چندفرهنگی گرایی؛ فرصت یا محدودیت؟
به گزارش پایگاه خبری گلونی، احسان شاه قاسمی عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه تهران در نشریه پندار نوشته است:
چند فرهنگیگرایی که یک نظریه و راهبرد جدید در جهان مدرن به شمار میرود، یک رویکرد سیاسی برای مدیریت تنوع اجتماعی در جوامع چند قومی است و بر احترام متقابل و تحمل تنوع فرهنگی در درون مرزهای یک فرهنگ یا حوزه فرهنگی تاکید دارد. چندفرهنگیگرایی تلاش میکند بر جنبههای مثبت فرهنگهای مختلف متمرکز شود.
نخستین مورد از پذیرش چندفرهنگیگرایی به کورش نسبت داده میشود اما به لحاظ نظری «چندفرهنگی گرایی» را یک امر مدرن می دانیم. در دنیای مدرن و در سال ۱۹۵۷ این کلمه برای اولین بار در مورد شرایط حاکم بر کشور سوئیس بهکار رفت. در اواخر دهه ۱۹۶۰ در کانادا رواج زیادی پیدا کرد و سپس به سرعت در میان کشورهای انگلیسی زبان گسترش یافت.
در سالهای اخیر شاهد ظهور طرحهای عملیاتیتر چندفرهنگیگرایی مثل تحمل چندفرهنگی و گفتگوی چندفرهنگی بودهایم.
حوادث یازده سپتامبر و وقایع پس از آن مخصوصاً حوادث انفجار سال ۲۰۰۵ در متروی لندن توسط جوانان مسلمانی که در انگلستان به دنیا آمده و بزرگ شده بودند و همینطور شورشهای گروههای اقلیت قومی سال ۲۰۰۵ در فرانسه باعث شد که توجه متخصصان، بیشتر به این حوزه جلب شود.
با ظهور و قدرت گرفتن داعش در عراق و سوریه و توانایی این گروه برای سازمان دهی حملات در کشورهای غربی، چندفرهنگی گرایی در این کشورها به صورت جدی با خطر مواجه شده و برنامه هایی مثل پریونت [پیشگیری] در انگلستان یا قانون ضدتروریسم در آمریکا عملا در حال حذف برخی امتیازات چندفرهنگی هستند که در دهههای گذشته در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شده بودند.
کانادا
کشور کانادا در سال ۱۹۷۱ و پس از تشکیل «کمیسیون دوزبانی گرایی و دو فرهنگی گرایی» چندفرهنگی گرایی را پذیرفت. در واقع، گرچه کشور کانادا از دیرباز خانه گروههای مختلف قومی بوده و حتی سابقه مهاجرت مسلمانان به این کشور به سده نوزدهم میرسد، اما این فشار فرانسوی تبارهای کانادا بود که توانست این کشور را مجبور به پذیرش چندفرهنگی گرایی کند. اقلیت غیرفرانسوی و غیرانگلیسی هم بعدا یک نیروی سوم ایجاد کردند که با آن توانستند حقوقی برای خود به دست بیاورند.
قانون چندفرهنگیگرایی کانادا که در جولای ۱۹۸۸ مورد موافقت قرار گرفت تایید میکرد که کانادا یک ملت چندفرهنگی است. در مرحلهی بعدی نهادهای فدرال به گروهها و اقلیتهای قومی کمک کردند تا فرهنگ خود را پرورش دهند. آنها با ترتیب دادن مسابقات رقص محلی و ایجاد اجتماعات در مراکز خاص تلاش کردند تا چندفرهنگیگرایی را در میان اقلیتهای قومی تقویت کنند. رفته رفته احزاب فهمیدند که چندفرهنگیگرایی میتواند شعار خوبی برای جذب آرای اقلیتهای قومی باشد. گرچه کانادا یکی از کشورهای نمونه از نظر چندفرهنگی گرایی است اما انتقاداتی هم در مورد این چندفرهنگی گرایی وجود دارد.
پژوهشگری به نام بیسوندات در کتاب فروش توهمات، پرستش چندفرهنگیگرایی در کانادا استدلال میکند چندفرهنگیگرایی گروههای اقلیت قومی در فرهنگهای خودشان محدود، و آزادی آنها را تهدید میکند. از نظر بیسوندات ترتیب دادن همایشها و جشنهای مشترک هم میتواند کلیشههای بدی ایجاد کند. پژوهشگر دیگری به نام بیبی کتابی به نام دیوانگی موزائیکی نوشته است و میگوید چندفرهنگیگرایی دولتی یک نیروی تجزیه کننده است و میتواند اتحاد ملی را به خطر اندازد.
آمریکا
کشور آمریکا یکی از کشورهای غربی است که آن را کشوری سخت گیر در مورد فرهنگهای دیگر میدانند. این سختگیری با موفقیت ترامپ در کسب کرسی ریاست جمهوری آمریکا شدیدتر هم شده است. گرچه در دهه ۱۹۹۰ کشور آمریکا به سمت چند فرهنگی گرایی حرکت میکرد اما حوادث یازده سپتامبر و رویدادهای پس از آن باعث شده کشور آمریکا پیوسته سیاستهای خود در مورد دیگر فرهنگها را سختتر کند. با وجود این، فرهنگها برخی امکانات را دارند. مثلا تبلیغ یا عمل به اسلام در کشور آمریکا مجاز است و رانندگان در برخی ایالات مثل کالیفرنیا میتوانند به زبان خودشان امتحان گواهینامه دهند. یکی از مهمترین گامها در جهت چندفرهنگی گرایی در آمریکا طرح قرعه کشی گرین کارت بود که با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این طرح معلق شده است.
استرالیا
در استرالیا هم چندفرهنگی گرایی روندی مثل آمریکا را طی کرده است. این کشور بسیار پهناور با مشکل جمعیتی روبرو است و با تغییر سبک زندگی و کاهش زادآوری خانوادهها این مشکل بدتر هم شده است. بنابراین، در دهه ۱۹۹۰ شاهد افزایش مشوقها برای مهاجرت به استرالیا بودیم اما در آغاز هزاره سوم بسیاری از این مشوقها برداشته شد و اکنون کشور استرالیا مجازاتهای شدیدی برای سفر غیرقانونی به این کشور اعمال کرده است. مهاجران نه تنها پذیرفته نمیشوند بلکه آنها را در جزایر دور افتاده و شرایط سخت نگهداری میکنند تا به این وسیله آنها قانع به بازگشت شوند.
هلند
چند فرهنگیگرایی در سه دهه آخر سده بیستم یک سیاست دولتی در کشور هلند بود. تمامی احزاب از چپ سبز گرفته تا راست لیبرال از این سیاست پشتیبانی میکردند. در نتیجه اتخاذ سیاستهای چندفرهنگیگرا، جامعهی هلند دو میلیون مهاجر غیر غربی جذب کرد و در نتیجه در سال ۲۰۰۶ یک پنجم از جمعیت هلند قومیت غیرهلندی داشتند. مهاجران ترک و عرب اجازه داشتند کارهای خود را با زبان خودشان انجام دهند و به آنها تضمین داده میشد که نیازی به آموختن زبان هلندی ندارند. این شرایط مناسب باعث سیل مهاجرت به کشور هلند شد و در آغاز دهه ۲۰۰۰ راست افراطی در این کشور قدرت گرفت. نفوذ راست افراطی در هلند افزایش شدیدی داشته و به همین دلیل امروز حتی دولت لیبرال هلند برای حفظ محبوبیت خود سیاستهای سختگیرانهای نسبت به خارجیها و مخصوصا مسلمانان اعمال میکند.
انگلستان
گرچه عدهای از پژوهشگران معتقدند چندفرهنگی گرایی در بریتانیا به زمان حملهی نورمنها به این جزیره در سال ۱۰۶۶ میلادی بر میگردد اما واقعیت این است که انگلستان تنها در نیمه دوم سده بیستم به صورت جدی سیاستهای چندفرهنگی را اتخاذ کرد. در این دهه ابتدا سیاه پوستان و بعد پیروان مذاهب غیر مسیحی به عنوان شهروندان انگلیسی پذیرفته شدند.
چندفرهنگی گرایی در جامعه انگلستان امروز جنبه متناقضی پیدا کرده است. گرچه مردم انگلستان امروز چندفرهنگی گرایی را به رسمیت میشناسند اما شعارهای هواداران فوتبال در استادیومها نشان میدهد چندفرهنگی گرایی هنوز در این کشور نهادینه نشده است. همچنین، رویدادهای تروریستی در لندن باعث ایجاد یک ترس همگانی از چندفرهنگی گرایی شده است و بنابراین حکومت بریتانیا به بهانههای مختلف تلاش میکند گروه های فرهنگی دیگر و مخصوصا مسلمانان را تحت نظر بگیرید. برنامه پیشگیری یکی از این برنامههاست که عملا هموندان جامعه مسلمان را تشویق به خبرچینی میکند. با سر کار آمدن دولت ترزا می و مخصوصا موفقیت برنامه برگزیت، مطمئنا چندفرهنگی گرایی در انگلستان در سالهای بعد بیشتر تضعیف خواهد شد.
انتقادات از چند فرهنگیگرایی
انتقاد از چندفرهنگی گرایی طیف گستردهای از متفکران را در بر میگیرد. برخی میگویند چندفرهنگی گرایی نقابی است بر فریبکاری غرب و سرکوب اقلیت ها در این کشورها. گروه دیگری میگویند چندفرهنگی گرایی تلاش برای محو فرهنگ اصلی و ریشه دار یک کشور است و خرده فرهنگها کم کم فرهنگ اصلی را میجوند و نابود میکنند. لیبرالها میگویند چندفرهنگی گرایی به معنای بی اعتبار کردن ارزشهای آزادی است که صدها سال برای برقراری آنها در غرب زمان و جان صرف شده است. عده دیگری میگویند چندفرهنگی گرایی باعث میشود قومیتها فضای کوچکی برای فرهنگ خودشان بیابند و بنابراین تمایل به ارتباط گیری با بیرون را از دست بدهند.
رویدادهای تروریستی چند سال اخیر در غرب نشان میدهد که این انتقادات ممکن است چندان هم بیراه نباشد، چون بیشتر کسانی که این اقدامات را انجام دادهاند، در واقع با استفاده از چندفرهنگی گرایی توانستند به یک شهروند طبیعی کشورهای غربی بدل شوند. با برآمدن موج جدید راست گرایی و پوپولیسم در غرب، مطمئنا در سالهای آینده سیاستهای سخت گیرانهتری برای محدود کردن چندفرهنگی گرایی اعمال خواهد شد.
پایان پیام
کد خبر : 87505 ساعت خبر : 8:46 ق.ظ