یادداشت بزرگمهر حسین‌پور برای تبریک روز تولد احمد عربانی کاریکاتوریست گل آقا

یادداشت بزرگمهر حسین‌پور برای تبریک روز تولد احمد عربانی کاریکاتوریست گل آقا

به گزارش پایگاه خبری گلونی؛ بزرگمهر حسین‌پور نوشت: اولین بار که مبهوت رقص قلم یک هنرمند شدم شانزده سالم بود. بعد از مدت‌ها نامه‌نگاری بالاخره نامه‌ای از طرف مرتضا فرجیان سردبیر مجله گل آقا بهم رسید که دعوتم کرده بود دفتر مجله.

یادداشت بزرگمهر حسین‌پور برای تبریک روز تولد احمد عربانی کاریکاتوریست گل آقا

این یعنی بزرگترین اتفاقی که می‌تواند برای یک پسر شانزده ساله بیافتد.

با ذوق و شوق همراه پسر عمویم امین به سوی میدان آرژانتین ،خانه‌ی آرزوهایم شتافتم.

پرواز می‌کردم. روی زمین و هوا معلق به سوی نقطه‌ای که زندگی‌ام را قرار بود تغیر بدهد و داد می‌شتافتم.

هنوز وارد نشده بودم که اتفاق عجیب‌تری افتاد.

کیومرث صابری از در بیرون آمد و از کنارم رد شد. عین همان کاریکاتور معروفش بود.

گفتم سلام…شما گل آقا هستی؟ گفت بله.

من بزرگمهر حسین‌پورم. با همان لهجه شیرین رشتی شناخت و گفت آثارت را دیده‌ام.

کنار رفت و در حالی که به داخل راهنمایی‌ام می‌کرد گفت: جا الحق و زهق الباطل!

بعدا معنایش را فهمیدم. دیگر چیزی یادم نیست و صحنه بعدی دیدن نیک آهنگ کوثر بود.

جوان…شاداب… مهربان و خوش برخورد. به گرمی از من استقبال کرد و من را به بخش کارتونیست ها برد.

به محض ورود سمت چپ ورودی سالن… میز شیب‌دار طراحی‌ای بود که کنارش پر بود از عکس وزرا و کاریکاتورهای بریده و چسبانده شده.

و پشتش مردی با موهایی لَخت و سبیلی سیاه و پرپشت نشسته بود.

کسی که سال ها دیدن آثارش شده بود تنها آرام بخش و لذت زندگی.

هر گوشه از کار و قلم و رنگش مرا به وجد می‌آورد و در ناامیدی‌ها مرا دوباره به زندگی برمی‌گرداند.

حالا او جلوی چشمانم بود… و اتفاقا مشغول کار.

تا آن زمان ندیده بودم کسی کاریکاتور کار کند.

حالا فکر کنید استادی که سال‌ها مشتاقش بودم جلوی چشمانم بود و داشت کار می‌کرد.

قلم فلزی‌ای در دست داشت و هر بار آنرا در مرکب می‌کرد و روی کاغذ با مهارت عجیبی می‌کشید.

دلم نمی‌خواست جلوتر بروم. هیچ جا… می‌خواستم سال‌ها بمانم و ببینم.

چشم و جانم تشنه‌‌ی دیدن و یادگیری بود.

اولین بار بود که مبهوت رقص قلم یک هنرمند می‌شدم و اصلن فهمیده بودم که با قلم فلزی هم می‌شود کشید.

از وجد و شوق بغضم گرفته بود. نیکان گفت بریم بقیه جاها رو نشونت بدم و با بقیه کاریکاتوریست‎ها آشنات کنم.

برای من کافی بود. قصه همان‌جا برایم تمام و از همان‌جا شروع شده بود.

سالها ماندم و دیدم. حالا از آن روز شروع بیست و شش هفت سال گذشته است.

هنوز لذت دیدن خودش، خط کشیدن و رنگ گذاری‌اش بر قلبم حک شده است.

استاد عربانی عزیزم، ممنون که مرا، سوالاتم را، کنجکاوی‌هایم را، فضولی‌هایم را… تحمل کردید و آنچه می‌دانستید را متواضعانه و عاشقانه یادم دادید.

تولدتان مبارک.

این بود یادداشت بزرگمهر حسین‌پور برای تبریک روز تولد احمد عربانی.

پایان پیام

کد خبر : 115511 ساعت خبر : 2:53 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=115511
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات