نجات ما از بلای خشکسالی و دروغ
دروغ همچون کرمی درون جامعهی رو به رشد انسانیت را میخورد و همه را به سوی تزویر و ریاکاری سوق میدهد
پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسنکیاده: کتابخوان که باشید و سراغ “خلقیات ما ایرانیان” نوشتهی محمد جمالزاده را هم اگر گرفته باشید به قسمتی میرسید که از قول شاهزادهی روسی، الکسی سولتیکوف که بیش از صد سال قبل، در دورهی قاجار، به ایران سفر کرده بود، میگوید: «درستی صفتی است که در ایران وجود ندارد و همین خود کافیست که این مملکت در نظر خارجیان نفرت انگیز به نظر بیاید؛ دروغ به طوری در عادات و رسوم طبقهی نوکر و کاسب و دکاندار و حتی میتوان گفت تمام طبقات از مردم ایران ریشه دوانیده است که اگر احیانا یک نفر از آنها رفتاری به درستی بنماید و یا به قول و وعدهی خود وفا نماید چنان است که گویی مشکلترین کار دنیا را انجام داده است و رسما از شما جایزه و پاداش و انعام توقع دارد!»
همین قسمت کوتاه آن قدر دردناک و واقعی است که بی آن که بخواهی افکارت را پرت میکند به ۲۵۰۰ سال پیش. و تازه پی میبری که چرا در منظومهی فکری ایرانیان قدیم و کتیبههای پادشاهان هراس از دروغ و خشکسالی و دشمن به این شدت به چشم میخورد. آشناترینش همان دعای محبوب ما ایرانیها از زبان داریوش هخامنشی است که: «اهورامزدا! به این سرزمین میایاد دشمن،خشکسالی و دروغ»
ارتباط دشمن و خشکسالی را وقتی میتوان فهمید که سری به داستان اساطیر بزنیم و داستان آرش کمانگیر را بخوانیم. هم او که از خود میگذرد و با هر چه جان که دارد تیری روان میسازد و مرز ایران و توران را مشخص میکند. موضوع این است که با تازش اهریمن افراسیاب به داخل خاک ایران، بی بارانی و خشکسالی رخ میدهد و بعد از پرتاب تیر آرش در کنار رود که نماد آب و باروری است رودها در ایرانشهر جریان مییابند و خشکسالی هم از میان میرود. به امروز هم که نگاه کنیم یکی از دلایل عمدهی جنگ ایران و عراق، مربوط به “اروند رود” بود. با افغانستان بر سر “هریرود” و “هیرمند رود” مشکل داریم.
گرچه بعد از جنگ ۸ ساله ایران و عراق موضوع تاخت و تجاوز دشمن کمرنگ شده است اما چگونه است که ما همچنان از دو مصیبت “خشکسالی و دروغ” رنج میبریم؟ به گمانم بخشی از جواب را در منش و اخلاق قدما بتوانیم بیابیم.
ابن مقفع نویسنده و مترجم ایرانی ساکن بصره حدود ۱۳۰۰ سال قبل مینویسد: «ایرانیان دختران خود را به بیگانگان شوهر نمیدهند و دختران بیگانه به زنی نمیگیرند. همه کس را به خانهی خود نان میدهند. چون در حق کسی خواستند نیکی کنند با کسی مشورت نمیکنند و چون وعدهای کردند هرگز خلف وعده نمی کنند. چون کسی را به عطای لطف و انعام و مقرری معین مخصوص گردانیدند هر سال در موعد مقرر به عهد خود وفا میکنند. به کردار بیش هستند تا به گفتار. هرگز گناهکاران را عقوبت نمیکنند مگر پس از آن که خشم ایشان فرو نشیند».
واقعیت این است که دشمن به سبب نداشتن علقه به سرزمین؛ در صورت رخنه به جماعت ما همه را به زنجیر و غارت و کشتن میگیرد و هر چه باب میلش نباشد را از صفحهی روزگار محو میکند. دروغ همچون کرمی درون جامعهی رو به رشد انسانیت را میخورد و همه را به سوی تزویر و ریاکاری سوق میدهد. تا جایی که تا مدتها تشخیص حقیقت از دروغ غیر ممکن میشود. و دیو خشکسالی است که همهی هست و نیست انسانها را میگیرد و خوی حقارت و گدایی و ترس و اطاعت را در همگان نهادینه میکند. چنین جامعهی رو به انحطاطی همیشهی تاریخ مورد پسند دشمنان ویرانگر بوده و هست.
خداوند ما را از بلای دروغ و دشمن و خشکسالی نجات دهد. آمین.
پایان پیام
کد خبر : 79640 ساعت خبر : 2:04 ق.ظ