کیروش بعد از هفت سال تغییر کرد
کیروش هفت سال از آمدنت به ایران گذشته، هنوز اما نمیدانم شبیه ما شدهای یا خیر؟
پایگاه خبری گلونی، آرش عطاری: یک تئوری هست که میگوید خارجیها یا ایرانیان مقیم خارج، فوتبالیهایشان بیشتر به قانون مداری، اخلاق، ادب و احترام پایبند هستند. اما ایران که میآیند کمی تحت تاثیر شرایط و جو نه چندان قاعدهمند فوتبال ایران تغییر میکنند.
زمانی که افشین قطبی به پرسپولیس آمد، اهالی فوتبال و رسانه به خاطر نحوه صحبت کردن و لحن محترمانهاش که انگار با این فوتبال هیچ سنخیتی نداشت تحسینش میکردند. قطبی میبرد و میباخت اما از کسی بد نمیگفت. با احترام با همه صحبت میکرد. شاید در حقش ناداوری میشد، اما لحنش تغییر نمیکرد.
چند ماه گذشت. یک سال گذشت. لحن قطبی کمی تغییر کرد. در کنفرانسهای مطبوعاتی بعد از بازی تندتر صحبت میکرد. گاهی حتی پیش میآمد به شخصی، به داور یا دیگران حمله کند. یک سال طول کشید این تغییر لحن. یک سال طول کشید تا شبیه فوتبال ما شد افشین. آخر هم خودش این تغییر را تاب نیاورد و رفت.
کیروش چقدر طول میکشد؟ دو سال؟ او کنار فرگوسن بوده است، فرق میکند. ۳ سال؟ سرمربی رئال بوده، قصهاش متفاوت است. ۴ سال؟ او شخصیت محکمی دارد، مثل بقیه نیست. کارلوس خوب دوام آوردی. هفت سال گذشت. خیلی مرد بودی که تا حالا تغییر نکردی کارلوس.
کیروش بعد از هفت سال تغییر کرد
جادوگر جادوگر قدیم نیست. آنی نیست که وقتی توی زمین بود، فرق نمیکرد کدام دفاع از کدام کشور جلویش بازی میکند. دفاع را به هم میریخت. تار و مار میکرد هر دفاعی را. قصه امروز جادوگر اما قصه دیگری است. جادوگرِ در شبکههای اجتماعی، لحنش، کلماتش، بی احترامی اگرچه به دشمنانش، روز به روز ذهنیت مخاطب را که از او برای خودش قهرمانی داخل و بیرون زمین ساخته بود، مخدوش میکند.
جادوگر به مربی گذشتهاش بیاحترامی میکند. او را بدون سند دلال میخواند و مخاطبان بیشمارش را علیه یک فرد تقریبا تنها میشوراند. هیچ کدام از صحبتهایی که جادوگر در نود یا پس از آن علیه کیروش مطرح کرد دارای مدرک محکمه پسندی نبود که اگر بود بیش از اینا در بوق و کرنا میشد توسط رسانهها و مخالفین مرد پرتغالی.
رسانهای با قدرت تاثیر بسیار
یک رسانه با حجم عظیمی از مخاطب. تعداد فالوئرهای اینستاگرامش عجیب بالاست (۱٫۹ میلیون نفر). در رقابت با برنامه نود شانه به شانه و بلکه گاهی جلوتر حرکت میکند. او اما نه به روش جادوگر که شاید به سبک رسانههای انگلیسی، غیرمستقیم حرفش را میزند. روزانه تعداد بسیاری مطلب علیه کیروش کار میکند.
در اغلب مطالبش کیفیت فنی او را میستاید، اما در عمل بدون استناد به خیل عوامل منطقی که در تایید کیروش وجود دارد، حرف خودش را میزند. تخریب میکند. یک ماه شب و روز علیه مربی تیمی که باید در جام جهانی جلوی اسپانیا بایستد، مطلب مینویسد.
سرخوردگی بخشی از مربیان وطنی
سرخوردگی! احساسی است شاید ناشی از بخشی از رفتارهای کیروش. شاید هم ناشی از خود کم بینی عجیب این دسته از بازیگران فوتبال وطن.
این سرخوردگی به تقابل میانجامد. از هر فرصتی استفاده میکنند برای کوبیدن کیروش. به طعنه. به کنایه. به نقد سبک فوتبالی که خود از ارائه موفقیت آمیزش عاجز بودهاند. به شهادت نتایج فوتبال باشگاهی در آسیا(خصوصا قبل از حضور برانکو و شفر) و فوتبال ملی قبل از آمدن کیروش. مصاحبه میکنند. بیانیه میدهند.
مرکز pec، آقای ایکس، مربی، منتقد، ذی نفع، کینه شخصی
این وسط شخصی هم هست در فوتبال این کشور که گاه مربی یک تیم لیگ برتری بوده و گاه مربی تیم امید. همسر این شخص به هر ترتیبی که بود مدیریت مرکز پزشکیای را که کیروش سنگ بنایش را نهاده بود، به عهده میگیرد. کیروش مخالفت میکند. میخواهند مرکزی را که وی میخواست برای تیم ملی به میراث بگذارد از چنگ تیم ملی در بیاورند. موفق نمیشوند.
کیروش با چنگ و دندان از میراثش محافظت میکند. شخص کینه به دل میگیرد. از هر فرصتی در قامت یک منتقد، در صدا و سیما و رسانهها، سعی میکند از خجالت کیروش در بیاید. جالب است که با برانکو رفاقت بسیار نزدیکی دارد. علی کریمی هم با برانکو در این دوره جدید ارتباط خوبی برقرار میکند. رابطه کیروش-برانکو طی فرایندی عجیب به هم میریزد و همین، بحرانهایی را در طول این سالیان برای تیم ملی ایجاد میکند. بحران بازیکنان تیم ملی که از لیگ داخلی میآیند.
هواداران فوتبال که متاسفانه خیلیهایشان رنگها را به تیم ملی ترجیح میدهند، اختلاف کیروش-برانکو را میبینند. حرفهای کریمی را میشنوند. بالطبع تحت تاثیر بزرگترین رسانه ورزشی کشور هم قرار دارند. تاثیر میگیرند. با هر اتفاقی، فحاشیها به کیروش شروع میشود. کریمی پست میگذارد، ملت به کیروش توهین میکنند. سیدجلال خط میخورد، پای بیربطترین پستها به تیم ملی، کیروش هدف کامنتها قرار میگیرد. آقای ایکس لابد دارد میخندد.
چقدر ما فراموشکاریم
چقدر ما فراموشکاریم. یادمان رفته بعد از جام جهانی ۲۰۰۶، سیر نزولیای را که فوتبال ملیمان داشت طی میکرد. یادمان رفته سال ۲۰۰۷ و بازی کسل کننده جلوی تیم جوان و بیتجربه کره جنوبی و حذف در ضربات پنالتی را. سال ۲۰۱۰ باخت به عربستان در تهران را. سال ۲۰۱۱ آن بازی افتضاح جلوی کره جنوبی و حذف دوباره از آسیا را. یادمان میرود احترامی را که کیروش برایمان خریده. یادمان میرود شخصیتی که به پیراهن ملیمان داده. حرفهای تند و بیحرمتیهای کریمی برایمان جذابتر است.
هفت سال از آمدنت به ایران گذشته، هنوز اما نمیدانم شبیه ما شدهای یا نه؟ راستی کارلوس چرا وریا را خط زدی؟ سید جلال کندتر از قبل شده؟ قبول. اما ماجرای وریا خیلی با منطق جور در نمیآید.
دو وجه کیروش
این روزها گویی به قول جلال چراغپور کیروش دو وجه دارد شخصیتش. یک وجه که تصمیم گرفته تا سید جلال و وریا را نه به دلایلی منطقی که انگار طی یک واکنش احساسی خط زده است. شفر تمام قد از کیروش دفاع میکند، کارلوس اما انگار که درست نداند چکار میکند، با مصاحبهای او را هم از خود میراند. کارلوس ما شخصیتت را، روی اصول ماندنت را، این تغییر نکردنت را دوست داشتیم. تو اما هفت سال طول کشید، بر خلاف افشین قطبی. وجه دوم شخصیتش، همانی است که بعد از بازی ازبکستان تنها و خسته تکیه داده بود به تبلیغات دور زمین آزادی و انگار داشت به وریا فکر میکرد و به سید جلال.
سید، من با تو عاشق بازیکنان ایرانی شدم. چطور خط بکشم روی مظهر تعصب تیمم؟ وریا چطور؟ چطور روی نام بهترین دفاع راست سالهای اخیر ایران خط قرمز بکشم؟ وجه اول اما پیروز میشود. پیروزیاش را مدیون جادوگر، آقای ایکس و پرمخاطبترین رسانه ورزشی کشور است. بدون شما این پیروزی میسر نبود. ماهها تخریب کردید. نوشتید. مصاحبه کردید. مرد پرتغالی را به پیرمردی زودرنج و تندخو تبدیل کردید.
کارلوس اما پیروز نهایی است
تیم بازیهای آبرومندانهای خواهد داشت. کیروش کارش را خوب بلد است. به خصوص جلوی تیمهای بزرگ. اما اگر باختی کارلوس، پای بردت بودیم. پای باختت هم هستیم. همه ما فراموشکار نیستیم. حتی اگر تو طی این هفت سال شبیهمان شده باشی.
پایان پیام