نقدی بر قهوه سرد آقای نویسنده
قهوه سرد آقای نویسنده کتابی است از روزبه معین که توسط نشر نیماژ منتشر شده است. کتابی که خیلی زود به چاپ پنجاه و سوم هم رسید.
پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسنکیاده: وقتی کتابی را میخری که ۵۳ بار تجدید چاپ شده است، فارغ از قیمتاش، توقعی در ناخودآگاهات شکل میگیرد که اگر برآورده نشود دیگر به کتابهایی که زیاد تجدید چاپ شدهاند به چشم تردید نگاه میکنی.
این حکایت من و قهوه سرد آقای نویسنده از روزبه معین است. کتابی و که در طرح عیدانه ۱۳۹۷ بعد از رهش رضا امیرخانی رتبه دوم پرفروشها را داشته است.
نقدی بر قهوه سرد آقای نویسنده
این کتاب ماجرای یک نویسنده به نام آرمان روزبه و یک دختر روزنامه نگار است.
کتاب با یک خاطره از دروان کودکی آرمان شروع می شود. خاطرهای که در ادامه اساس اتفاقات بعدی کتاب است.
ماجرا از این قرار است که آرمان در کودکی عاشق دختری می شود که ۱۵ سال از خودش بزرگتر است و برای تمرین پیانو به خانه پیرزن همسایه میآید.
آرمان عاشق رفت و آمد این دختر برای یادگیری پیانو است اما پیرزنی که به این دختر پیانو آموزش میدهد یک آهنگ بیشتر نمیداند.
بنابراین آرمان تصمیم میگیرد نتهای موسیقی آنها را دستکاری کند تا آموزش پیانو مدت زمان بیشتری طول بکشد.
۲۰ سال بعد آرمان به یک کنسرت میرود و…
یک داستان هندی
اینکه میگویم فیلم هندی تنها به ادعای اغراق آمیز نویسنده و ناشر در پرمخاطب بودن کتاب باز نمیگردد بلکه خود کتاب نیز نمونه کامل یک فیلم هندی است.
ماجراهای کلیشهای، کم عمق، سطحی و به دور از منطق، اولین ویژگی بارز قهوه سرد آقای روزبه معین است.
ماجرای کودک ده سالهای که به خاطر عشق یک دختر، سمفونی دریاچه قوی بتهوون در دفترچه نت تمرینی او را تغییر میدهد.
به صورت اتفاقی یک سمفونی خلق میکند و البته نه استاد موسیقی و نه دختر متوجه این تغییر نمیشوند، آنقدر خالی از منطق روایی است که مشابهاش را فقط در فیلمهای هندی خواهید دید.
عدم شخصیتپردازی، گم شدن ماجرا در خلال زیادهگوییهای راوی ونبود فضاسازی، تنها بخشی از تکنیکهای رعایت نشده در کتاب است.
همان تکنیکهایی که در فیلمهای هندی گویی آنقدر دست و پا گیر هستند که حذف میشوند.
کتاب سطحی روزبه معین به فروش رفت، خوب هم به فروش رفت که یا به دلیل بازاریابی درست آن است یا علاقه مردم ما به خواندن کتابهای سطحی که نیازی به فکر ندارند.
معین پیش از انتشار این رمان گفته بود: «…به نظرم ما باید از راههای نوین برای جذب مردم به کتاب و کتابخوانی استفاده کنیم؛
به همین دلیل سعی کردم با توجه به علاقه جوانان به شبکههای مجازی از این شیوه استفاده کنم و خیلی خوشحالم که این کار جواب داد، آن هم در جامعهای که مردم علاقهای به کتاب و کتابخوانی ندارند…»
نقدی بر قهوه سرد آقای نویسنده
نثر ضعیف نویسنده شبیه آنهاست که تازه قلم در دست گرفتهاند و انشا مینویسند. نمونهاش را ببینید:
«خورشید آروم آروم ناپدید میشد و به آسمون رنگ سرخ میپاشید. درست مثل یه خودکشی هنگام غروب.
انگار خورشید شاهرگش رو میزنه و ما با دیدن جون دادنش غمگین میشیم.»
یا جایی در توصیف باران نوشته است: «آسمان دیوانهوار میگریست و زمین را هاشور میزد.»
امیدوارم حداقل روزبه معین خودش از نوشتن این همه داستان کوتاه و آسمان ریسمان بافتن در قالب یک رمان لذت برده باشد.
چرا که خودش در بخشی از کتاب گفته است: «همین که دست به قلم شدی، یعنی استعدادش رو داری و چه چیز بهتر از این که میشه با نوشتن آرامش گرفت؟
دلیل نداره همهاش دنبال این باشیم که آدمهای دیگه از نوشتههامون لذت ببرن، گاهی همین که خودمون لذت ببریم کافیه. هرچند نوشتن حرفهای بحثاش جداست.»
پایان پیام
هرچند که منم خیلی از کتاب لذت نبردم، ولی خدایی کسی که این گونه داره نقدشو مینویسه، شایسته ست که حداقل اسم اهنگساز اثری با معروفیت دریاچه قو رو اشتباه ننویسه: بتهوون! – از همین جا عیار این نقد مشخص شد!
جالبه که چند بار توی کتاب به چایکوفسکی اشاره شده بود!:))
نقد منصفانه ای بود من رمان را خواندم البته بیشتر بخاطر چاپهای متعددش ولی بعنوان یک کتابخوان حرفه ای کتاب از نظر فرم و محتوا چیزی به ادبیات امروز ایران اضافه نمیکند ولی برای تشویق جوانان و جذب آنان به کتابخوانی بد نیست خود من از سنین نوجوانی با کتابهای پرویز قاضی سعید و ر اعتمادی به کتابخوانی علاقه مند شدم این رمان هم میشود گفت در حد همون کتابهای پاورقی نویسان دهه سی و چهل بود البته نسخه تحت ویندوز!!!!
به راستی باید بگم که هیچ کسی حق انتقاد از یک کتاب رو نداره وقتی که داره با پیش زمینه قبلی و ذهنیت منفی که از ابتدا داشته این کارو انجام میده.
از اشکالاتی که به این کتاب وارد شده اکثرشون رو خود شما با مطالعه و بررسی بیشتر پس خواهید گرفت.
یکی از این اشکالات فضا سازی و توصیف اندک نویسنده هست که در این مورد باید دقت بشه هو نویسنده قلم و سبک نگارش منحصر به فرد داره و قرار نیست همه در سبک مورد نظر شما و روش توصیفی چیزی بنویسند، کما اینکه به شخصه فکر میکنم توصیف بیشتر فضای داستان رو خراب میکرد و همینقدر بیشتر به سبک و فضای داستان میخورد.
در مورد کلیشه ای بودن باید بگم که زندگی ما انسان ها خودش ساخته و پرداخته کلیشه هاییه که در طول زندگی برای خودمون میسازیم،و البته اینکه عشق و علاقه موضوع اصلی داستانه که بسیار تکراریه مخالفتی ندارم اما مگر هنر یک نویسنده این نیست که حتی با وجودتکراری بو ن موضوع اثری خلق کنه که بین مردم معروف و مهمتر از اون محبوب بشه؟
فکر میکنم که باید بپذیرید که اینکه کتاب ایشون با وجود همه انتقاد هایی که از اون شو این حجم فروش داشته خودش گواهی به اثر گذار بودن این کتاب و پوچ نبودنشه، حال آنکه به قول شما نویسنده قلم خامی داشته باشه. اما فراموش نکنین بسیاری از کسانی که این کتاب رو خوندن و ازش لذت بردن ادم های با سواد و با مطالعه ای بودن نه طبق نوشته شما انسان های پوچ مغز و سطحی.
توصیه میکنم گذر دیگه ای به کتاب داشته باشید و نقدتون رو هم مطالعه کنید تا متوجه نکات جدیدی بشید
همونقدری که کتاب چنگی به دل نمیزد و نثرش بد بود و… نقد شما هم همچین قابل قبول نبود
یه جوری انتقاد کردین انگار با نویسنده پدر کشتگی دارین=||||
من دوست داشتم. هر کی هر چی می خواد بگه…………
میتونست پایان بهتری داشته باشه. من با مزخرف بودن کتاب مخالفم ولی همچین چنگی هم به دل نمیزد.این همه بدبختی کشیدن ارمان و خودکشی ارمان و نگار رو نوشته اخرش جدا از این بدبختیا مارال و شهاب به هم میرسن . خب الان هدف از مردن نگار و ارمان چی بوده یا اگه هدفی داشته تضاد رسیدن مارال به شهاب با مرگ ارمان و نگار کاملا سطحی و دور از یک نویسنده قوی هست.ولی در کل کتاب سرگرم کننده ای بود..
به نظرم متن های جالب زیاد داره اونقدرام هم سخیف نیست
اما بخش دیوونه خونش واقعا مزخرفه نمیدونم چرا گذاشنه شبیه رمانای دهه پنجا اروپا اصلا خوشایند نبود اصلا.خصوصا که پر از شخصیته .داستان اولیه عاشق شدن یه پسر ده ساله به یه نفر بزرگتر از خودشم اصلا جالب نبود میتونست طور دیگه ای شروع کنه
به هر حال تونسته تکه جمله های خاصی بذاره که نسل جوون تشنه همین جمله هان برای همین پر مخاطب شد. تا جایی که دیدم نسل جوان زیر سی سال خوششون اونده خب اقتضای سنشونه.
مزخرف فقط خواننده رو به تمسخر گرفته ، از لحاظ تکنیکی هم خیلی ضعف داره تازه من که در مراحل ابتدایی نویسندگی هستم سطحی بودن و اشتباهات تکنیکی اون رو فهمیدم بماند که از لحاظ محتوایی هم نقص داره و اصلا بی محتواست.
من کتاب رو نخوندم ولی خیلی تعریفش رو شنیدم و این دو مثالی که زدید اونقدراهم بد نبود برعکس وقتی چندبار میخونیش جملات رنگ و اب تازه و معنای جالبی برات میگرن در عین اینکه سعی شده ساده نوشته بشه تشبیه های ادبیی تویه عمقش به چشم میخوره درهرحال حس میکنم کتابه جالبیه و تنها اشکالش سلیقه ایی بودنشه حتی شازه کوچولوهم با اون شهرت و فوق العادگیش سلیقه ایی و این روهم باید در نظر داشته باشیم نقد میتونه راجبع عالی ترین کارهاهم اتفاق بیوفته اینکه یه کتا ب متوسط رو به خوبه
سلام،شما که این کتاب رو تا این حد مزخرف فرض میکنی و به خودت جرئت میدی که یه کتاب و نقد کنی،بگو ببینم خودت چند تا کتاب نوشتی ؟کدوماش پر فروش بوده؟بگو مام بریم بخونیم ببینیم یه نثر موفق از نظر شما چه شکلیه؟!بیشتر شبیه اون آدمایی به نظر میای که تو عمرشون یه کتاب خوندن و الان فک میکنن استاد تر از نویسنده آن?
۵٠صفحه از کتاب رو خوندم به امید اینکه قرار یه نثرش درست شه.مزخرفه .
خدایی کتاب خنده داری بود
نثر افتضاح و داستان بی معنی…