شدن نوشته میشل اوباما را با همه ذوقتان بخوانید؛ داستان تکامل زنی سیاهپوست در جامعهای نابرابر
شدن نوشته میشل اوباما داستان رشد و تکامل یک زن سیاهپوست در جامعهای نابرابر است.
زنی پر از اعتماد به نفس که از هیچ بخش کودکی و نوجوانی همراه با کمبودهای مادیاش، رنجهای رنگینپوست بودنش، مریضی پدرش و تحولات آرام آرام درونش سرسری نمیگذرد.
پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسنکیاده: رد پای سیاست، این واژه هزارلایه و پر از اسرار مگو، را در زندگی همه ما میشود دید.
میشود جنگ و صلح، خشم و محبت، عشق و نفرت، دوستی و دشمنی، انسانیت و دد بودن و هزاران واژه متناقض دیگر را یکجا در آن دید و فقط نگاه کرد و سکوت.
میشود در دل این همه تناقض فریاد زد و همین فریاد در دنیای سیاست تو را مصلح عالم کند یا مفسد زمانه.
حالا فکر کنید وسط همین دنیای نه چندان جالب سیاست بانویی که از آن بیزار است بخواهد سرک بکشد و بیآنکه فکرش را هم بکند با سر در آن غوطهور هم بشود.
وسط فکرهایتان این را هم بگنجانید که این بانو سیاهپوستی باشد وسط جامعهای که هنوز خط قرمزهایی هرچند نامرئی برای سیاهپوستان در افکار بعضی مردماش دارد.
مردی سیاهپوست سوگند ریاست جمهوری یاد میکند و زنی سیاهپوست انگار که سنگینی بار قرنها تبعیض به همه همرنگانش را یکباره بر دوش حس میکند.
خودش میگوید:
«اگر پیشینیان سفیدپوست از شکوه و وقار بالایی برخوردار بودند، میدانستم که قرار نیست چنین چیزی در قبال من پذیرفته و صادق باشد، بلکه باید شکوه و احترام را خود به دست میآوردم…»
میشل اوباما نویسنده کتاب شدن را بیشتر بشناسیم
«در دوران بچگی، آرزوهای سادهای داشتم. یک سگ میخواستم، خانهای دوبلکس با پلکانهایی که طبقات را به هم مرتبط کند.
بنا به دلایلی بهجای اتومبیل بیوک که مایه فخر و خرسندی پدرم بود، یک استیشن چهاردرب میخواستم.
همیشه به اطرافیانم میگفتم وقتی بزرگ شوم، متخصص اطفال خواهم شد. چرا؟ چون عاشق این هستم که با بچههای کوچک باشم.
خیلی زود یاد گرفتم که شنیدن این پاسخ برای بزرگسالان بسیار خوشایند است. اوه، یک دکتر! چه انتخاب خوبی!…»
شدن نوشته میشل اوباما چه میگوید
اینها آرزوهای کودکی میشل رابینسون نویسنده کتاب شدن است که در سال ۱۹۶۴ در شیکاگو متولد شده و همانجا در کنار مادری باهوش و پدری که علیرغم مبتلا بودن به بیماری Ms برای حتا یک روز هم از محل کارش غیبت نکرده.
پدر میشل در یک تصفیهخانه آب کار میکرد و مادرش عضو انجمنهای اجتماعی شهر بود.
گریک برادر میشل بسکتبال بازی میکرد و میشل سرگرم بازی با عروسکهایش بیتوجه به اوضاع آشفته سیاسی زندگی.
میشل وقتی فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه پرینستون و هاروارد میشود و بعداز کمی کار در رشته تحصیلیاش، وکالت را برای اهداف بزرگ خود رها میکند و در ۲۸ سالگی همسر مردی فعال و بلندپرواز مثل باراک اوباما میشود و دوران بانوی اول آمریکا بودن را از سر میگذراند درباره خود میگوید:
«تا به حال در زندگیام، وکیل بودهام، معاون رئیس بیمارستان بودهام و مدیر یک موسسۀ غیرانتفاعی بودهام که به جوانان کمک میکند تا حرفههای هدفمندی را شروع کنند.
من دانشآموز سیاهپوستی از طبقه کارگر در یک دانشکده حسابی بودم که اغلب همکلاسیهایم سفیدپوست بودند.
من در همه عرصهها تنها زن و تنها آمریکایی آفریقایی تبار بودهام. من اندوه و غم دوران نوجوانی را گذراندم، عروس، مادری جوان و تحت استرس بودهام.
همچنین بانوی اول ایالات متحده آمریکا؛ شغلی که رسماً شغل محسوب نمیشود.
اما با این وجود تریبون و جایگاهی به من داده است که چیزی شبیه آن را نمیتوانستم تصور کنم.
جایگاهی که مرا به چالش کشید، مرا پایین آورد، مرا بالا برد، فرسودهام کردم. گاهی اوقات هم همه این چالشها و بالا و پایینها و فرسودگیها را یکجا تجربه کردهام. گذشت…»
میشل اوباما، بانوی اول سابق آمریکا، در شدن نقشهایی که همه عمر مشغول آماده شدن برای آنها بود را برمیشمارد:
فرزندی وظیفهشناس، بهترین دانشآموز دبیرستان، دانشجوی کوشای مقطع کارشناسی در دانشگاه پرینستون، دانشجوی درسخوان مدرسه حقوق هاروارد، وکیلی تلاشگر و همسر و مادری مهربان.
اما هرگز بانوی اول شدن یا همسر یک سیاستمدار بودن جزء آرزوهای او نبود.
زندگیای همراه با مجموعهای از طاقتفرساترین کارهای بیمزد و منت، سخنرانیهای بیپایان، مهمانیهای ناهار، جشنها، مبارزات انتخاباتی و ضیافتهای خیریه تنها بخشی از فعالیتهایی هستند که او به عنوان یک شخصیت سیاسی باید انجام میداد.
شدن نوشته میشل اوباما را با همه ذوقتان بخوانید
خاطراتی که به سرعت پر فروش شد
میشل اوباما در کتاب شدن با استفاده از شیوهای روایی و عمیق خواننده را به دنیای خود دعوت میکند و تجربیاتی را بیان میکند که شخصیت او را از دوران کودکی در منطقهای فقیرنشین در شیکاگو تا زمانی که به بانوی اول امریکا گردید، شکل میدهد.
این کتاب شرحی است از موفقیتها و ناکامیهای او در زندگی شخصی و عمومی.
او در این کتاب به مشکلات ازدواجش ازجمله سقطجنین اشاره میکند و میگوید چگونه پس از دو بار بارداریِ ناکام، عاقبت، با لقاح مصنوعی موفق به بچهدار شدن میشود.
اُپرا وینفری از معروفترین چهرههای رنگینپوست تلویزیونی آمریکا و جهان در حمایت از کتاب میشل اوباما اعلام کرد که کتاب شدن را برای باشگاه کتابش انتخاب کرده است.
وینفری میگوید: شدن نوشته میشل اوباما کتابیست از هرآنچه که شما میخواهید بدانید و از بسیاری چیزها که نمیدانید و دوست دارید بدانید.
این کتاب خیلی خوب نوشته شده آنچنان که میتوانم صدای میشل را در آن بشنوم و میتوانم تمام احساساتش را درک و حس کنم.
آنچه که او به ما اجازه میدهد بدانیم اینست که او قادر به کشف، تعریف و پالایش لحنش است.
شدن داستان رشد و تکامل یک زن سیاهپوست در جامعهای نابرابر است. زنی پر از اعتماد به نفس که از هیچ بخش کودکی و نوجوانی همراه با کمبودهای مادیاش، رنجهای رنگینپوست بودنش، مریضی پدرش و تحولات آرام آرام درونش سرسری نمیگذرد.
او همان زنی است که بارها و بارها در مسیر زندگیاش از مدرسه تا دبیرستان تا رسیدن به کاخ سفید از خود پرسیده است که: آیا من به اندازه کافی خوب هستم؟
بهانههایی برای شدن نشدن ما
شدن نوشته میشل اوباما را با همه ذوقم خواندم و آرزو کردم کاش کمی زودتر بانویی این کتاب را مینوشت و من کمی زودتر میخواندم.
شدن قطعا کتابی است که در بهترین سن ممکن یعنی نوجوانی دخترم در اختیارش خواهم گذاشت.
این کتاب را از همان روز که شروع به مطالعه کردم به خیلیها معرفی کردم و پاسخ عجیبی که شنیدم این بود که: سانسور شده؟
پاسخ این سوال قطعا آری است، هرچند که نسخه اصل کتاب را نخواندهام. اما با پذیرش این واقعیت که بیشتر کتابهای مطرح دنیا که به دست ما میرسد سانسور شده است، آیا باید از خواندنشان صرفهنظر کنیم؟
بینوایان و اتللو و جنایت و مکافات و امثال این شاهکارها را به بهانه سانسور ببوسیم و کنار بگذاریم؟
برای شدن نشدن راههای بسیاری هست و بهانههایی بیشتر. باور کنید اگر بهانه بهتری برای کتاب نخواندن پیدا کنید شبها راحتتر خواهید خوابید.
و کلام آخر اینکه خاطرات این مستاجر هشت ساله کاخ سفید خواندن دارد.
پایان پیام
کد خبر : 122036 ساعت خبر : 6:59 ب.ظ