پایگاه خبری گلونی، دانیال ناصری: فرهاد مجیدی سرمربی موقت استقلال گفته که فرزند استقلالم و این تیم میتواند فصل بعد قهرمان شود.
خب در این راستا چند نکته به ذهن ما میرسد.
اول اینکه ظاهراً باشگاه فرهنگی ورشی استقلال تبدیل به نوعی سریال دنبالهدار شده که هواداران همیشه باید منتظر فصل بعدی باشند.
این نکته برای تیمهای رقیب خوب است اما آیا هواداران استقلال از دیدن یک سریال تکراریِ غیرجذاب خسته نمیشوند؟
تازه این هم شبیه به آن سریالهایی است که کارگردان در هر فصل به شیوهای ناجوانمردانه، تعدادی از شخصیتهای اصلی را میکُشد و یک عالمه شخصیت جدید معرفی میکند. مخاطب تا بخواهد شخصیتها را بشناسد، میبیند که کشته شدهاند و یکعده آدمِ جدید آمدهاند که اصلاً معلوم نیست چه کارهاند.
حالا این شده داستانِ چند فصل اخیرِ سریالِ استقلال.
هواداران استقلال برای ربودنِ گادوین منشا بازیکن تیم رقیب، به آنها فخر میفروختند ولی حالا فرهاد مجیدی هنوز نیامده الماس سیاه را اخراج کرده.
از آن طرف هم که میبینید جدیداً مد شده فصلهای مختلف یک سریال را، کارگردانهای متفاوتی میسازند.
مثلاً وضعیت چند فصل اخیر استقلال به این صورت بوده که یک کارگردانِ اکشن، بازیکن میخریده و تیم را میبسته، بعد یک کارگردانِ متخصص در فیلمهای خانوادگی و آرام، تیم را تحویل میگرفته و بازی میکرده.
خب برادر من! با بروسلی و جکیچان که نمیشود سریال ستایش ۳ ساخت. میشود؟
حالا نکته اینجاست که هنوز معلوم نیست فرهاد مجیدی از جنس طرفداران سری فیلمهای جنگ ستارگان است یا شبیه به آنهایی است که ترجیح میدهند با خانواده دور هم بنشینند و خندوانه ببینند.
تازه نتیجه هم معلوم نیست.
یعنی مثلاً اینکه یک نفر طرفدار جنگ ستارگان باشد، به این معنی نیست که حتماً بتواند فیلمی در حد و اندازههای آن بسازد، ممکن است نتیجه چیزی شبیه به چارچنگولی یا ده رقمی از آب دربیاید.
اما در انتها می خواهیم کمی از این حال و هوای سینمایی خارج شویم و توجه شما را به آخرین نکته جلب کنیم.
آقا! ایندیگر بر همهی عالم و آدم، واضح و مبرهن است که ما در سوزاندن استعدادها و نابودیِ آیندهی جوانان تخصص داریم.
آقا فرهاد در عرصهی مربیگری خیلی جوان محسوب میشود اما از سوی دیگر میدانیم که ایشان از سرمایههای تیم استقلال هستند.
مربیِ جوانِ ناآزموده ممکن است هر نتیجهای بگیرد. یعنی ممکن است با چند پیروزیِ متوالی در بین هواداران تبدیل شود به یک گواردیولای نوظهور، که همهی هواداران از پیر و جوان بروند جلوی خانهی وزیر و از او بخواهند که قرارداد را مادامالعمر تمدید کند، و از طرف دیگر، ممکن است بشود شبیه به دوران مربیگریِ علیرضا منصوریان در استقلال که عمودی آمد و افقی برگشت.
با سلام و صلوات استخدامش کردند و با حیا کن رها کن اخراجش کردند.
یعنی یک روزی نشود مثل آن اپیزودِ به یاد ماندنیِ برنامهی سیبِ خنده، که یک نفر میآمد ادای متخصصین کمکهای اولیه را در میآورد، یک آدمِ صحیح و سالم را تحویل میگرفت و انواع و اقسام بلاها را سرش میآورد و آخر سر میگفت: «مصدوم آماده است».
مدیرانِ استقلال حواسشان باشد که سرمایههای باشگاه را یکییکی تحویل نگیرند و سرآخر مصدوم تحویل بدهند، ستارههایشان را چنان بکوبند که بندگان خدا دیگر نتوانند روی پایشان بایستند. از ما گفتن بود.
پایان پیام