آیین مهر یا مهرپرستی در لرستان باستان و نشانههای گفتاری، رفتاری و مکانی برجای مانده از این آیین
به گزارش پایگاه خبری گلونی حمید ایزدپناه در مجموعه سه جلدی تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان نوشته است:
آیین مهر یا مهرپرستی در لرستان باستان
۶- آثاری از آیین مهر بر پایه آیین مهر یا مهرپرستی در لرستان باستان
درباره آیین مهر یا مهرپرستی در لرستان باستان نشانههای گفتاری و رفتاری و مکانی، حتی تا امروز، برجای مانده است:
۱- نام شهر مهرگانکده دوره ساسانیان که تازیان آن را مهرجان قذق میگفتند.
۲- شهر مهران در پشتکوه که اینک جزو ایلام محسوب میشود.
۳- کوه افسانهای مهراب «Kō Mehrow» در شمال باختری لرستان که جزو دلفان و در دامنه آن محلی است به نام «سرکشتی Sarkešti» که مردم معتقدند کشتی نوح در آنجا به گل نشسته است.
«مِهروکو Mehrow ko» یا مهرابکوه یکی از کوههای لرستان است که آن را طلسم میدانند و درباره آن افسانهها نقل میکنند.
گویا در غاری است که بالاتر از آن دژ بزرگی وجود دارد که تنها از دو معبر کوهستانی میتوان به آنجا رفت و اگر این دو معتبر پاسداری شوند، دست یافتن به دژ و غار به آسانی میسر نیست.
۴- دو رود مهم لرستان به نامهای «کشکو Kaško» و «صیمره Symera» که از پیش از تاریخ تاکنون نقش زیادی در زندگی ساکنان لرستان و در مسیر خود داشتهاند، در مکانی به نام «چممهر Čamemer» در جنوب غربی پلدختر، بر سر راه «درهشهر» کنونی یا مهرگان کده باستانی به هم میریزند و از آن پس تنها با نام صیمره روان میشود.
محل پیوستن دو رود در دامنه نزدیک به کوه «مله Mala» واقع شده است. کوه جنوبی این مکان که پس از آن صیمره بر دامنه شمالی آن روان است، «کوَرَ Kavar» نام دارد. درباره «چممهر» نیز داستانهایی بر سر زبانها است.
۵- نفوذ اشکانیان در سرزمین پهله یا پهلوی که لرستان نیز بخشی مهم از آن محسوب میشود، در گسترش آیین مهر موثر بوده است.
از آثار دوره اشکانیان دژ سنگی بزرگ و مهمی است که بر قلهای از کوه «مله Mala» به نام «ویزن یار Veyzen yār» یا ویزنهار، ساخته شده است.
واژه «ویزن یار» باید (بیچن یار) باشد. مانند مهریار – شهریار، و جای شخصی به نام بیژن بوده است.
نام کنونی آن «کُهزاد» است که درباره آن افسانههای گوناگون ذکر میشود.
دژکُهزاد که مشرف بر رود و دره صیمره است، یکی از بناهای مهرپرستی باستان بوده است. در سال ۱۳۷۰ این دره به وسیله گروه اعزامی باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی به سرپرستی آقای نصرتالله معتمدی، حفاری و شناسایی شده که مهرابهای از آیین مهری است.
آقای معتمدی گزارشی جامع از این بررسی را در شماره پنجم سال هفتم ۱۳۷۱ مجله میراث فرهنگی زیر عنوان (مهرابه ویزیهار، قلعه کُهراد) به چاپ رسانیده است.
۶- آثار معبد مهری دره «بوواس Bowās» یا باباعباس در جنوب غربی خرمآباد بر سر راه اصلی که به باختر میرفته است، قرار دارد که در فصل مربوط به خرمآباد معرفی شده است.
۷- نفوذ اعتقادی در گفتهها و آداب و رسوم همگانی است. مثلا مردم در گذشته به شعاع خورشید، سوگند راستین یاد میکردند و میگفتند:
«وِلیسکِ افتو Veliske aftow» یا سوگند به شعاع خورشید. در آیین اعتقادی پیروان «بارسان» یا اهل حق وجوه مشترکی از کنش و منش با آنچه به آیین مهر نسبت میدهند، هنوز وجود دارد.
راولینسون در توضیحی کوتاهی در سفرنامه خود به آن اشاره کرده و نوشته است: «آیین قربانی پیروان اهل حق و جم خانه پنهانی آنها در گذشته، بسیار جالب توجه است. زیرا بسیاری از معتقدات آنها، بیشک ریشهای کهن دارد و به زمانهای پیش از اسلام برمیگردد.
بدون تردید این آیینها بازمانده پرستش نشانهها و سمبلهای باروری مربوط به آیین مهر یا میترا است» (راولینسون، ص ۲۵).
چنان که اشاره شد، بینشهایی اعتقادی در افزار رازآلود و درشت مفرغی تجلی پیدا میکنند، چه نقش گوزن و قوچ باشد که به «زیرسری» مشهورند و زیر سر مردگان قرار میدادند و یا سنجاقها و اشیای تزیینی که به معابد و مراکز مقدس نیاز میکردند.
هنر همیشه و هرگاه که با اعتقاد و دین و کیش یک راه و یک جهت بوده است، هنرمند قدرت خلق آثار پرشکوه و شاهکار را یافته است و هرگاه که عشق و اعتقاد با یکدیگر همراه شدهاند، قوس خلاقیت هنری هنرمند معمار و بنا و سازنده و مبتکر، چنان فرازی یافته است که قرنها و هزارهها را در سایه اندیشه و ابتکار خود به اعجاب واداشته است.
تاق یک معبد با یک مسجد یا یک کلیسا در رفعت قوس و مقرنسها و خط و تذهیب و کاشیکاریهای رنگین و منقوش و آنچه بهعنوان میراث بشریت در سراسر دنیا باقی مانده است، در واقع میراث عشق و اعتقاد است و حاصل نبوغ و اندیشه معماران و هنرمندان عاشق و معتقد.
نفوذ این نقش و نگارهای مفرغی را که لرها تا سالهای پیش بر سنگ گور عزیزان رزمآور و شکارچی خود نقش میکردند و ادامه میدادند، میتوان دید.
هر سنگ گوری با نقشهایی که داشت، حکایت اعتقاد و یا جنگاوری و دلاوری کسی را بیان میکرد و یا نقش مهر و ماه و تسبیح و مهر و شانه هر یک تاکیدی بر نکتهای بود. در اینجا برای نمونه، عکس چند سنگ گور چاپ شده است.
آیین مهر یا مهرپرستی در لرستان باستان
کیش کاسیان لرستان
آیین مهر یا مهرپرستی در لرستان باستان
در مورد کیش کاسیان میتوان گفت که شاید نخستین نقش پناهگاه جنوبی دره میرملاس واقع در کوه «سَرسُرحسنشان» کوهدشت که به شکل مقابل است، نقطه عطفی در پژوهش برای دانستن نخستین جلوهها، از باورهای آنان به نیروهای خدایان باشد.
چنان که پیش از این اشاره شد، این محل و پناهگاهی که تصاویر بر دیواره آن نقش بستهاند، شاید نیایشگاه و منظری اعتقادی به نیروهای ماورا باشند که از آنها شکار یافتن و شکارکردن بیشتری را طلب میکردند.
این نقش در مفرغ به شکلهای مرکب از شکار و بُت، یعنی مجموعهای از کله قوچ با شاخهای نیمدایرهای که درون هر دایره شاخ و یا حلقه، صورتی از انسانِ خدا نما جلوهگر است، ریختهگری شده است.
مفرغهای دارای نقش سرِ قوچ و حلقه، گاه به معبدها نیاز میشدهاند و گاهی هم طلسمی برای همراه داشتن هنگام شکار رفتن که آنها را بر یراق و یا لگام اسبان شکارچیان میآویختند و سرانجام پس از مرگ شکارچی، همراه وی به خاک سپرده میشدند.
در سدههای بعد و در کیش اهورایی مصر هخامنشیان و ساسانیان، حلقه بدون ساقه و یال و شاخ قوچ، به نام «ابرته» یا ناموس و قانون خدا و جهان شناخته میشد که در حجاریهای منقوش میبینیم که اهورامزدا و گاه الهه خورشید آن را به شاه هخامنشی و یا ساسانی میسپارد.
زیرا تنها اهورامزد قدرت و ناموس جهان است و آن را به هر کس بخشد، صاحب فره ایزدی خواهد شد.
با گذشت زمان و در دورههای پس از حمله تازیان، این حلقه به شکل بسته و باز در هنر معماری و سفالگری، نقاشی و مینیاتور بهکار گرفته شد.
مثلا بهعنوان طلسم و حرز، حلقهای در درهای خانهها شد تا به هنگام در زدن، خبرهای باشگون و خوب را نوید دهد. عاقبت، این حلقه در هر شکل نیمبسته و هلالی و ترکیبی آن از قوس طاقها گرفته تا چنبرهای خط نستعلیق فارسی و خطوط و نقوش تذهیب و تشعیر برای ایرانیان اگر هم مقدس به حساب نمیآمد، دستکم الهامبخش هنرمندان شد.
به هر صورت، کاسیها در تحولات فرهنگی خود نمادهای ذهنی و باورهایی داشتند. گفته شده که یکی از خدایان عمده آنان «کاشو Kaššo» نهتنها جنبه خدایی داشت، بلکه نام نیای قبیله کاسیان لرستان نیز بود.
ممکن است تلفظ این واژه اکدی باشد، چون شکل کاسیتی آن دیده نشده است.
آیین مهر یا مهرپرستی در لرستان باستان و نشانههای گفتاری، رفتاری و مکانی برجای مانده از این آیین
اسامی دیگر خدایان که دیاکونف در تاریخ ماد به آنها اشاره کرده، چنین است:
شیمالی، الهه قلههای کوهستان که نام دیگرش «شیبارو Šibārru» بوده است؛ «شوکامون Šukāmun» یا «شومو Šumu» خدای آتش زیرزمینی و حامی و طرفدار دودمان شاهی «هاربه Harbe»؛ و «شینحو Šinhu» که از خدایان بسیار عزیز و محترم بوده و همتای خدایان بابل «انلیل Enlile»، خدای خدایان و خدای زمین و مردوک خدای دولت بابل به حساب میآمده است.
خدایان کاسیان لرستان با خدایان بابلیان متفاوت بودند، ولی کاسیها خدایان دیگری هم داشتند که همه در بابل مورد احترام بودند، اما پس از سقوط دولت کاسیان، بابلیها پرستش آنها را ترک کردند (احمد بهمنش، ص ۱۷۹ و ۱۸۰؛ دیاکونف، ص ۱۷۳ و ۱۷۴).
کاسیها یا ساکنان آن روز لرستان معابدی هم داشتند که یکی از آنها در ناحیه سُردم Sōrdōm یا سُرخدم در جنوب شرقی کوهدشت وسیله شادروان اشمیت کشف شد و به صورت علمی کاوشهایی در آن انجام گرفت.
مدارک به دست آمده نشان میدهند که مردمان آن روزگاران که از نواحی مختلف لرستان بودند، در مرکز مقدسی آداب و رسوم مذهبی واحدی را معمول میداشتند.
گاهی نیز در فصلهای ویژهای از سال به زیارت این مرکز میرفتند.
همچنان که امروز نیز در لرستان این سنت کهن معمول است. اشیای یافته شده در «سرخدم» انواعی از نشانههای زنانه و مردانه بودند که نذورات آن مرکز یا پرستشگاه را تشکیل میدادند و همه نقشها، که معنای اعتقادی داشتهاند، از جمله کارهای مفرغکاران کاسی لرستان بودهاند.
برای آگاهی از بینش و باورهای اعتقادی و کیش کاسیان باید به آثار مفرغی پیشکش شده به پرستشگاهها نگاه کرد و توضیح باستانشناسان را در مورد این آثار دید.
برخی از وجوه مشترک اعتقادی بر روی آثار نمادی مفرغی سومر یا ایلام و یا بابل ممکن است یک نفوذی فرهنگی تلقی شود.
پایان پیام