از آن بالا داربست میآیه
پایگاه خبری گلونی، بهاره حاصلیان: در پی فروریختن داربستِ خیابان سعادت آباد، به محل حادثه رفتیم تا ضمن بررسی علل حادثه نظرات شهروندان تهرانی را دربارهی آن بپرسیم.
آقای مسنی گفت: آقاجان کارگروهیمون ضعیفه.
آقای جوانی که از آنجا رد میشد خندید وگفت: چه ربطی داره. آخه داربست جماعت چه میدونه کار گروهی چیه؟
آقای مسن، چشم غرهای رفت و ادامه داد: تو این دنیا همه چیز به همه چیز ربط داره. یه دونه، دو دونه میله نیوفتاده که. داربست غِلِفتی کنده شده. این یعنی ضعفِ کار گروهی.
آقای مدیری که در ماشینش در ترافیک مانده بود و به شدت فکر میکرد، گفت: شعار من و همکارانم در شرکتم این است که «تهدیدها را به فرصتها تبدیل کنیم» و الان میخوام از دلِ این حادثه یک فرصت بیارم بیرون. فکرهایی هم دارم، ولی چون قانون کپی رایت نداریم از گفتنش صرفنظر میکنم.
آقای ورزشکاری نظر داد: خیلی خوب شد که کارگری روی داربست نبود. ما یه مجموعهی ورزشی داریم که ژانگولر و بدلکاری آموزش میدیم. من از همین جا اعلام میکنم که یه تخفیف مناسب به کارگران ساختمانی میدم تا هر وقت چنین وضعیتی براشون پیش اومد حداقل بتونن با ژانگولربازی جون خودشون رو نجات بدن.
چشمها را باید شست
خانم جوانی گفت: دو روزه دارم میگم « از آسمون طلا میباره». آخه شنیدم درهای ثروت رو، روی آدم باز میکنه. اما انگار درست عمل نکرد. وااای نه. خوب شد کلاً درست عمل نکرد. اگر میخورد تو سر یه نفر چی میشد؟
خانم مسنی ناراحت گفت: داربست، از اسمش پیداست که باید چفت و بست داشته باشه. معلوم نیست باچی اینارو میچسبونن که به یه باد بنده.
آقای جوانی که با خانم جوانی صحبت میکرد، گفت: همین اتفاق سرنوشت آیندهی منو عوض کرد. من با نیمهی گمشدهام آشنا شدم.
به قول سهراب عشق را زیر باران باید جست.
تهرانه دیگه. توقع بارونِ میله و داربست رو هم باید داشت.
و خانم ادامه داد: چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
پایان پیام
کد خبر : 89681 ساعت خبر : 12:10 ب.ظ