اینجا چراغی روشن است، هنوز هستند افرادی که به هم‌وطنان خود اهمیت می‌دهند

اینجا چراغی روشن است، هنوز هستند افرادی که به هم‌وطنان خود اهمیت می‌دهند

اینجا چراغی روشن است، هنوز هستند افرادی که به هم‌وطنان خود اهمیت می‌دهند

پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: اوایل فروردین ماه سال ۱۳۹۸ است. مردم به فکر دید و بازدیدهای نوروزی هستند. خبرها حول و حوش سیل گلستان مدام منتشر می‌شوند.

برخی رسانه‌ها و کارشناسان از احتمال بارش شدید در دامنه زاگرس خبر می‌دهند.

از احتمال سیل و آبگرفتگی در استان‌های خوزستان و لرستان هشدار می‌دهند. اما کسی چندان اهمیت نمی‌دهد.

باران بی‌وقفه می‌بارد. ساعت‌ها بدون حتا ثانیه‌ای توقف. رودها و رودخانه‌ها لحظه به لحظه خروشان‌تر می‌شوند.

سطح آب متر به متر بالا می‌آید. اما باز کسی چندان اهمیت نمی‌دهد.

آب از حریم رودخانه خارج می‌شود. وارد کوچه‌ها و خیابان‌ها و روستاها می‌شود.

اضطراب را می‌توان در چهره‌ی مردم دید. باران پا را از یک آبگرفتگی معمولی فراتر می‌گذارد.

آن اتفاقی که نباید می‌افتاد، سرانجام می‌افتد. سیل کار خودش را می‌کند. اما همچنان خبری از مسئولین نیست.

انگار چندان اهمیت نمی‌دهند.

آب در نزده وارد خانه‌ها می‌شود. نه ۱۰ سانت و بیست سانت. یک متر، دو متر و حتا سه متر.

مردم به پشت‌بام پناه می‌برند. سیل خانه‌ها را در خود حل می‌کند و می‌برد.

مردم چشم‌انتظار کمک هستند. اما مسئولان چندان اهمیت نمی‌دهند.

آسمان آرام می‌گیرد. سیل فروکش می‌کند. حالا مردم ماندند و گل و لای.

مردم ماندند و هیچ. نه خانه‌ای، نه آب و غذایی، نه لباس و دارویی.

خانه‌هایی که باقی ماندند قابل سکونت نیستند. آب لوازم خانه‌ها را برده و به جایش گل و خاک به یادگار گذاشته است.

گل محکم‌تر از بتون تا کمر انباشته شده است. تا روی پریزهای برق خانه‌ها.

اما مسئولان در حال دعواهای سیاسی هستند. خبری از آن‌ها نیست.

انگار گل به محل کار آن‌ها هم سرایت کرده و در اتاقشان را گل گرفته است. کسی چندان اهمیت نمی‌دهد.

روستاها نابود شدند. شهرها غیرقابل سکونت هستند. امیدی نیست. مردم خشمگیندند.

اینجا چراغی روشن است

ناگهان اتفاقی می‌افتد که ناامیدترین‌ها را هم امیدوار می‌کنند. مردم می‌آیند.

از شهرهای اطراف با پای پیاده. از استان‌های دیگر با آفرود و هرچه که دارند.

انگار خانه‌ی خودشان را آب برده است. انگار آمدند به کمک مادران خودشان.

شهرها و روستاها از گروه‌های جهادی و مردمی پر می‌شوند.

مردم از دورترین شهرهای کشور مایحتاج زندگی ارسال می‌کنند.

گروه‌های جهادی و مردمی شب‌ها در گوشه گوشه‌ی شهر کنار بیل و چکمه‌شان می‌خوابند تا فردا کار را مجدداً آغاز کنند.

چهره‌ها همه غمگین است، بدن‌ها خسته و رنجور؛ اما یک چیزی ته دل همه روشن است.

امید به شهر بازگشته است. اهالی به فردایشان امیدوارترند.

اینجا چراغی روشن است، هنوز هستند افرادی که به هم‌وطنان خود اهمیت می‌دهند.

پایان پیام

کد خبر : 119454 ساعت خبر : 12:41 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=119454
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات