هر حباب یک حبابساز دارد
موضوع انشاء: درباه حباب چه میدانید؟
پایگاه خبری گلونی، معین بادپا: پدر دوست من پیشگویی را دوست دارد. برخی میگویند او یک پیشگو است. او همیشه از پدرهای دیگر جلوتر است و میتواند قیمتها را پیشبینی کند.
برخی به او تهمت میزنند و میگویند او از قبل اطلاع دارد. اما او هیچ پست مهمی ندارد. البته یک آدم معروف و مهم فامیلش هست. اما ارتباطی به او ندارد.
حتی خودش میگوید ارتباطش با او همیشه بد است. دوست من میگوید حتی وقتی پدرش با فامیلشان تماس میگیرد، مدام دعوا میکند. پدر دوست من چند روز پیش در خودرو سود زیادی کرد و به برجهای خودش اضافه کرد. البته میگوید خودرو دیگر فایده ندارد. او الان دارد در جای دیگری خرید میکند.
پدر من و حباب
پدر من میگوید همه اینها حباب است و ما در عصر حباب زندگی میکنیم.
به نظر من حباب خیلی خوب است. برخی حبابها خیلی بزرگ میشوند تا جایی که جای شما را تنگ میکنند، حتی نفس هم نمیتوانید بکشید.
این حبابها ویژگی عجیبی دارند. بعد که گلوی شما را کامل فشار دادند، میترکند و با ترکیدن خود شما را به گوشهای پرتاب کرده و زمینگیر میکنند. پدر من همیشه اخبار را میبیند.
حتی هم هر روز همه روزنامهها را میخواند. اما وقتی متوجه حباب میشود که کار از کار گذشته است. او میگوید روزنامهها هم چیزی نمیدانند. وگرنه روزنامهها هیچوقت اشتباه نمیکنند.
پدر دوستم اصلا روزنامه نمیخواند. او فقط با فامیلش دعوا میکند و تصمیماتش را بعد از دعوا با فامیلش میگیرد. اما همیشه قبل از شروع حباب، متوجه میشود.
پدرم دوست داشت او هم یکبار داخل حباب بود، به جای آنکه بیرون آن باشد. به نظر من برای داشتن یک حباب، ابتدا باید یک فامیل داشته باشیم. پدرم میگوید هیچ حبابی بدون علت نیست.
هر حبابی یک حبابساز دارد. کاش ما هم یک فامیل حبابساز داشتیم.
پایان پیام
کد خبر : 94791 ساعت خبر : 11:07 ق.ظ