سالومه و ذکر مصیبت ملی ما
اگر برای این کشور کاری نمی کنیم، حداقل دست از این ذکر مصیبت ملی برداریم! همین!
پایگاه خبری گلونی، احسان محمدی: صدای دختر جوانی که دوربین را نزدیک یک خودپرداز بانک گرفته و چند برگِ رسید بانکی که روی زمین و نزدیک سطل زباله رها شده اند را نشان میدهد، هم زمان به گوش میرسد:
– سلام سالومه! اینجا (….) است. همونطور که میبینی این گوشهای از بیفرهنگی ماست…
به ویدئو نگاه میکنم. به اینکه ارسال کننده فیلم سوژه را پیدا کرده، احتمالاً یکی دو بار فیلم گرفته، بعد به اینترنت وصل شده، برای شبکه من و تو فرستاده، در صف انتظار مانده تا ویدئوی ارسالیاش پخش شود و شاید به ده نفر زنگ زده که عمه! خاله! دایی! ببینید اون ویدئو رو من فرستادم!
بعد احساس کرده که چه مشت محکمی بر دهان مسئولان شهری زده که در نظافت شهر کوتاهی کردهاند، سیستم آموزشی را زیر سوال برده که شهروندان را به خوبی تربیت نکرده و همینطور بیفرهنگی عده ای را افشا کرده است!
در حالی که اگر واقعاً دلش میسوخت، میتوانست خم شود و آن کاغذها را بردارد و بیندازد توی سطل زباله و خلاص!
چرا مصیب ملی را مستندسازی میکنیم؟
اما چرا این کار را میکنیم؟ چه لذتی در این فلاکت بار نشان دادن اوضاع وجود دارد که باید آن را مستندسازی کنیم و برای سالومه بفرستیم؟ سالومه فریادرس بشریت است؟ قرار است معجزه کند؟ تیم بفرستد و خیابانهای ما را از زباله پاک کند؟ گروه امداد بفرستد و زمستان درختهای برف گرفته جلوی خانه ما را بتکاند؟
در این خود بدبخت پنداری، سیاه نشان داده همه چیز، سلب مسئولیت فردی و مسابقه ملی برای بازتاب بدیها و شستن رخت چرکها در کوچه چه مدالی لذتی نهفته است که از آن دست برنمیداریم؟
واقعاً این شهروندان مخوف بیمسئولیت که این کارهای بد را انجام میدهند کجا دارند زندگی میکنند که ما آنها را نمیشناسیم؟ یک عده قلیل هستند که همه جا نفوذ دارند؟ در بازار اقتصادی احتکار میکنند، در بانکها اختلاس، در خیابانها قانون شکنی، در مدرسه تقلب و … اینها چه کسانی هستند؟ جاسوسهای اسرائیل و آمریکا یا خود ما؟
سفر کوتاهی به آستارا داشتم. چند دقیقهای کنار دریا رفتم و بیزار شدم. روی ماسههایی که در چند وجبی دریای خزر بودند مجموعهای از کثافت و آشغال ریخته بودند. پوشک کهنه بچه، بطری آب مصرف شده، تاپاله اسبهایی که برای سواری دادن آنجا کرایه داده میشوند، مایو کهنه، لیوان شیشهای شکسته، چای کیسهای مصرف شده و …
زبالههای خزر را چه کسانی میریزند؟
فکر کردم اگر همین الان دوربین تلویزیون بیاید و با همین جمعیتی که کنار ساحل ایستادهاند حرف بزند آنها یک دل سیر در مورد بیکفایتی مسئولان و ناکارآمدی آنها در مدیریت کشور حرف میزنند. در مورد اینکه چقدر خارجی گل و ماه هستند و چقدر همین دوبی و ترکیه که بیخ گوش ما قرار دارند آباد و تمیز و زیبا شدهاند.
اما هیچکس حتی آنها که این زبالهها را ریختهاند حاضر نیستند نقش خودشان را بپذیرند. واقعاً شب که ما خواب هستیم احمدی نژاد و روحانی و خاتمی و… کامیون کامیون زباله میبرند و میریزند توی ساحل دریای خزر؟
مقصر این مصیبت امریکاست
گاهی احساس میکنم بخشی از این رفتار نتیجه کاری است که چهاردهه خود حاکمیت انجام داد. هر وقت هر مشکلی پیش آمد گفت تقصیر شاه است، تقصیر آمریکاست، تقصیر ترامپ است، تقصیر … تقصیر همه است جز من! شاید بخشی از این مسئولیتناپذیری را از خود مسئولان یاد گرفتهایم.
هیچکس نمی تواند ناتوانی و ناکارآمدی بسیار از مدیران را انکار کند. من هم درک میکنم که در حوزههای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و آموزشی و …. ناتوان بودهاند. گاهی فاجعه بار حتی. اما این دلیل نمیشود که ما مدام در دام تباه نشان دادن همه چیز بیفتیم و در ترویج این نگاه فلاکت بار از هم سبقت بگیریم.
مثلاً الان فهمیدیم که چقدر بدشانس بودهایم که در خاورمیانه به دنیا آمدهایم، چه سرنوشت تلخی داشتهایم که به جای سوئیس در ایران بزرگ شدهایم، تا چه اندازه نگون بختیم که چنین مسئولانی داریم، چه وضع بدی داریم که با شهروندانی مسئولیت نشناس زندگی میکنیم که کاغذها را داخل سطل زباله نمیریزند، بد رانندگی می کنند و …
ذکر مصیبت ملی
نتیجه؟ باید چکار کنیم؟ بعد از کشف این موضوعات چه؟ نقطه توقف و پایان خطی وجود دارد و بر میگردیم به نقطه نخست و همه چیز را درست و اصولی انجام میدهیم و کشور آباد میشود؟
ادامه دادن این رفتار یعنی افتادن به چاهی که انتها ندارد. فقط فرورفتن و ناله کردن و تباه شدن عمر. بی هیچ دستاوردی و با تلخکامی مطلق. شجاعت داشته باشیم و روبروی آینه بایستیم و کمی نقش خودمان را در این تباهی کشف کنیم. همه مان. هم ما مردم عادیِ پاک و پاکیزه و هم مسئولان نالایق!
اگر برای این کشور کاری نمی کنیم، حداقل دست از این ذکر مصیبت ملی برداریم! همین!
پایان پیام
کد خبر : 99100 ساعت خبر : 9:58 ب.ظ