زندگی زرویی نصرآباد به روایت برخی تصاویر خاطرهانگیر
به گزارش پایگاه خبری گلونی، زندگی همه ما آدمها با یکی بود یکی نبود شروع میشود. اویی که همیشه هست خداست و اویی که میآید و میرود ماییم.
میآییم و زندگی را قدم میزنیم.
حرف میزنیم و صدایمان را در دنیا ثبت میکنیم.
مینویسیم و نوشتههایمان را یادگار چشمها میکنیم.
تصویر میسازیم از خودمان و روی قلبها و ذهنها حک میکنیمشان.
آلبومی میسازیم از خودمان برای آدمها.
کتابی میسازیم پر از حکایت و حرف و خاطره و عکس.
کلاغ قصه زندگی ما همه این صفحات را ورق میزند تا به خانهاش برسد و …
تا روزی که مسافر ابدیت میشویم.
هر چه داریم و نداریم میگذاریم و میرویم.
میرویم و کتاب زندگیمان را با آلبوم تصاویرش، برای آنها که ماندهاند به ارث میگذاریم.
صفحه آخر کتاب زندگی ما را آنها که ماندهاند مینویسند. آخرین عکس را هم همانها روی مزارمان میگذارند.
امیدوارم صفحه آخر کتاب زندگی همه ما بنویسند که کلاغ قصه ما در آرامش کامل به خانهاش رسیده است.
زندگی زرویی نصرآباد به روایت برخی تصاویر خاطرهانگیر
ابوالفضل زرویی نصرآباد (زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران) پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری درگذشت.
او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان،انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
نظر گل آقا درباره زرویی
در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری فومنی (گلآقا) در پاسخ به سؤال مصاحبهکننده روزنامه ابرار که میپرسد: «چشم امیدتان در طنزنویسی امروز به کیست؟»
میگوید: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد…»
پایان پیام