به همه فامیل در دولت شغل دادم
لیست اسامی فرزندان دولتمردان را آوردم و طبق حروف الفبا به هرکدام شغل دادم. دیدم شغل زیاد مانده، به لیست برادران دولتمردان مراجعه کردم و آنها را منصوب به شغلی کردم.
پایگاه خبری گلونی، مهرداد حسینزاده:
روز نهم
ساعت شش صبح بود که ساعت زنگ زد. خیلی عجیب بود چون خودم اصلاً آن را کوک نکرده بودم. با چشمانی نیمه بسته به سراغ مسئول چیدمان اثاثیه کاخ ریاست جمهوری رفتم و درحالیکه اصرار داشت بگذارم حداقل شلوارش را بپوشد از خانه بیرون کشاندم و پس از کتک زدنش دادم ببرند زندان. تا این بار برای خریدن ساعت حواسش جمع باشد.
دیگر خواب از سرم پرید. گفتم بروم دفتر کارهایم را بکنم. رفتم دفتر دیدم کاری ندارم بکنم. پس فهمیدم چرخهای مملکت خیلی خوب دارد میچرخد. با خیال راحت نشستم و مشاغلی تعریف کردم.
بعد لیست اسامی فرزندان دولتمردان را آوردم و طبق حروف الفبا به هرکدام شغلی دادم. دیدم شغل زیاد مانده، به لیست برادران دولتمردان مراجعه کردم و آنها را منصوب به شغلی کردم. بازهم دیدم شغل اضافی مانده، لیست برادرزنهای دولتمردان را دیدم و طبق عدالت حروف الفبا به آنها همشغل دادم.
همچنان کلی شغل بیصاحب مانده بود پس به ترتیب از لیست: پسرخالههای دولتمردان، پسرعمههای دولتمردان، پسرعموهای دولتمردان، همسایههای دیواربهدیوار دولتمردان، خدمتکاران منزل دولتمردان، افراد رهگذر از کوچهی دولتمردان و پیک پیتزا رسان درب منازل دولتمردان استفاده کردم. البته باید بگویم لیست پسرداییهای دولتمردان را همان ابتدا پاره کرده بودم چون خودم از پسرداییام خاطرات خوبی ندارم.
وقتی فهمیدم دیگر شغل خالیای وجود ندارد و با این انتصابات مملکت به سمت پیشرفت حرکت میکند، وجدانم آسوده شد که یکی دیگر از وعدههای انتخاباتیام عملیاتی شده و اینهمه بیکار را سرکار فرستادهام.
بعد از اتمام این کار احساس کردم هنوز یک کار ناتمام دارم. اما هرچه فکر کردم نفهمیدم چه چیزی. پس علیالحساب تلفن را برداشتم و به تکتک وزرا زنگ زدم و وقتی برداشتند توی تلفن فوت کردم. کلی خندیدم. هرچند باید فکری به حال ادبیات وزیر اقتصاد و پول بکنم. چون در کسری از ثانیه با تمام اقوام مؤنث خاندانم احوالپرسی صمیمانهای کرد.
روز کاری در همینجا برایم تمام شد و باقی اتفاقات روز را هم نیازی نیست یادداشت کنم.
پایان پیام
کد خبر : 81239 ساعت خبر : 12:09 ب.ظ