در فراق ابوالفضل زرویی نصرآباد که محبتش بی دریغ بود

در فراق ابوالفضل زرویی نصرآباد کسی که محبتش بی دریغ بود

پایگاه خبری گلونی؛حسین رضوی فرد: شاید اول شبی که او را دیدم با خودم این بیت خاقانی را زمزمه کردم:

او چو در آمد ز در بانگ بر آمد ز من/ کاینت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب.

 همیشه از مراتب استاد و استادبازی بدور بوده ام اما از زمانی که خود را در میان اهالی ادب و هنر یافتم، استادانی دیده و و بیشتر نادیده داشته ام.

خورشیدهایی که بی دریغ به نقاط تاریک ذهن و زندگی ام نور تابانده اند.

اولین بار که استادابوالفضل زرویی نصرآباد را دیدم و مصافحه کردیم، تا اسمم را شنید گفت:

شما چند سال پیش کتاب شعرتان را برای من فرستادید و من باید حضوری تشکر می کردم چقدر خوب شد شما را دیدم.

باری متحیر شدم و دریافتم که نه فقط با یکی از یکتایان طنز معاصر روبرویم بل با یک انسان متفاوت سر و کار دارم از آن دست انسان هایی که استاد خرمشاهی درباره حافظ می گوید:

او انسان کامل نبود ولی کاملا انسان بود.

دانشمندان اخلاق، برای اخلاقی زیستن یک انسان، سه شرط قائل شده اند: صداقت، تواضع و احسان.

در فراق ابوالفضل زرویی نصرآباد

شعرخوانی طنز زرویی نصرآباد

غالب بزرگان حوزه شعر و طنز و هنر از این خصیصه ها برخوردارند اما چه باک از اینکه اذعان کنم استاد ابوالفضل زرویی در میان همگان سرآمد بود. استاد این سه شرط را به کمال علمی رسانده بود.

کسی که هر چقدر کمینه های اطرافش را احترام می کرد و بالا می کشید چیزی از شأنش نمی کاست.

او به معنای واقعی کلمه یک دوست و یک معلم بود معلمی که همزمان نقش یک پدر و برادر مهربان را بازی می کرد همو که درباره اش گفته اند:

“آن ها که محققان راهند/ در مسند فقر پادشاهند

در رزم، یلان بی نبردند/ در بزم، سران بی کلاهند

کعبه صفت اند و راه پیمای/ باور کنی آسمان و ماهند

بر چرخ زنند خیمه آه/ هم خود به صفت میان آهند

بازیچه دهرشان بنفریفت/ زانگه که در این خیال کاهند

مستان شبانه اند اما/ صاحب خبران صبح گاهند

خاقانی وار در دو عالم/ از دوست رضای دوست خواهند”

استاد زرویی بزرگ، کمبود محبتی را که از جانب شاعران و هنرمندان بزرگ دیگر حس می کردی جبران می کرد و در ارزش قایل شدن و بیش از حد معمول وقت گذاشتن برای مخاطب و نقد و ارزیابی منصفانه آثار، الگوی من در معلمی این سالهایم در دانشگاه بود؛

اکنون این لحظات توأم با اشک و حس یتیمی را نمی دانم چگونه می توان سپری کرد. نیک می دانم کسانی که بیش از من با او روزگار گذرانده اند چه حالی دارند.

“حال خونین دلان که گوید باز”

روحش شاد؛ یادش جاودانه

در فراق ابوالفضل زرویی نصرآباد که محبتش بی دریغ بود

پایان پیام

کد خبر : 107471 ساعت خبر : 12:10 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=107471
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات