اگر یک بهرهبردار با مالیات بر آب زیرزمینی که به عنوان نهاده تولید استفاده میشود روبرو باشد، تصمیم خواهد گرفت از مقداری استفاده کند که سود نهایی حاصل از مصرف آب (یعنی ارزش تولید نهایی حاصل از آب) با مالیات مساوی باشد.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، نوشتار حاضر ترجمهای است از:
OECD (2015), Drying Wells, Rising Stakes: Towards Sustainable Agricultural Groundwater Use. Chapter 3. What policy instruments help to manage agricultural groundwater use sustainably
این ترجمه را اندیشکده تدبیر آب ایران انجام داده است که آن را در چند بخش میتوانید بخوانید.
نرخگذاری: بدهبستان کارآیی- مقبولیت درباره مالیات و یارانه
از دید مدلسازی اقتصادی، به آسانی میتوان نشان داد که اگر یک بهرهبردار با مالیات بر آب زیرزمینی که به عنوان نهاده تولید استفاده میشود روبرو باشد، تصمیم خواهد گرفت از مقداری استفاده کند که سود نهایی حاصل از مصرف آب (یعنی ارزش تولید نهایی حاصل از آب) با مالیات مساوی باشد.
پس میتوان برای برآوردهساختن شرایط بهینه در مدل، مالیاتی را انتخاب کرد که ابزار اثربخش هزینه برای دستیافتن به هر گونه هدف کمی هیدرولوژیکی باشد.
اگر وضعکننده مقررات، مجموع پمپاژ از آبخوان را مورد توجه قرار دهد، این مالیات یکنواخت خواهد بود.
اگر اضافهبرداشت در مکانهای خاصی رخ داده باشد، این مالیات نیز در مکانهای مختلف میتواند متفاوت باشد. طبیعی است مالیات چاههایی که تأثیر بیشتری بر آبخوان دارند بیشتر خواهد بود.
از دید وضعکننده مقررات، مالیات ممکن است ابزار مطلوبی باشد، چون هم راهحل بالقوه بهینهای برای مشکل مدیریت به شمار میآید، و هم درآمدزا است.
با این همه باید هشدارهایی را گوشزد نمود. نخست، ممکن است برای تولیدکنندگان، وضع مقررات جدید بر نهادهای که در تولید کشاورزی استفاده میشود، ناموجه باشد و همه نهادهای مدیریت نیز اختیار قانونی برای انجام چنین کاری نداشته باشند.
اشکال دوم مالیات این است که تقاضای آب آبیاری میتواند کاملاً کششناپذیر باشد.
برای نمونه، در یکی از مطالعاتی که در ایالت آرکانزاس انجام شده، به برآورد ۱/۰- رسیده است، و پاسخها در قلمرو تراکم چاهها پدید آمده است، نشاندهنده انعطافناپذیری احتمالی زارعان نسبت به شرایط جدید است (در ایالت آرکانزاس، آب زیرزمینی برای آبیاری از آبخوان هایپلینز پمپاژ میشود).
در نمونهای دیگر از این دست مطالعات، ۱/۰- متوسط کشش معقول برای مصرف آب زیرزمینی در کشاورزی در سطح جهانی در نظر گرفته شده است. مطالعات چندی نیز به فقدان شواهد تأثیر مالیات بر استفاده از آب زیرزمینی اشاره میکنند.
این نتایج بدین معنا است که به طور کلی ممکن است برای تغییر معنادار رفتار مصرفکنندگان در راستای تحقق تغییرات مهم در وضعیت هیدرولوژیکی، باید مالیات بالایی به ازای واحد پمپاژ وضع شود. با این همه، دریافت مالیات بالا ممکن است از نظر سیاسی عملی نباشد.
پایان پیام