موتورسواری عجلهدار
پایگاه خبری گلونی، سعید قلیچی: یک روز خانواده ما خواب مانده بودند و مادرم من را با زور پشتدستی از خواب بیدار کرد.
اصولا پشتدستی روش خوبی برای بیدار کردن است چون طوری از خواب بیدار میشوی که انگار اصلا خواب نبودهای.
مادرم همیشه من را این طوری از خواب بیدار میکند. خیلی هم خوب است و من عادت کردهام به این روش مادرانه.
مادرم خیلی زن مهربانی است و طوری با پشت دست میزند که دندانهایم نریزد. او خیلی به دندان سالم اهمیت میدهد و همیشه از ما میخواهد شبها مسواک بزنیم.
آن روز مدرسه من خیلی دیر شد و من و پدرم خیلی عجله داشتیم. من عجله نداشتم و خوابم میآمد و اما ادای آدمهای عجلهدار را درمیآوردم. وقتی ما به خیابان رسیدیم هرچه منتظر تاکسی و اتوبوس شدیم کسی ما را سوار نکرد.
البته در آن طرف خیابان تعداد زیادی تاکسی خالی بود که ما را سوار نکردند و میخواستند کرایه ۱۷ نفر را از ما دو نفر بگیرند که ما با آنها نرفتیم. اما پدرم تصمیم گرفت که من و خودش با یک موتوری به مدرسه برویم و من پشت آقای موتورسوار نشستم و پدرم از پشت شکم او را گرفت و من آن وسط شبیه پوره سیبزمینی شدم.
آقای راننده موتور خیلی با سرعت از بین ماشینها و مردم در پیادهروها میگذشت و پدرم بیشتر خودش را به آقای موتوری نزدیک میکرد و من را تبدیل به پوره میکرد.
آن روز من مثل “چی” ترسیدم و با عجله به سر کلاس رفتم تا درس بخوانم و در آینده آدم مفیدی باشم. وقتی من و پدرم به مدرسه رسیدیم، پدرم هنوز هم عجله داشت و با سرعت به یک گوشه مدرسه ما رفت تا فکر کند.
پایان پیام
کد خبر : 95253 ساعت خبر : 11:27 ب.ظ