شاهنامه خوانی در بین لرها و مردم لر به خاطر معرف هویت و سنتهای نیاکان
به گزارش پایگاه خبری گلونی، ایرج سوری (دانشجوی دکترای تاریخ) نوشت:
بعد از سقوط امپراتوری ساسانی و ورود اعراب به تقویم تاریخی ایران زمین، از لحاظ تقسیمبندی دورههای تاریخی، آنچه تحت دوره ایران پس از اسلام خوانده میشود؛ تا زمان نگارش شاهنامه فردوسی و قرون بعد از آن. تطور تاریخی ایران زمین چند مرحله را پشت سر گذاشت.
مرحله اول، دوره خلفای راشدین و سلسله امویان بود. قرون اول و دوم هجری. دوره دوم، از تاسیس سلسله عباسیان تا زمان نگارش شاهنامه و بعد از آن.
در این مقطع دوم، حکومتهای ایرانی از طاهریان به بعد تشکیل شد و نفوذ عنصر ایرانی در ساختار دیوانسالاری شروع گردید.
لذا تلاش گسترده ایرانیان برای احیای پیشینه فرهنگی خود را شروع کرد. پس از پایان کار سامانیان که آخرین سلسله ایرانی طرفدار فرهنگ ایرانی بودند و کشاورزان بخش اصلی بدنه آن را تشکیل میدادند و غلبه عنصر ترک غزنویان و… به مرور الگوها و سنتهای ایرانی که ساختار دیوانی حکومتها را تشکیل میداد و در بین کشاورزان و عوام رایج بود با انزوای طبقه دهقانی، در مخاطره جدی قرار گرفت و فردوسی در چنین فضای روانی و ضرورت تاریخی بود اثر بینظیر خود را نگاشت.
زبان رسمی کتابت عربی بود و غلبه ترک نیز سبب شد حفظ میراث نیکان و سنتهای ملی مکتوب شود و ایرانیان دوران اسطورهای تاریخ خود را در این اثر جستجو میکردند.
شاهنامه خوانی در بین لرها و مردم لر
با این مقدمه، در مورد مردم زاگرس و آنچه تحت عنوان قوم لر خوانده میشود در دوران پس از نگارش شاهنامه نیز مانند سایر اقوام ایرانی تعلق خاطر خاصی به شاهنامه داشتند.
این امر چند دلیل داشت. مردمی که خود از پایهگذاران تمدن و مدنیت و تاریخ ایران زمین بودند و باورداشتها و حافظه تاریخی گذشته هویت آنان را تشکیل میداد.
حماسهها و داستانهای شاهنامه زندهکننده هویت و سنتهای گذشته زندگی آنان بود و تمایل روانی بسیاری بدان داشتند.
همچنین روحیه جنگاوری و حماسی آنان نیز در گرایش به شاهنامه بسیار محوریت داشت.
شواهد تاریخی فراوانی است که آنچه تحت عنوان فلسفه گنوسی ایران باستان خوانده میشود و رسوم دوران باستان به طرق مختلف در بین مردم لر متداول بوده است.
شاهنامه نیز اگرچه در قالب حماسی است اما مردم لر آن را میراث گذشته خود تلقی میکردند و رسم شاهنامهخوانی نیز طی قروت متمادی بین آنان متداول بوده است. امری که تا روزگار ما هم مرسوم بوده است.
اسامی خاص از شاهنامه
انتخاب اسمهای اصیل ایرانی و برگرفته از شاهنامه در بین لرتباران نیز گویای این واقعیت است که گرایش زیادی در بین آنها وجود داشته است. شاهنامه در کنار سایر متون دینی در خانهها وجود داشته است و فراگیری آن سنتی پسندیده بوده است. به لحاظ آنتولوژیک(هستی شناختی) اگرچه شریعتمداری امری متداول بود.
اما از لحاظ معرفتشناختی و بینش تاریخنگری، سلطانگرایی، نظریه فرهنمدی شاه(ظل الله)، نخبهگرایی و قهرمانستایی همگی سنتهای باستانی ایرانی بود که در شاهنامه موجود بودند و لرتباران نیز در باورداشتهای خود این اسطورههای ملی را بخش اصلی هویت خود و ایرانیان متصور بودند.
لرتباران که بر اساس عامل اقلیم و جغرافیای زیستی با همه تاثیرپذیری از اقوام غالب و ملل دیگر از لحاظ فرهنگی، همچنان یکی از اقوام اصیل ایرانی بوده که ذیل سنتهای ملی و اسطورههای آن حیات اجتماعی خود را پشت سرگذاشته بود و بسیاری از رسوم ایرانی را که خود در تکوین آن نقش بارزی داشته است را حفظ کرده بود و علاقمندی به شاهنامهخوانی نیز چنین پیوستار تاریخی داشت.
شاهنامه خوانی و لرتباران
شاهنامه کتاب حماسی ایرانیان بود و لرتباران نیز اسطورههای هویتدهنده خود را در آن تجسم میکردند؛ بدان گرایش عمیقی داشتند. در مکاتب و محیطهای آموزشی و در محافل عمومی لرتباران شاهنامهخوانی امری متداول بوده است. اشعار محلی به زبان لری بسیاری برجای است که برگرفته از شاهنامهخوانی است.
به طور کلی، شاهنامهخوانی در بین لرتباران بیانگر این امر است که معرف هویت آنان و سنتهای نیاکان است و فراگیری و رونق آن در بین آنان یک سنت پسنیدیده بوده است. از لحاظ فلسفی و جنبه معرفتشناختی آن، محتوای اشعار شاهنامه، نظام معنایی هویت تاریخی آنان را تشیکل میداد.
هویتی که چند هزار سال قدمت داشت. لذا فراگیری شاهنامه و شاهنامهخوانی نوعی کسب منزلت اجتماعی بود و مقبولیت عمومی را برای بیان فضل فرد به همراه داشته است. لذا بررسی دلایل شاهنامهخوانی بین لرتباران از لحاظ تاریخی، ریشههای فلسفی دارد و علاقمندی به اسطورهها و داستانهای شاهنامه تداعیکننده هویت ملی است که لرتباران خود را در آن سهیم میدانستند.
شاهنامه خوانی در بین لرها
پایان پیام