بدون شک، افغانستانیها بهدلیل محرومیتها، علاقمندیها و استعدادهای که دارند، از توانایی و ظرفیت بلند فرهنگی برخوردارند.
پایگاه خبری گلونی، سیدعبدالبصیر مصباح: (افغان و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی) در دنیای امروز، اتفاقهای فرهنگی از مهمترین رویدادها در زندگی انسانها و بهخصوص آدمهایی بهشمار میرود که نقشی در قدرت سیاسی ندارند.
اما وقتی این خبر منوط به جمعیت مهاجر در “سرزمین دوم” میشود، برجستگی، تاثیرگذاری و اهمیت آن دوچندان بهنظر میآید.
خبر رتبه اول شدن دانشجویان مهاجر افغانستانی در کنکور ارشد جمهوری اسلامی ایران، یکی از این دسته گزارشهای فرهنگی دارای تاثیرگذاری گسترده بود.
گزارشها حاکی از این است که با اعلام نتایج امتحان کنکور سراسری کارشناسی ارشد دانشگاههای ایران، سه دانشجوی برتر افغانستانی رتبه اول را در سه رشته بهدست آوردند.
همچنین دو دانشجوی دیگر رتبه چهارم و یکی هم رتبه هفتم را کمایی کرده است.
یکی از رتبهاولها دخترخانمی بهنام زینب حسینی در رشته زمینشناسی دانشگاه خوارزمی است. همانگونه عزیزالله موحدی رتبه اول در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی و مرتضی شفاهی رتبه اول رشته روابط بین الملل دانشجوی دانشگاه حکیم سبزواری است.
این خبر در منابع اطلاعاتی هردو کشور، ایران و افغانستان بهشکل گستردهی آن بازتاب یافته است.
تصاویر و اطلاعات مربوط به این دانشجویان در شبکههای اجتماعی بهخصوص فیسبوک افغانستان بهگونهی جدی میان کاربران رد و بدل میشود. بعضی نویسندههای ایران با حمایت قاطع از این رویکرد، بهتحلیل زمینهسازی در راستای تقویت مشترکات فرهنگی در این کشور پرداختند.
پنج میلیون مهاجر افغانستانی
نظر به گزارشها هماکنون بیش از پنج میلیون مهاجر افغانستانی در ایران زندگی میکنند. آنها ایران را “وطن دوم” شان میدانند و از سالها قبل در این کشور مسکن گزیندهاند.
من حد اقل افغانستانیهای را میبینم و میشناسم که از بیست تا سی و چهل سال قبل در ایران بوده اند و تاهنوز روزگار میگذرانند.
اغلب فرزندان آنها متولد همین کشور هستند و به لهجهی ایرانی صریحتر و گویاتر از لهجه کشورشان صحبت میکنند. این یک واقعیت است.
شواهد و چشمدیدها نشان میدهد که اکثریت جمعیت مهاجر در این سرزمین، افغانهای کمسواد و یا بیسواد هستند.
عدهای محدودی تحصیلکرده و یا در حال تحصیلاند. اغلب آنان مصروف فعالیت در ساختمانها، مغازهها، گلخانهها و مزرعهها هستند.
شماری قابل توجهی در حوزههای علمیه مشغول تحصیلاند. برخیها در ساختمانهای بزرگ واقع در شهرهای مهم، سرایداری میکنند و عدهای هم مشغول دستفروشیاند.
فرزندان اغلب آنان در مدرسههای این کشور مصروف آموزش و پرورشاند. برخی در این کشور زمین، حویلی و یا خانه خریدهاند و زندگی درازمدت را اختیار کرده اند.
۱۷ هزار دانشجوی افغانستانی
گزارشها میرساند که دستکم ۱۷ هزار دانشجوی افغانستانی در مقاطع گوناگون تحصیلی در جمهوری اسلامی ایران مشغول تحصیلاند.
گفته میشود در طول سالهای گذشته بیش از ۴۰ هزار از جوانان این جمعیت مهاجر از دانشگاههای ایران فارغ التحصیل شدهاند.
بود و باش این همه جمعیت در این کشور، عوامل بسیار دارد؛ از فقر و ناامنی تا جبر و ناامیدی، همه در شکلگیری این پروسه نقش دارد.
ناامنی در افغانستان و بیکاری باعث شده است که آنان فرار از وطن را بر قرار ترجیح دهند. از سوی هم نسبت به آینده مبهمشان در برگشت به افغانستان ناامیداند.
با اینوجود، زندگی آنان در این کشور را از ابعاد گوناگون میتوان بررسی کرد و توسعه داد.
از نگاه سیاسی، بیشتر مسئولیتها به هردو دولت بهخصوص افغانستان بر میگردد تا از طریق چانهزنیها، سیاستگذاریها و فعالیتهای دیپلماتیک چهگونه با دولت جمهوری اسلامی ایران کنار میآید و چه راهکارها و زمینههایی را برای زندگی بهتر اجتماعی و فرهنگی مهاجران فراهم میکند.
مشترکات میان مردم ایران و افغانستان
از لحاظ فرهنگی-اجتماعی وجوه مشترک فرهنگی، تمدنی و دینی میان مهاجران افغان و مردم ایران وجود دارد. توسعه زندگی مهاجران، توسعه این وجوه فرهنگی نیز هست.
زمینهسازی برای تحصیل بیشتر و در نهایت کار اجتماعی، اداری و فرهنگی برای آنعده مهاجران که حتی افغانستان را در خواب ندیدهاند، میتواند این زمینههای تمدنی را تقویت کند.
بدون شک، افغانستانیها بهدلیل محرومیتها، علاقمندیها و استعدادهای که دارند، از توانایی و ظرفیت بلند فرهنگی برخوردارند.
یکی از این نمونهها، کسب مقام اول در امتحان سراسری کنکور توسط دانشجویان مهاجر بود.
اما نادیده نباید گرفت که این موفقیت در سرزمین، سازمان و روند توسعه علمی جمهوری اسلامی ایران بهدست آمده است.
این درجهی افتخار همانقدر که برای مردم افغانستان ارزشمند است، برای مردم ایران نیز جایگاه بلندی دارد.
درواقع، مهاجران افغانستانی نهتنها برای کشورشان بلکه برای سرزمین دوم شان نیز افتخار آفریدند.
با این تعریف، از آنجایی که دانش پدیدهی انسانی است و هیچ مرزی را نمیشناسد، توجه استراتژیک روی تقویت فرهنگ و دانش کشورها و مردمها میتواند زمینهساز همگرایی، صلح و دادوستد فرهنگی میان ملتها شود.
این بده و بستان در کشورهای که حوزه تمدنی مشترکی دارند، از ارزش بلندتری برخوردار است.
پایان پیام