طبل حلبی از گمگشتگی انسان میگوید
طبل حلبی نوشته گونتر گراس نویسنده پرآوازهای است که دربارهاش گفتهاند که بازتاب صدای نسلی از آلمانها بود که در زمان سلطه نازیسم بزرگ شده بودند.
پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسنکیاده: طبل حلبی نوشته گونتر ویلهلم گراس نویسنده، مجسمهساز و نقاش آلمانی، عضو برجسته گروه ۴۷ و از نویسندگان بزرگ و معروف آلمان است که در سال ۱۹۹۹ جایزه نوبل ادبیات را به خاطر به تصویر کشیدن افسانه های شاد و سیاه که در گذر تاریخ به دست فراموشی سپرده شده بودند، دریافت کرده است.
گونتر گراس نویسنده پرآوازهای است که دربارهاش گفتهاند که بازتاب صدای نسلی از آلمانها بود که در زمان سلطه نازیسم بزرگ شده بودند.
او خود را روایتگر تاریخ از نگاه پاییندستیها میدانست و با رویکردی معترضانه و هشداردهنده همواره در تمام رویدادهای مهم سیاسی و ادبی آلمان حضوری موثر داشت.
خلاصهای از کتاب طبل حلبی
طبل حلبی با سبک رئالیسم جادویی، جنگ جهانی دوم، ظهور فاشیسم و پیامدهای جنگ و نژادپرستی را از منظر راوی که ظاهرا سه ساله است، سوژه قرار میدهد.
حالا چرا ظاهرا؟ چون او که عقل و هوشی جلوتر از سن و سالش دارد، در هنگام تولد متوجه میشود که پدرش قصد دارد وقتی بزرگ شد او را تبدیل به یک بقال نمونه، درست مثل خودش، بکند.
او که هیچ از این ماجرا خوشش نمیآید تصمیم میگیرد که رشد جسمش را در سه سالگی متوقف کند.
چون در همان هنگام تولد از مادرش شنیده است که میخواهد برای تولد سه سالگیاش یک طبل بخرد.
پسرک که همان اسکار ماتزرات است نیرویی جادویی در صدایش دارد که در طول داستان به اشکال مختلف از آن استفاده میکند.
او میتواند طوری جیغ بکشد که شیشهها در هر فاصلهای بشکنند. البته در ابتدا تنها وقتی از این نیروی خارقالعاده استفاده میکند که کسی بخواهد طبلش را از او جدا کند.
اما بعدتر، این نیرو را در جهت پیشبرد اهدافی متفاوت به کار میبندد که از بغلشان ماجراهایی شگفتانگیز در جهان داستان شکل میگیرند.
با شروع جنگ جهانی دوم تواناییهای اسکار رشد مییابد. تا آنجا که جنگ به پایان میرسد و آلمان شکست میخورد.
پس از پایان جنگ و شکست آلمان رشد جسمی اسکار آغاز میشود اما رشد ذهنی او متوقف میگردد و…
راوی جهانی تکه تکه دارد و چون بیپناه و سر در گم است به طبلش پناه میبرد تا صدایی را از خود به یادگار بگذارد و در میان هیاهوی کر کننده دیگرانی چون خودش صدایش را به گوشها برساند.
او همه را محاکمه میکند، خودش را و دیگران را و عشقهایی که بیتفاوت از کنارش گذشتهاند.
خواهران روحانیای که به چیزی پایبند نیستند، مادری که وفادار نیست و پدری که عشق را نمیفهمد.
راوی میخواهد بزرگ شود و بزرگ میشود وقتی که دیگر طبل ندارد، اما او ناموزون رشد میکند و این عدم توازن چقدر شبیه گمگشتگی انسان معاصر است. انسانی که هیچ دوایی دردش را التیام نمیبخشد.
طبل حلبی به همراه دو کتاب «موش و گربه» و «سالهای سگ» یک مجموعه سهگانه را تشکیل میدهند.
کتاب بر خلاف حجم زیادش، روان و ساده نوشته شده است و نیازی نیست تا برای درک حوادث و اتفاقات انرژی زیادی مصرف کنید.
بخوانید و لذت ببرید.
پایان پیام
کد خبر : 94277 ساعت خبر : 3:48 ب.ظ