مردم حق دارند گله‌مند باشند

اگر به‌قول شما مردم وظیفهٔ شهروندی‌شان را به‌فراموشی سپرده باشند فقط و فقط به سبب تغافل در اجرای قوانین بوده است و همین طور شیوهٔ غلط تعلیم و تربیت آحاد جامعه که مسئولیت کامل آن هم باز بر دوش دولت و دولت مردان می‌باشد.

پایگاه خبری گلونی، محمد سعید اکبری: از دو روز پیش که بارش برف در برخی مناطق کشور آغاز شده است، عموم مردم از عملکردِ مسئولان انتقاد می‌کنند و اغلب مسئولان هم وظیفه‌ شناسی مردم را نقد می‌کنند.

گروه اول که شامل عموم مردم می‌شود به دولت خرده و اشکال می‌گیرند و زبان به تندی می‌گشایند که چرا مدیریت بحران نداریم! و چرا دولت با وجود تمام پیش بینی‌های هواشناسی، بازهم غافل‌گیر شده است! و چرا تا این اندازه در خدمات رسانی‌ها اهمال کرده است؟ اگر جغرافیای ما مانند کشور روسیه بود باز هم تا این حد در خدمت‌رسانی عاجز و ناتوان بودیم! یا نه، خودمان را با شرایط وفق می‌دادیم و شاهد نمونهٔ راه‌ بندان قم به تهران نمی‌شدیم! یا هرگز از سر سراسیمگی ادارات‌مان را به علت بارش برف به تعطیلی نمی‌کشاندیم! یا در رسانه‌ها شاهد سُرسُره بازی ماشین‌ها و خسارات ناشی از لغزندگی معابر نمی‌شدیم!

منتها گروه دوم که دربردارندهٔ مسئولین می‌باشد تقصیر را به گردن عموم مردم می‌اندازند و می‌فرمایند: مردم وظیفهٔ شهروندی‌شان را فراموش کرده اند! درگذشته‌ای نه‌چندان دور همه در خانه‌های‌شان پارویی داشتند که به اَوان برف، دست به پارو می‌شدند و پُشت ‌بام‌های‌شان را برف‌روبی می‌کردند! یا حداقل جلوی در خانه‌هایشان را نمک و شن می‌پاشیدند! یا اگر عازم سفر بودند با خود زنجیرچرخ به‌همراه داشتند و البته بستنش را هم بلد بودند! همهٔ کارها را که نباید دولت انجام بدهد!

باید به عرض گروه دوم برسانم که مردم حق دارند گله‌مند باشند، اگر به‌قول شما مردم وظیفهٔ شهروندی‌شان را به‌فراموشی سپرده باشند فقط و فقط به سبب تغافُل در اجرای قوانین بوده است و همین طور شیوهٔ غلط تعلیم و تربیت آحاد جامعه که مسئولیت کامل آن هم باز بر دوش دولت و دولت مردان می‌باشد. درضمن همین مردم با همین فراموشی وظیفهٔ شهروندی‌شان، وقتی وارد کشوری دیگر می‌شوند همه چیزشان تغییر می‌کند! و به محض خارج شدن از مرز کشور ایران چه استحاله‌ای در این مردم رُخ می‌دهد؟ که در آن کشورِ پیشرفته بعد از گذشت مدتی کوتاه، تبدیل به یک شهروند وظیفه‌شناس می‌شوند؟ بارزترین مثال را ذکر می‌کنم، همین رانندگی! یعنی رانندگی ایرانی‌های مقیم کشور آلمان هم به مَثابه رانندگی شهروندان خودمان، همین‌طور افتضاح است! یعنی در شهر برلین هم به همین مذمومی و شلختگی شهر تهران رانندگی می‌کنند! آن‌جا چه جهش ژنتیکی‌ای در سلول‌های این شهروندان ایرانی تبار اتفاق می‌افتد که وظیفه‌شناسی و مسئولیت پذیری در وجودشان شکوفا می‌گردد! اصلا چطور می‌شود که این شهروندان ایرانی تبار که در ادارات دولتی «آلمان» یا «کانادا» کار می‌کنند انقدر موظف عمل می‌کنند و به این اندازه ارباب رجوع را مورد تکریم قرار می‌دهند و انقدر سر وقت می‌روند و می‌آیند که این نظم اداری در دنیا جلوه می‌کند و همهٔ دنیا نظم و انضباط آن کشورها را ستایش می‌کنند! ولی در کشورشان، هم‌وطنان‌شان در ادارات دولتی ایران جز از زیر کار در رفتن و اتلاف وقت با شوخی و وراجی و حرف‌های مُهمل کار دیگری ندارند! البته دواندن ارباب رجوع به این طرف و آن طرف هم بخشی از کار مفید در ایران قلمداد می‌شود! که نتیجه‌اش می‌شود دو ساعت، فقط دوساعت کار مفید در روز! معادل یازده ساعت در هفته! که خیلی خیلی نگران کننده است.

همیشه تربیت فرزندان به عهدهٔ خانواده بوده است و بی‌شک خانواده مسئولیت تعلیم و تربیت را برعهده دارد. قطعاً و حتماً تربیت و آموزشِ مردم بر کفالت و عهدهٔ دولت است و اگر امروز ضعف و کاستی‌ای مشاهده می‌شود مسببِ آن خودِ دولت و دولت مردانش هستند، زیرا هم در اجرای مُتقن قانون کوتاهی و اهمال کرده اند و هم آموزش و تربیت فرزندان‌شان را به‌فراموشی سپرده اند.

پایان پیام

کد خبر : 76931 ساعت خبر : 9:24 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=76931
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات