جهان در اندیشه شاعر شاهنامه
جهان در اندیشه شاعر شاهنامه
در زبان یونانی شاعر به معنای آفریننده است، (از واژهpoësis به معنای آفرینش). در زبان ما، شاعر به معنای صاحب «شعور»، دارنده بینش (ناخودآگاه) و دانش (خودآگاه) است.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، شاهرخ مسکوب نوشته است: در گاهان، کهنترین بخش اوستا، نخستین چیزی که آفریده شد، سخن است. در این سرودها که متعلق به زرتشت است، ما شاهد گفتگوی او با اهورامزدا هستیم. گفتگویی که با خدایانی چون یهوه قابل تصور نیست، چون شکافی عظیم میان این خدایان و پیامبرشان هست.
در انجیل (عهد جدید) هم که خدا در کالبد انسان به زمین میآید و سپس انسان خدا میشود تا به آسمان برود، از گفتگوی عیسی مسیح با خدا اثری نیست. انجیلها در واقع موعظه، پندها و اندرزها و سرگذشت مسیح است در چهار روایت.
جهان در اندیشه شاعر شاهنامه
در زبان یونانی شاعر به معنای آفریننده است، (از واژهpoësis به معنای آفرینش). در زبان ما، شاعر به معنای صاحب «شعور»، دارنده بینش (ناخودآگاه) و دانش (خودآگاه) است.
این معرفت دوگانه از سرچشمههای آفرینش اوست و آفرینش به میانجی و از راه سخن دانسته، پایدار و جهانی میشود تا شعور ما نیز آن را دریابد.
جهان به اعتبار انسان، جهان ما، چیزی نیست مگر دریافت وجود ما از آنچه هست، از بودنیها! اگر دریافت کنندهای نباشد، جهان چون نابوده است. در عالم خیال میتوان جهان بدون آگاهی را چون وجودی محال پنداشت.
«وجود» برای موجود بدون آگاهی معنایی ندارد.
اساسا در نبود آگاهی، مفهوم معنا خود بی معناست و نامفهوم. شاعر مانند پیامبر، از برکت شعور (آگاه و ناآگاه) معنای خود را به جهان و جهانیان میدهد، میدانیم که چرا هستیم و چرا نیستیم، یا دست کم، چون خیام، میدانیم که نمیدانیم چرا هستیم و چرا نیستیم، نادانی خود را میدانیم و به آن آگاهیم.
زرتشت پیامبری است شاعر. پس به گفتگوی زرتشت و اهورامزدا بازگردیم که از برکت سخن شدنی است. «سخن» که اهورامزدا به زرتشت میآموزد، نیایشی شگرف است که اثر معجزه آسا و جادویی دارد در شکست دیو و دروغ و بدی بدکاران. اهورامزدا این سخن را به زبان میآورد و اهریمن سه هزار سال به بیهوشی میافتد.
این نیایش بنیاد وگوهر دین (و دانش مینوی) است و ناگزیر هر دو – دین و دعا یا دانش مینوی و سخن ـ همزمان و با هم آفریده میشوند.
سخن و دانش ـ اینهمان و یکی و «آشکارکننده» زمان، آغاز و فرجام، هستند. زیرا پیدایش دانش ناگزیر در سخن است. بیسخن چگونه میتوان دانست؟ وانگهی برای دانستن دین باید خدا را شناخت و برای شناختن خدا جز سخن راه دیگری نیست.
او با خود در سخن تجلی میکند (وحی). گویی در سخن «سحری» است که چیزی پنهان، ناپیدا و درنیافتنی (چیزی که «نا- چیز» بود) را پیدا، آشکار و دریافتنی میکند، میآفریند !برای همین از آنجا که «ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود»، در سرمنزل سخن به هم رسیدیم: در سراسر گاهان، آرزوی دانستن و دیدار و نیاز گفتگوی دو دوست را باز مییابیم.
پایان پیام
کد خبر : 94751 ساعت خبر : 4:57 ب.ظ