفترم را گرفت بلکه تک تک شعرها را خوانده و برایم یک مقدمه زیبا هم به قلم شیوایش نوشته بود. از آن روز بعد بیشتر و بیشتر از او آموختم. هم آموختم هم جرات نوشتن پیدا کردم. با شکیبایی برایم قافیه و عروضی را که باید در دانشگاه میگذراندم توضیح میداد. قبول کنید آموزش اینها به کسی که در یک رشته فنی فارغالتحصیل شده بود کار آسانی نیست. اما استاد کاظمی که علاقهام به ادبیات را میدانست صبوری میکرد تا باد بگیرم. کلاس درس ما در دفتر نشریهها و دفتر چند انتشارات تشکیل میشد. زمانی لابهلای مشغله مردی که مدام درگیر آموختن و آموزش بود. من یکی از کوچکترین شاگردهای استاد بودم اما استاد کاظمی نویسندگان و فرهیختگانی تربیت کرده که مایهی مباهات این سرزمینند.
مرگ هم عجیب کوچک است در برابر عظمت نام او. اگرچه استاد کاظمی دیگر در بین ما نیست اما بدون شک فعالیتهای ادبیاش تا همیشه چراغ هدایت کسانی است که تشنه فرزانگی هستند.
پایان پیام