پدرم میگوید فرزندان من زحمت کشیدهاند. برادر من برای همین زحمتهایش توانست امسال یک خانه چهل متری را رهن کامل کند
پایگاه خبری گلونی؛ معین بادپا: پدر دوست من یک مسئول است. دوست من این روزها ناراحت است. او میگوید فضای مجازی، تبدیل به آفت شده است و اعتماد را میان مردم از بین برده است.
پدرش قبل از این چهره محبوبی بود. مردم حرف او را باور میکردند. اما این روزها درباره او جوک درست میکنند. دوست من میگوید خبرنگارها مقصرند.
خبرنگارها به پدر دوست من گیر دادهاند تا بگوید فرزندانش چه شغلی دارند و کجا هستند. پدر دوست من میگوید خبرنگاری از بدترین شغلهای دنیاست. او میگوید سرک کشیدن در زندگی مردم یک صفت نکوهیده است. پدرش میپرسد چرا با این خبرنگارها برخورد نمیکنند؟ چرا اجازه داده میشود جامعه به انحطاط کشیده شود؟
اما پدر من میگوید خبرنگاری شغل شریفی است. البته به شرط آنکه قلمش را درست بچرخاند. پدرم میگوید تمام فامیل و دوستان و آشنایان میدانند که فرزندان من چه کارهاند. او میگوید ما باید به همه بگوییم تا اگر کاری داشتند که از دستمان برمیآمد انجام دهیم.
فرزندان زحمتکش
پدرم میگوید فرزندان من زحمت کشیدهاند. برادر من برای همین زحمتهایش توانست امسال یک خانه چهل متری را رهن کامل کند. البته قرار بود بخرد که شرایط اقتصادی اجازه نداد. پدرم میگوید اینکه بتوانی در سن سی و پنج سالگی یک خانه کوچک رهن کنی، نشانه پیشرفت است.
دوست من میگوید برادرانش زحمت بیشتری کشیدهاند. او به من میگوید برادر تو تلاش نمیکند. او درست میگوید. برادر او چند روز پیش یک دامداری تاسیس کرد.
البته دامداری هشتم خودش را. پدرش میگوید او در جوانی حسابی کار کرده بود. برادر دیگرش هم زحمت زیادی کشیده است. به همین دلیل امروز در سن بیست و دو سالگی، مدیر یک شرکت بزرگ خصوصی است. دوست من میگوید آنها هوش بالایی دارند. البته او درباره سایر خواهر و برادرهایش حرفی نزد.
امیدوارم من هم هوش بالایی داشته باشم.
پایان پیام