شغلی به نام مدیر مدرسه
پایگاه خبری گلونی، مهدیسا صفریخواه: من یه مدیر خاصم نه از این معمولیها که قرار نیست پیشرفت کنن. از اونهایی ام که تلاش میکنم بخشی از خاطراتتون رو بسازم.
همون خاطراتی که هر کاری کنیم تا آخر عمر قرار نیس از دستشون قسر در برین. من نسلهای زیادی رو تربیت کردم.
این دعوای دهه شصت و هفتاد و هفتاد و هشتاد؛ بین دهه ۴۰ و ۵۰ ایها هم بوده. مشکل ما با شما اینه که فکر میکنین شما خوبین اما باید بگم دیر اومدی نخواه زود برو شاید برای این اخلاقته که مدیرت هی توبیخت میکنه و به پدر و مادرت آمارت رو میده.
بعد از مشکل نسلها؛ بزرگترین مشکل ما مدیران پول شهریه است. فرقی نمیکنه تو مدرسه دولتی باشی یا غیرانتفاعی. خرداد فصل چونه زدنه.
شاید باورتون نشه ما حتا با اون پزشک محترمی که ماهیانه ۱۲۰ میلیون درآمد داره و برای ۳۰ میلیون شهریه سالیانه هم چونه میزنیم. در حالیکه همونجوری که داره با ما چونه میزنه ساعتی ۳ میلیون ضرر میده.
شغلی به نام مدیر مدرسه
این روزها یه سیستم وار یا همون ویدئوچک تو مدرسه نصب کردیم برای معلمهایی که اعصاب ندارن؛ باهاش چک میکنیم که کی اول طرف رو عصبی کرده؛ بالاخره فشار رسانهها باعث شد که پای ویدئوچک به مدارس هم باز بشه.
یه سیستم دیگه هم نصب کردیم که موجودی جیب پدر و مادرها رو اسکن میکنه و بهمون میگه که چقدر قابلیت عضویت در هئیت امنای مدرسه و عضویت در انجمن اولیا و مربیان رو دارن. این سیستم کاملاً بر مبنای شایستهسالاری کار میکنه و اصلاً همون سیستم شایستهسالاری رایج تو ادارات رو نصب کردیم روی همین سیستم خودمون.
بعد از این دو تا سیستم ما به مسئله تحصیل بچهها اهمیت میدیم به این صورت که اولش قول میدیم که بچهها کار در منزل نداشتهباشن.
بعد وقتشون رو با پروژههای مختلف پر میکنیم؛ هدفمون از این پروژهها بیشتر از آموزش پیدا کردن یه اسپانسر خوب برای مدرسه است. بالاخره هر مدیری آرزو داره مدارس زنجیرهای بسازه و اسم مدرسهاش رو بِرَند کنه. تو این حوزه هم ما تا جایی که در توان داشتیم سیستم چیدیم تو مدرسه. مدرسه رو هوشمند کردیم؛ یعنی شما همه کارهاتون تحت بستر وِبه.
فراری دادن نخبهها
فقط یه مشکل داریم و اون اینکه هیچ سِروِری تو کشور توانایی شبکه کردن ما رو با یه سرعت مطمئن نداره؛ یعنی همینجوری که داریم درس میدیم جلوییها دو صفحه جلوتر از معلمن. عقبیها هنوز مباحث رو دانلود نکردن و ته کلاسیها هم یا کلاً فیلترن یا اینکه اینترنتشون قطعه. البته قراره تو این حوزه هم رأیزنیهای خاصی انجام بدیم تا همه کلاس از یه سطح آموزش همزمان استفاده کنن.
بعد از اینها هم یه طرح پایش داریم که توش حواسمون به همه هست؛ به ته کلاسیها و نخبهها بیشتر. ته کلاسیها واسه اینکه سوتی دستشون ندیم و نخبهها هم اینکه حتماً جوری رفتار کنیم که در آینده فرار مغزها بشن. بالاخره یکی از وظایف مهم آموزشی بعضی از مدیران تو هر حوزهای اینه که نخبهها رو فراری بدن. اصلاً انگار برای اینکار برنامهریزی شدن. حالا بعد از اینهمه چالشهای مدیریتی بالاخره قبول کردین که اون ۳۰ میلیون برای یه سال همچین رقمی نیس که بهخاطرش خودتون و ما رو تابلو کنین و تو رسانهها ضایعمون کنین؟!
پایان پیام