داستان یک سیاهباز در پستوخانه و آبانبار
داستان یک سیاهباز در پستوخانه و آبانبار
نمایش سیم و سرمه که قرار است در سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر حضور یابد تازه ترین اثر روزبه حسینی است که به همین بهانه و حضورش در جشنواره تئاتر فجر، گفتوگویی که با او انجام شده را میخوانید.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، روزبه حسینی نویسنده و کارگردان زاده ۱۳۵۷ در تهران است. او مدرک کارشناسی حقوق قضایی از دانشگاه تهران دارد و حالا بیش از دو دهه است که در تئاتر فعال است. حسینی بیشتر به عنوان نویسنده شناخته شده است و نمایش نامه های زیادی را نوشته که از میان آنها می توان به “ببند اون دهنو”، “با مسیح به صلیب میکشند با ما چه میکنند”، “همینه”، “حکایت الکتریک عاشق”، “هشت دقیقه توکَت من نمیره”، “دستی نام تو را روی ماه نوشته است”، “خرس”، “قصهی باور نکردنی و عجیب و غریب ماهپیشونی”، “آنچه می شنوی ساز کج کوک سکوت است”، “مجنون آن بوسه بریده گلو که لیلا سر به دار کرد”، “این همه سنگر و این آدمها که تا آخر زنده اند”، ” قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز”، “وقتی روح لیر از ژوکر مرخصی می گیرد”، “چرا که صدای تو با صدای من آشناست”، “سه عاشقانه تنها و آرام و نامربوط به لام تا لام”، “روایت محبوب توی تلفن”، “هزار شماره نامعکوس”، “ای کاش منفورترین آدم زندگیات بودم”، “حکایت آن قلندر”، “وقتی تو نیستی با تو حرف می زنم” و “از دوستت دارم شعری نوشته من نیست” اشاره کرد. او مشاور کارگردان نمایش های “هی مرد گنده گریه نکن”و “مخزن” نیز بوده است.
داستان یک سیاهباز در پستوخانه و آبانبار
حسینی معمولا نمایشنامه هایی را که نوشته است خودش کارگردانی می کند و در این دوره جشنواره فجر چنین کرده است. نمایش سیم و سرمه که قرار است در سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر حضور یابد تازه ترین اثر اوست که به همین بهانه و حضورش در جشنواره تئاتر فجر به گفت و گو پرداختیم.
اثر شما جزو نمایش هایی است که به دلیل دست اول بودن مخاطبان چیزی درباره اش نمی دانند، موضوع این اثر چیست؟
نمایش سیم و سرمه درباره مردی است از بازمندگان و نوادگان نسل سیاه باز دوره پهلوی اول است که از دل تاریخ بیرون می آید و ما او را درپستو آب آنباری قدیمی می بینیم که روایت قصه ای از سیاه، عشق و گذشتگان را روایت می کند.
شما این نمایش را به عنوان تولیدی تازه در جشنواره فجر ارائه داده اید…
بله، جالب است بدانید این برای اولین بار است که من متنی را در همان سال که نوشتم کار می کنم چون معمولا آثاری که می نویسم چند سالی زمان می برد تا فرصت اجرا پیدا کنند و این نمایش را داغ داغ نوشتم و به همین ترتیب هم برای اجرا آماده اش می کنم. انشاء الله از ۱۲ بهمن به مدت ۱۵ شب این نمایش را در تماشاخانه دا به روی صحنه خواهیم برد.
وقفه بین جشنواره و اجرای عموم به اثر آسیب نمی زند؟
این کار ابتدا بود قبل فجر اجرای عموم داشته باشد اما به دلایل مختلف به تاخیر افتاد. در نهایت قرار شد ما این اثر را برای فجر آماده کنیم و از این فرصت برای رونمایی از این نمایش استفاده کنیم و در وقفه یک هفته ای بین جشنواره تا اجرای عموم به ارزیابی برخورد اثرم با مخاطبی که در جشنواره داشته ام بپردازم و اثری بهتر را ارائه کنیم. در این اجراها از منتقدین و خبرنگاران زیادی دعوت کرده ام که نمایش را ببینید و فکر می کنم نظرات آنان نیز ما را در بهتر کردن کار برای اجرای عموم کمک کند.
داستان یک سیاهباز در پستوخانه و آبانبار
چقدر به حضور در جشنواره ها اعتقاد دارید؟
من برای دومین یا سومین بار است که در جشنواره ای شرکت می کنم که اثرم را در آن افتتاح کرده باشم. جشنوراه های دیگری بوده اما معمولا در آنها کارم دعوت شده و آن اثر را قبلا اجرا کرده بودم. من هیچ وقت برای رساندن یک نمایش به فستیوال تلاش نکرده ام. در دفعه قبل و این بار که چنین کاری کرده ام و کارم را برای افتتاح در جشنواره رسانده ام قصدم این بوده است که با شرایط یک اجرای حرفه ای و تماشگر حرفه ای و الیت روبرو شوم تا از کنار این ملاقات آزمون خطایی برای کارم داشته باشم و برای اجرای عموم به نقطه بهتری برسم.
چه مسئله ای در این نمایش وجود دارد که آن را به حال و روز امروز جامعه ما نزدیک می کند؟
فکر می کنم از دست دادن عشق مهمترین مسئله ای است که در این دوران با آن روبرو هستیم. این موضوع هم تنها به کشور و جامعه ما محدود نمی شود بلکه در در دنیا اپیدمی شده است. فکر می کنم در این روزگار هر ناخوشی از نبود عشق و تبدیل شدن این مفهوم به افسانه شکل گرفته. به نظرم این موضوع چیزی است که مسئله ای بشری است. فکر می کنم انسان اگر به چنین مسئله ای بیشتر فکر می کرد و آن را حل می کرد احتمالا مشکلات دیگرش اینقدر جدی نبودند.
به نظر می رسد قصه ای که گفتید حال و هوایی تاریخی دارد. آیا باید آن را نمایشی تاریخی دانست یا مسئله تاریخ به بستر داستان نمایش محدود می شود؟
لایه هایی از رویدادها و برخی از آدمها مثل سیاه بازان دوره پهلوی اول در آن وجود دارد. مثلا زنان روضه خوان دوره پهلوی اول و دوره گردها در این قصه مطرح می شوند. حتی اسم هایی مثل مرحوم حسین تهرانی، تفکری، حالتی، سعدی افشار، استاد محمد، بیژن مفید و… در قصه یافت می شوند اما کل قصه تاریخی به حساب نمی آیند و آنچه ما روی صحنه برده ایم شاید در نظر مخاطب قصه ای فرا واقعی است و از واقعیت عبور کرده است.
داستان یک سیاهباز در پستوخانه و آبانبار
شیوه اجراییتان مطابق با نمایش ایرانی است ؟
من معمولا وقتی می نویسم به طور طبیعی ایرانی می نویسم، چون کلماتم فارسی هستند و این مسئله را نادیده نمی گیرم اما در مورد شیوه مسئله بر سر وارداتی بودن این هنر است. ما خودمان هر گز تئاتر نداشتیم بلکه آیین های اجرایی را انجام می دادیم و نام آن را نمایش ایرانی گذاشتیم. طبیعتا من از این سنتها استفاده می کنیم اما چه در کسوت هدایت بازیگر و چه در بخش های دیکر فکر می کنم چیز چندانی نداریم و آنچه داریم در واقع همان مسائلی است که از غرب آموخته ایم که با فرهنگمان انطباق داده ایم و در تئاترمان به کار برده ایم تا به نظر محصول ایرانی بیاید. من فکر می کنم آنچه که در یک نمایش رخ می دهد باید چنان هضم شده باشد که نتوان بر آن مهر یک ایزم یا مکتب یا سبک مشخصی از تئاتر جهان را روی آن بگذاریم. من اصولا فکر می کنم چه در شعر و چه در قصه و رمان و نمایشنامه یا حتی هنرهای تجسمی اثری خلاق است که نتوان بر روی ان اسم گذاشت. اثر باید خودش به ذات بایستد و قد علم کند و اظهار وجود کند.
انتخاب تماشاخانه دا به عنوان محل اجرا چقدر وابسته به فضای کارتان بود؟
مهمترین استفاده ما در فرم طراحی صحنه و طراحی نور و همینطور بازیگر معطوف به معماری تماشاخانه دا می شود. اساسا هم تماشاخانه دا به عنوان حامی این اثر در کنار ما در این پروژه بوده است.
در انتهای این گفت و گو صحبت دیگری دارید؟
من امیدوارم نمایش سیم و سرمه امتحانش را در این اجراهای جشنواره پس بدهد و در اجرای عمومش مخاطبین با نمایش قصه گو و رمانتیک و جذاب روبرو می شوند و برای دیدن آن به ملاقات گروه ما بیایند.
گفت و گو از احمد عظیمی
عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.
پایان پیام
کد خبر : 74486 ساعت خبر : 9:32 ب.ظ