اسنادی از جدایی بحرین از ایران
به گزارش پایگاه خبری گلونی، سید سجاد طباطبایی پژوهشگر روابط بینالملل درباره جدایی بحرین از ایران نوشت:
تورقی در اسناد مربوط به جدایی بحرین از ایران داشتم که بخشی از ابهامات از جمله جدایی بحرین از ایران در زمان قاجار و بی تقصیری پهلوی و یا جدایی با میل مردم بحرین (رفراندوم) را رفع خواهد کرد.
عبارات داخل “” را عینا از منابع تاریخی نقل میکنم.
سیر تاریخی جدایی بحرین از ایران
اول سیر تاریخی جدایی را مرور میکنیم. این جزیره ایرانی در سال ۱۲۴۰ در قراردادی بین انگلیس و حاکم وقت بحرین تحت الحمایه انگلستان شد. در سال ۱۲۸۵ در پیمانی دیگر به قیمومیت انگلستان در آمد و نهایتا در سال ۱۳۴۹ طی رفراندومی اوتانت دبیرکل وقت سازمان ملل رسما استقلال بحرین را اعلام کرد.
حال اینکه گفته میشود بحرین از دوران قاجار از ایران جدا شده و پهلوی در این زمینه مقصر نبوده است را بررسی میکنیم.
استقلال بحرین وجاهت قانونی نداشته است
اولا از آنجایی که هر دو قرارداد تحت الحمایه و قیمومیت بین انگلستان و حاکم محلی انجام گرفته (و نه حاکم ملی) اساسا وجاهت قانونی نداشته است و از ابتدا باطل بوده است.
حکومت پهلوی اگر اراده اعمال حاکمیت بر بحرین را داشت با کشاندن موضوع به دیوان بینالمللی دادگستری یا دادگاه لاهه به راحتی میتوانست انگلستان را محکوم و بحرین را بازگرداند اما در عمل به جز چند یادداشت اعتراضی به جامعه ملل و سازمان ملل هیچ اقدام عملی ای انجام نداد.
چه اینکه معاضدالسلطنه کارگزار وزارت خارجه رضاشاه میگوید: “بحرین به موجب اسناد محکمه ملک دولت ایران و هرگونه عملیاتی نسبت به آن غاصبانه است”
یا اقبال وزارت خارجه در سال۱۳۳۶ در مجلس پیرامون بحرین میگوید: “با تمام قوا از خاک خود دفاع میکنیم”
بحرین به هیچ وجه در قاجار از دست نرفته بود
با تمام این اوصاف به ناگاه محمدرضا شاه در شهریور ۱۳۴۵ در مصاحبه با گاردین میگوید: “با توجه به اینکه نفت به پایان میرسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما اهمیت ندارد”
کسی نمیپرسد پس اتباع ایرانی که در بحرین زندگی میکردند اهمیتشان از نفت و مروارید کمتر بود؟
همزمان با این تغییر موضع شاه، عباس مسعودی فرستاده شاه به کشورهای خلیج فارس در دیدار با سفیر انگلستان میگوید: “مرحله اول آماده سازی افکار عمومی ایران برای با دستور شاه برای بایکوت خبری بحرین آغاز شده”
جایی دیگر میگوید: “شاه دو سال است به مطبوعات اجازه پرداختن به بحرین نداده است”
در همین حین و پس از تصمیم انگلستان به خروج از خلیج فارس شاه ایران با ادعای اینکه نمیخواهد حاکمیت ایران را به بحرینیها تحمیل کند، پیشنهاد ورود سازمان ملل و تعیین تکلیف بحرین را داده و سازمان ملل متحد هم رفراندوم را برمیگزیند. پیشنهادی که به شدت مورد اعتراض کشورهای عربی واقع شد!
یمن جنوبی این پیشنهاد را باعث بسط استعمار میداند، سوریه و عراق آن را توطئه بریتانیا و ایران مینامند و…
مخالفت با جدایی بحرین از ایران
البته علت مخالفتها این بود که با وجود ۱۱۰سال تلاش انگلیش در هویت زدایی بحرین، کشورهای عربی از اقبال عامه ساکنان بحرین به وطن اصلیشان یعنی ایران مطلع بودند.
/مع الوصف با وجود مخالفت کامل اصل رفراندوم جدایی با حاکمیت ملی ایران (چرا که هر نقطه از خاک کشور مشاع بین تمامی اهالی کشور است نه اهالی آن منطقه و برای جدایی آن همه مردم باید نظر بدهند نه فقط مردم آن منطقه مگر مناطق فدرال)، شاه ایران به آن رضایت داده و یک شبه کودتا رخ میدهد!
روز ۱۰فروردین۴۹ هیاتی از سازمان ملل از فرصت تعطیلی مجلس ایران استفاده و وارد بحرین شدند و در کمتر از سه روز فرآیندی که هرچیزی بود به جز رفراندوم انجام داده و در ۲۱فروردین ماه گزارش آن را که حاکی از نظر مساعد مردم بحرین به جدایی از ایران بود به اوتانت تسلیم کردند!
رفراندوم ادعایی بدون حضور نمایندهای از ایران انجام شد و علم در یادداشتهایش میگوید: “صرفا همه پرسی مختصری از سران قبایل صورت گرفت” در گزارشات دیگری از ایرانیان مقیم بحرین “نظرخواهی صرفا از مامورین دولتی، پلیس، معلمان و گماشتگان انگلیس صورت گرفت”
با وجود ابهامات در فرآیند رفراندوم، شاه ایران بلافاصله به عنوان اولین کشور، استقلال بحرین را برسمیت میشناسد و پس از آن هویدا جمله معروف: “دختر خودمان بود شوهرش دادیم”را میگوید.
شاه و جدایی بحرین
علم در یادداشتهایش آورده است: “شاه همیشه از اینکه آیندگان او را بابت بحرین خائن بدانند بیم داشت”
در این میان عدهای هم توجیه میآوردند که در عوض بحرین، جزایر سه گانه را از انگلستان گرفتیم که این توجیه جدا از اینکه نشان دهنده وابستگی عمیق حکومت پهلوی به اراده انگلیس است، به حدی مضحک است که روزی جمهوری اسلامی بگوید خرمشهر را دادیم به عراق که اهواز و آبادان رو حفظ کنیم!
اما بشنوید از حال و روز مردمان مظلوم بحرین که در طی این سالهای قبل از جدایی بارها از حاکمان ایران درخواست استمداد کردند و حتی در چند نوبت برای اخراج انگلیس و وابستگان سعودی و الحاق مجدد به ایران قیام کردند اما هیچ توجهی از جانب شاه و حکومت دریافت نکردند.
برای مثال به بخشی از تظلم خواهی اهالی بحرین خطاب به شاه ایران در یکی از قیامهایشان بر علیه مهاجرین وهابی که البته جوابی نمیگیرد توجه کنید:
جدایی بحرین از ایران
از این نمونه زیاد است. درخواست گمرک، پست، تسجیل، نماینده مجلس و حتی یک پیام محبت آمیز از دربار شاهنشاه…اما دریغ!
نمونه ای دیگر از درخواست بزرگان بحرین از مجلس (سه درخواست تاسیس مدرسه، گمرک و نماینده در مجلس).
این ایرانیان غیور در تمام سال های منتهی به ۱۳۴۹ سعی در حفظ هویتشان داشتند بسیاری برای تسجیل به بوشهر و لنگه می آمدند با آنکه از معامله و حتی کسب و کار با تابعیت ایرانی منع شدند تغییر تابعیت ندادند. حتی وقتی تمام کارکنان ایرانی شرکت نفت بحرین اخراج و تدریس فارسی ممنوع شد!
در مورد دیگر برای حضور یاورعلی اصغرخان رئیس گردان قشون ایران در بحرین تمام شهر به استقبال آمده و هنگام عبور این افسر ایرانی حتی پلیس ها هم هورا میکشیدند!
یاورعلی اصغر در گزارشش به مرکز پس از بازگشت آورده شاهنشاه در صورت اراده همین الان ۱۲هزار قشون در بحرین علیه انگلیس دارد!
ایرانیان بحرین با هزینه شخصی خود مدرسه فارسی زبان دایر و از کتب آموزشی ایران و حتی لباس رسمی ایران آن زمان (کلاه پهلوی و…) استفاده میکردند تا تعلقشان به ایران را نشان داده و دل پادشاه پهلوی را بدست آورند. تلاشی که تا مرداد ۱۳۴۹ ادامه هم داشت.
پایان پیام
کد خبر : 98941 ساعت خبر : 1:59 ق.ظ