گلونی

همراه شدن با نیروهای صحنه‌ نمایش

بهروز فائقیان: نمایش «من…» بر خلاف اغلب تجربه‌های هنرمندان ایرانی که در ردیف تئاتر پداگوژیک قرار می‌گیرند، همان اندازه که به تاثیرات آموزشی محتوای مورد نظرش توجه دارد، به شکل متمرکزی هم از عناصر تئاتر در انتقال این محتوا بهره می‌برد.

به گزارش پایگاه خبری گلونی، نمایش من به کارگردانی فرهاد تجویدی که پیش از این در تالار محراب و پردیس تئاتر تهران با همکاری بیش از ۵۰ هنرمند جوان به روی صحنه رفته بود امسال در بخش بعلاوه فجر حضور دارد و قرار است این بار در تماشاخانه تازه تاسیس شانو به روی صحنه برود. این نمایش از روز ۳ تا ۶ بهمن در ساعت ۱۸ اجرا خواهد شد. به همین مناسبت نقدی بر این نمایش را برای مخاطبان بازنشر می کنیم:

فارغ از مضمون و محتوایی که هر اثر نمایشی با رویکرد آموزشی می‌تواند دستمایه خود قرار دهد، اما در حقیقت همین میزان برخورداری از عناصر تاثیرگذار هنر نمایش است که می‌تواند اصلی‌ترین مبنای ارزیابی تاثیرگذاری آثاری در این گونه‌ تئاتری شمرده شود. نمایش «من…» از این جهت به کارکردهای قابل توجهی دست پیدا کرده است. این نمایش بیشترین تاثیرگذاری‌اش را از نیروهایی می‌گیرد که صحنه‌ نمایش را به تسخیر خود درمی‌آورند و در مسیر پیشبرد درام تماشاگر را با خود همراه می‌کنند. شمار پرتعداد بازیگران و نیروهای به هم پیوسته‌  آن‌ها که در طول و عرض و عمق صحنه در حرکت است، تماشاگر را بر موج‌های بارور شده از این نیروها می‌نشاند و با خود به این سو و آن سو می‌برد. تا اینجا کارگردانی نمایش یکی از قدرتمندترین نیروهای صحنه تئاتر یعنی «بدن» بازیگر را در خدمت معنای مورد نظر متن و هم در جایگاه یک عنصر تاثیرگذار نمایشی به کار می‌گیرد. به این ترتیب در حقیقت بدنه اصلی محتوای مورد نظر نویسندگان در نحوه‌ برخورد با این عنصر نمایشی است که شکل می‌گیرد و به مخاطب انتقال می‌یابد.

کارگردان در به هم پیوستن «بدن»های بازیگران، این اوج گرفتن نیروهای تجمیع شده را در جابه‌جایی میزانسن‌های پیچیده به کارکردی اثربخش در صحنه بدل می‌کند. «من» و «ما» به عنوان مفاهیم محوری در متن این نمایش از طریق نشانه‌گذاری «بدن» و «بدن‌ها» به معادل‌سازی مبتکرانه‌ای می‌رسد و در چنان تقابل معناداری قرار می‌گیرد که مقصود مورد نظر نویسندگان را به راحتی برآورده می‌کند. نیروی به هم پیوسته «من‌ها» یا «بدن‌ها» در اینجا به خلق موجودیتی تازه می‌انجامد و مفهوم «ما» را پیش چشم تماشاگر مجسم می‌کند.

«من…» نمایشی است که با همین کارکرد نیروهای صحنه، خودش را می‌سازد و پیش می‌رود. تابلوها بدون وقفه و متصل به هم جایگزین یکدیگر می‌شوند و هر بار در ترکیبی که نمایش‌دهنده‌ قصه‌ها‌ی تک تک شخصیت‌ها است ظاهر می‌شوند. این موجود برساخته‌ از «من»ها که مدام در حال پیچ و تاب است، حالا پیکری عظیم‌الجثه است که قادر است به هر شکل و شمایلی درآید و هر ایده و ذهنیتی را به تصویر درآورد. اینجا دیگر به اسباب و آکسسوار صحنه هم نیازی نیست و این موجود منعطفِ بارور قادر است هر شیء و صورتی را برای ما مجسم کند.

 به این ترتیب «من…» نمایشی خودبسنده است که همه‌ تاثیرگذاری‌اش را از امکان‌های رسانه‌ تئاتر می‌گیرد. کارگردان اثر در ابعاد مختلفی سعی دارد تا این وجود نیرومند یعنی «ما» را  موجودی قابل لمس بسازد. در طراحی لباس بازیگران، پوشش سیاه یکدست همه آن‌ها علاوه بر آنکه از تفاوت‌های فردی عبور می‌کند موجب می‌شود در به هم پیوستن بازیگران با پیکر یگانه و متحدی روبه رو باشیم.

هر یک از شخصیت‌های نمایش «من…» برای به اشتراک گذاشتن ایده‌‌ خود با مخاطب نیازمند همراهی دیگر شخصیت‌ها است و اینجا است که کارگردان موقعیتی را ایجاد می‌کند تا تماشاگر بار دیگر مفهوم اتحاد و هم‌افزایی را در یک بستر نمایشی لمس کند و با آن روبه رو شود. حتی خیلی پیش از این است که کارگردان اثر در حرکتی همسو با محتوای متن، در دقایق آغازین صحنه را ترک می‌کند تا موقعیت بالذاته برتر او به عنوان رهبر گروه، وزنه‌ حضور این «من»های منفرد را در صحنه سنگین نکند.

به این ترتیب نمایش «من…» مؤلفه‌های آشنای تئاتر آموزشی را با فاصله‌گذاری‌های متناوب دنبال می‌کند. پرسش مستقیم رویکرد اصلی نمایش در دخالت دادن ذهن تماشاگر برای یافتن پاسخ‌ها است. با این حال به دفعات و برای دقایقی طولانی تماشاگر خود را در فانتزی‌های سرگرم‌کننده‌ای می‌یابد که در قالب  ایده‌های هر یک از شخصیت‌ها روی صحنه ساخته می‌شوند. علیرغم سبک بودن‌ بعضی شوخی‌های این نمایش که به سیاق رایج در نمایش‌های این روزها شکل گرفته، اما همین شوخی‌ها اغلب و به مدد تصویرسازی‌های قابل قبول، دست‌کم به موقعیت‌های کمیک جالب توجهی منجر شده که از جنبه‌های نمایشی قوی‌تری برخوردار است و تنها به شوخی‌های کلامی محدود نمی‌ماند.

به جز این روایت شخصیت ها از یکدستی در رویکرد برخوردار نیست. تعداد بیشتری از این روایت ها با تصویرسازی همراه است اما بعضی شان و برای نمونه داستانی که یکی از شخصیت‌ها از میان تماشاگران شروع به گفتنش می‌کند  در قالب یک مونولوگ گزارشی اجرا می‌شوند. شاید همه این‌ها گواهی باشد بر آنکه نمایش «من…» بیشترین موفقیت و اعتبارش را نه از متن که از اجرا و تمرکز بر ساماندهی صحنه نمایش به دست می‌آورد.

پایان پیام

خروج از نسخه موبایل