غلتیدن روی تشک کشتی
پایگاه خبری گلونی، امیر پروسنان: قصه سالتو درست از وسط ماجرای شخصیتها آغاز میشود. جملههای کوتاه، ضربههای پیش برندهای دارند که مخاطب را به خواندن رمان ترغیب میکند. سر بلند کنی، میبینی چند ده صفحهای خواندی و درست روی تشک کشتی ایستادی.
سالتو، دومین رمان مهدی افروزمنش است. داستاننویسی که تلفیقی از خبرنگاری اجتماعی و داستاننویسی را در دو رمان تاول و سالتو، پیش روی مخاطب گذاشته است. افروزمنش را میتوان داستاننویسی موازی نامید که در تقاطعها گریزی به داستانهای گذشته خود میزند و در عین حال روایت جدید را پیش میبرد. مهندسی شخصیتهای اجتماعی که عموما از جنوب تهران هستند و کار گذاشتن قصه در بستر فضاسازیها و دیالوگها از شگردهای این داستاننویس است. نویسنده سالتو، با جملههای کوتاه، خواننده را درست وسط داستان پرتاب میکند. مثل اینکه شنا بلد نباشی و پرتت کنند میان استخر و بگویند دست و پا بزن تا یاد بگیری و غرق نشوی.
سالتو نیز مانند تاول، از آدمهایی میگوید که همه دوست دارند از آنها بنویسند؛ آدمهای جنوب شهری که بهترین سوژه برای خبرنگاران اجتماعی محسوب میشوند، هرچند حالا به کلیشهای برای گزارشهای تکاندهنده تبدیل شدند. بچههای کار، کودکان کار و خیابان، میدان توحید، تقاطع نواب و آزادی. فضاهای آشنایی که هر داستاننویسی را قلقلک میدهد که وارد این فضاها شده و به قلب قصههای پنهان بزنند. همهمان این فضاها و آدمها را دیدیم و شاید توی ذهنمان داستانشان کرده باشیم، اما شاید هیچ وقت گمان نکردیم که این آدمها میتوانند عاشق باشند، میتوانند قهرمان باشند، میتوانند این که نشان میدهند، نباشند!
قصه مخاطب را شکنجه نمیکند
راوی اول شخص سالتو، راوی موفقی است. هرچند کلمههایش گاهی اندازه موقعیت و دهانش نیست،اما مخاطب را همراه میکند. سیاوش همه چیز را ساده تعریف میکند و در واقع چیزی پنهان نمیماند. قصه را قطره قطره در حلق مخاطب نمیچکاند و مخاطب را شکنجه نمیکند.
فضاسازی راوی از محله جزیره، جایی نزدیک ریلهای راه آهن و شخصیتپردازیها در فصل سوم کتاب اتفاق میافتد. شخصیتهایی که به قدر کفایت باورپذیر شدند و میتوانی کنارشان نفس بکشی و زندگیشان کنی. ماجرا از یک باشگاه کشتی آغاز میشود؛ جایی که یک مایهدار عشق کشتی، سیاوش را میبیند و از کشتی گرفتنش خوشش میآید و قصه پیش میرود.
هرچند در سالتو، برخی جملهها اندازه دهان راوی نیست، اما میتوان از این ضعف گذشت کرد. به طور مثال با توجه به موقعیت اجتماعی و فرهنگی راوی، او نمیتواند وضعیت ذهنی و مشکلات روانی مادرش را آنچنان که توضیح داده، روایت کند.
یادتان باشد سالتو دقیقا از طرح جلدش شروع شده و با همان تمام میشود. داستانی که گویا افروزمنش برای آینده و رمان سومش، انتهای آن را باز گذاشته تا بتواند دست آویزی برای فصل ابتدایی سومین رمانش داشته باشد. سالتو به عنوان دومین رمان مهدی افروزمنش، تقریبا یک رمان بدون نقص در فضای داستاننویسی امروز ایران محسوب میشود که در فضاهای آپارتمانی و عاشقانههای آبکی گیر کرده است.
سالتو را سال گذشته، انتشارات چشمه منتشر کرده است.
پایان پیام
کد خبر : 90497 ساعت خبر : 4:16 ب.ظ