ما از آن خانوادههاش نیستیم، اما تفریحمان اسب سواری است. برای همین، پول توجیبی هایمان را جمع میکنیم تا هفتهای یکبار بتوانیم برویم.
پایگاه خبری گلونی، مرتضی برزگر: میدانم که الان در دلتان فحش میدهید که شما این پولها را از کجا میآورید و کوفتتان بشود. حق هم دارید. اما به هر حال دری به تخته خورده و ما هم به نان و نوایی رسیدهایم.
البته این را هم بگویم که همه ما اسب نداریم. چرا که ما ۸ پسرعمو، دختر عمو هستیم و فقط ۶ اسب وجود دارد. سر نام گذاری اسبها هم همیشه مشکل داشتهایم.
مثلا من دوست داشتم اسم آن اسب سیاه را الهام بگذارم که نام دختری است که دوستاش دارم. اما از بد روزگار، اسم زن عمویم الهام است و خوب، پسرهایش غیرتی میشوند. برای همین، برای اسبها شماره گذاشتیم.
مثلا دیروز من اسب شماره دو را برداشتم و محمد رضا اسب شماره ۵٫ اینطوری دعوایمان هم نمیشود.
دلتان نخواهد ما همیشه با اسبهایمان مسابقه میدهیم. یک گزارشگر هم میآید و با صدای فوقالعادهاش ما را تهییج میکند. برای همین، وقتی مسابقه ما شروع میشود، کلی آدم دور و برمان میآید برای تماشا. یک جایزه کوچک هم میگذاریم برای برنده مسابقه که البته چیز قابل داری نیست.
ما از آن خانوادههاش نیستیم. وضع مالیمان هم بد نیست. برخلاف تصور عموم، اسب سواری هم خرج چندانی ندارد. یعنی برای ما آن قدر هزینهبر نیست. شما را نمیدانم.
برای مسابقه، ما اول کارت میکشیم تا چراغ مسیر روشن شود. چراغ که روشن شد، باید توپ سنگین و سیاهی را به دست بگیری. در جلوی شما، ۱۰ سوراخ وجود دارد که فقط ۵ تای آنها امتیاز دارد و از میان این ۵ تا، فقط یکی از سوراخ ها حرکت خوبی دارد. بنابراین، اگر میخواهید برنده شوید، کافیست توپ را به سوراخ وسطی بیاندازید. آن وقت است که اسب شما از بقیه اسبها تند تر میدود.
ما از آن خانوادههاش نیستیم. نه اسب واقعی داریم و نه طویله و نه نگران این هستیم که اسبهایمان علف بخورند یا نه. فقط میدانم که باید کارت بکشیم. هر بار ۳۰۰۰ تومن برای یک دور اسب سواری. شما هم بفرمایید.
پایان پیام