سرخوشی و حادثه در فیلم حریم شخصی
پایگاه خبری گلونی، هومن نشتائی: حریم شخصی، ایدهای بهروز دارد. در واقع ایدهای تقریبا تکراری و قابل پیشبینی اما گره خورده با مسائل روز که میتواند فیلم را برای مخاطب جذاب کند.
فیلم از سر خوشی چند جوان شروع میشود. چند جوان شاد و خرم که برای تفریح به ویلایی سفر میکنند و یا هر جای دیگری میروند. اصولا بیننده به این مسئله عادت کرده است که وقتی، فیلمی با این روایت شروع میشود قرار است در دقایق بعدی یکی از افراد آسیب ببیند و آرامش را به هم بزند که اگر بیننده به این امر هم عادت نداشته باشد، کارگردان خودش را با نماهای بازپرسی لو میدهد. این نماها شاید حضورشان کمی بیمنطق باشد. وقتی این بازپرسیهای با اشک و آه و ناله با سر خوشیهای این چند نفر ترکیب میشود مخاطب را در فضای داستان معلق میگذارد.
حریم شخصی مخاطب را درگیر تعلیق نمیکند و اصولا تا سوالی برای مخاب ایجاد میشود جواب در جا داده میشود اما با گذشت چند دقیقه ابتدایی فیلم به کارکترها مشکوک میشویم و قصهگویی شروع میشود. وقتی فرهاد عکسها را پیدا میکند، دعوایی شکل میگیرد که باعث میشود تا سر خوشی این چند نفر رنگ ببازد. حالا در حال پردازش داستان فرهاد و دریا هستیم. از گوشه و کنار فیلم اطلاعات جمع میشود تا حقیقت فاش شود. همان جایی که کم کم فکر میکنیم به اینکه فیلم به مرحله قصهگشایی رسیده است، تازه گرهافکنی شروع میشود و دریا میمیرد و اتفاقات که قبل از این افتاده به هم متصل میشوند تا معمای فیلم حل شود.
در ابتدای یادداشت اشاره کردم به اینکه کارگردان خود را لو میدهد و فیلمنامه قابل پیشبینی است اما حرفم را تا حدی پس میگیرم چون کاگردان فقط فضای قصه و کلیتی از آینده داستان را برای ما فاش میکند، در صورتی که غافلگیریهایی در پشت اینها پنهان است. برای مثال از اول داشتم به این فکر میکردم که شخصیت درسا چه کمکی در پیشبرد داستان میکند. مخصوصا وقتی قصه او با بردیا فاش شد و دیدم که هیچ ربطی به شک فرهاد به دریا و مانی ندارد. و وقتی که قصه درسا و بردیا پنهان شد و کم کم به فراموشی سپرده شد با خودم گفتم: «خب، شخصیتهای اضافه و باقی ماندن در سطح» اما جلوتر پی بردم که کارگردان بسیار هوشمندانه از این ماجرا استفاده کرده و آن را به یک المان اصلی تبدیل کرده است. یا در ابتدا فکر می کردم که موضوع اصلی فیلم شک فرهاد به دریا و مانی است. که با فهمیدن اصل ماجرا (مرگ دریا) شوکه شدم. البته این روایتها کاملا به هم مرتبط هستند و روایتی اضافه نیست. یکی از نقاط ضعفی که وجود دارد، گسترش ندادن مناسب موضوع اصلی است. زیرا فیلمنامه بیشتر به روایتهای حاشیهای میپردازد و در موضوع اصلی دچار شتابزدگی میشود.
ای کاش، کارگردان فضای فیلم را در ابتدا لو نمیداد و با وارد کردن ناگهانی مخاطب به فضایی دیگر او را بیشتر تحت تاثیر قرار میداد. زیرا این قابل پیش بینی بودن فضا، باعث شده تا مخاطب فقط شاهد یک قصه باشد و تاثیری از آن نپذیرد.
حریم شخصی، شاید کمی تکراری به نظر برسد اما میتواند با ساختار مناسبی که دارد برای مخاطب جذاب باشد.
پایان پیام