در طول جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه تلاش میکنیم تا شما را با کتابهای چاپ شده در زمینه فوتبال آشنا کنم. قهرمان متواضع اولین انتخاب ما است.
پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسنکیاده: جام جهانی فوتبال از آنچه که فکر میکنیم به ما نزدیکتر است. آنقدر که منِ فوتبال نبین را هم وادار به افزایش اطلاعات فوتبالیام کرده است.
کتابهای فوتبالی را میتوان به چندین دسته تقسیم کرد. دستهای از این کتابها کاربرد آموزشی دارند. از آموزش قوانین فوتبال به زبان ساده تا آموزش پیچیدهترین تاکتیکهای روز فوتبال.
دستهای دیگر کتابهایی است که در مورد مربیان و بازیکنان و باشگاههای بزرگ تاریخ فوتبال نگاشته شده و دستهای دیگر شامل اتوبیوگرافیهای مربیان و بازیکنان مشهور فوتبال هستند.
در طول جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه تلاش میکنم تا شما را با کتابهای چاپ شده در مورد جهان فوتبال آشنا کنم.
قهرمان متواضع
یکی از آخرین کتابهای فوتبالی وارد شده به بازار کتاب «قهرمان متواضع» است که حاوی خاطراتی جالب از زندگی شخصی و زندگی ورزشی ایکر کاسیاس فرناندز دروازهبان تیم فوتبال رئال مادرید است.
این کتاب را آلبرتو ناوارو نوشته و مایکل ا دانیل به انگلیسی ترجمه کرده است. نظر خود کاسیاس در مورد این کتاب جالب است:
«هنوز نمیدانم چرا باید کتابی در مورد من نوشته شود وقتی هنوز فعال هستم. بهتر بود خاطرات من در روزنامهها به چاپ میرسید، اما حالا از نتیجه کار ناراضی نیستم. هنوز رویاهای زیادی در سر دارم.»
چکیده کتاب قهرمان متواضع
بهار ۱۹۸۱ بود. در بیلبائو، باران میبارید و خانواده کاسیاس فرناندز ، بیصبرانه منتظر تولد اولین بچهشان بودند.
نمیدانستند که قرار است پسر باشد یا دختر. ماری کارمن، دختر میخواست، خوزه لوئیز، پسر.
یک روز صبح، ماری کارمن برای قدم زدن به کاسکو ویخو رفت. وارد یک فروشگاه کفش شد تا یک جفت کفش بخرد.
فروشنده، توجه ویژه ای به او داشت. فروشنده ۵۰ ساله، با زن باردار ۲۰ ساله، از آینده فرزند در راه او حرف میزد.
مادر کاسیاس اینطور تعریف میکند: «آن مرد سر صحبت را باز کرد و از لهجهام گفت. گفتم که مادریدی هستم اما مدتی است که به آن جا آمدهایم و میخواهیم به زادگاهمان برگردیم تا در آن جا بچهمان را به دنیا آوریم.
صحبتها بامزه شده بود چرا که بلافاصله پرسید که چرا میخواهم که به مادرید برگردم.
به من گفت که مطمئنا بچهام، پسر خواهد شد و رو به فوتبال خواهد آورد. پس باید در آنجا بمانم و پسرم در بیلبائو متولد شود تا بتواند که هم در اتلتیک بازی کند و هم در رئال مادرید.
چرا که اگر بر میگشتم ، او میتوانست فقط در رئال مادرید بازی کند.»
آن فروشنده کفش، درست حدس زد. این پسر برای فوتبالیست شدن زاده شده بود و پدرش میخواست که فقط در رئال مادرید بازی کند.
پدرش آن قدر مطمئن بود که اولین پیراهنی که به تنش کرد، پیراهن آبی لوسادا، یکی از تیمهای پایه رئال مادرید بود…
این کتاب را حتما تا به انتها بخوانید.
پایان پیام