دختران ایرانی و ظلمی که سالها در حقشان شد حتا از سمت خانوادههایشان. برای بیشتر دانستن در مورد مظلومیت دختران ایرانی این مطلب را بخوانید.
پایگاه خبری گلونی؛ محسن فراهانی: چهارسال اول دوران ابتدایی را در مدرسهای گذراندم که دختر و پسر همزمان در یک کلاس بودیم. تعداد پسرها هم کمتر بود و همین دلیلی بر قدرت دخترها بود.
معمولاً به صورت ناخودآگاه در حق ما پسرها ظلم میشد.
همیشه زنگ ورزش معلم توپ را به دخترها میداد و ما پسرها باید به بابای مدرسه کمک میکردیم تا مدرسهمان دستشوییهای تمیزی داشته باشد.
معمولا تمام کلاسهای جانبی مدرسه مناسب با روحیات دخترها بود.
من،پسری ۲۸ ساله، اعتراف میکنم در کلاس کوبلندوزی شرکت کردم.
نفر دوم هم شدم. نفر اول مصطفی شد.
خدایی هم حرفهای شده بودیم. باور کنید خودم آن کلاس را دوست نداشتم.
اما چه کنم؟ مجبور بودم. خودم کلاس بافتنمو را دوست داشتم.
اما متاسفانه کچل بودیم و امکانات اول شدن را نداشتیم. برای همین سوم شدم.
ولی خارج از شوخی از همان روزگار کینه و کدورتی نسبت به دخترها در دل داشتم.
همیشه در متنهایم هم متهم میشدم به ضدزن بودن. نمیدانم اما شاید این نقیصه را از آن زمان به همراه دارم.
مظلومیت دختران ایرانی
حالا من. منی که روزگاری میخواستم سر به تن دختری نباشد.
منی که خیلیها ضدزن صدایم میکردند، منی که به خاطر وسطی بازی کردن دخترها مجبور بودم دستشویی بشورم، گاهی از ظلمی که به دختران شده است (و میشود) عرق شرم بر پیشانیام مینشیند.
نمونهاش همین اسم نازیبای «دختربس».
گویا در گذشته وقتی زنی چند نوبت فرزند دختر به دنیا میآورد، اسم دختر تازه متولد شده را میگذاشتند دختربس.
یعنی چه دختر بس؟
دختر بس یعنی مهر و محبت بس.
دختر بس یعنی عشق و احساس بس. دختر بس یعنی عاطفه و مهربانی بس.
در یک کلام: دختر بس یعنی مادر بس.
این چه ظلم عجیبی است که در حق یک دختر میتوان روا داشت؟
آن هم از نزدیکترین کسانش. از والدینش. از کسانی که او را به دنیا آوردهاند.
او در آینده از غریبهها چه انتظاری خواهد داشت.
از سمت خانواده
اوضاع وقتی عجیبتر میشود که این کار توسط پیروان دینی صورت میگرفته که نسل پیامبرشان از دخترش ادامه یافت.
خلاصه گاهی اوقات دلم برای مظلومیت دختران آتش میگیرد ولی مطمئنم خداوند روزی این مظلومیت را برایشان جبران خواهد کرد.
آن روز همهی ما پسرها انگشت به دهان، حسرت دختر بودن را خواهیم خورد.
پایان پیام