جاده قدیم از طغیان کشکان تا رویای کودکان
جاده قدیم از طغیان کشکان تا رویای کودکان
پایگاه خبری گلونی انوشه میرمجلسی: به روایت تقویم سه ماه از سیل ویرانگر در لرستان گذشته است. همین بهانه خوبی است تا راهی مناطق سیلزده شویم. نه برای اولین بار که برای چندمین بار در این سه ماه عجیب…
بعد از خرمآباد وارد جاده قدیم معمولان به پلدختر میشویم. جاده قدیم خلوت است و تعداد ماشینهای عبوری قابل شمارش. در حاشیه جاده، هنوز تپههای شنی و تنههای شکسته درختان دیده میشود؛
سوغات به جا مانده از سیل که در انبوه مشکلات پس از سیل، به چشم نمیآید.
زمینهای کشاورزی و باغات زیادی در این مسیر بر اثر سیل تخریب شده است. روستاییان این روزها چند برابر سالهای گذشته مشغول دوندگی هستند تا در خاکی کشت کنند که ترکیبی از خاک رس و سنگلاخ است.
جاده قدیم از طغیان کشکان تا رویای کودکان
برخی جاها مثل روستای دوآب موفق شدهاند و مزارع کوچک برنج جان گرفته است و گاهی ناموفقند و زمینها به امان خدا رها شده تا کودکان، عصرها در آن فوتبال بازی کنند. اینجا میان امید و ناامیدی مرز باریکی است.
روستای چمحسین بر اثر سیل به طور کامل تخریب شد و چیزی از آن باقی نماند جز سه ردیف پله سیمانی که روزهای اول پس از سیل، به نمادی از سیل تبدیل شده بود. چادرهای حاشیه جاده جمع شده است.
اهالی روستا یا به خانه اقوام رفتهاند یا با بخشی از پولی که دولت به حسابشان واریز کرده است، خانهای را در روستاهای اطراف اجاره کردهاند.
چند خانواده اما هنوز گوشهای از جاده و کنار ساختمان قدیمی یک رستوران ساکنند.
علت را که میپرسیم میگویند جایی نداریم برویم و درآمدی نداریم که بتوانیم خانهای اجاره کنیم و از نو زندگی بسازیم. شغلشان کشاورزی بوده و حالا نه از زمینشان خبری هست و نه از کار و اشتغال جایگزین. جز این چندنفر و آرزوهای به بادرفتهشان کسی در چمحسین باقی نمانده است.
بعد از چمحسین، روستای قالبی علیا است. تا همین یک ماه پیش، در حاشیه جاده چادرهای سفیدرنگ هلالاحمر ردیف شده بود.
چادرها جلوی خانهها نصب شده بود و با چند قدم دور شدن از چادرها به محوطه تخریب شده خانهها میرسیدید که سیل خسارت زیادی به آنها زده بود.
از برخی خانهها تنها حیاط باقی مانده و برخی نیمی از خانهشان را سیل برده است.
حالا در ابتدای تیرماه و پس از گذشت سه ماه، خبری از چادرها نیست.
آنهایی که امکان بازسازی داشتند، مشغول بازسازیاند و باقی به امان خدا رها شده است. خانوادهها از گرمای هوا به خانه اقوام یا خانههای اجارهای پناه بردهاند. کسی در این هوا و زیر آفتاب سوزان تابستان زیر چادرها دوام نمیآورد.
سیلزدگان روستای دمرود علیا از همان روزهای اول چند گروه شدند. گروهی کنار خانههایشان چادر زدند و در حاشیه جاده، منتظر کمکها ماندند و حدود ۴۰ چادر هم به کمپ بالای روستا منتقل شد و مردم با ساماندهی خیرینی از اصفهان در چادرها اسکان داده شدند.
کمپ حمام و دستشویی سیار داشت و از مشکلات زندگی در حاشیه جاده و گرد و خاکش دور بود. با این حال از همان روزها خیرینی که به منطقه میآمدند و از این تقسیمبندی بیخبر بودند، مشکلات دیگری را رقم زدند.
روستاییانی که اغلب با هم فامیل و هم طایفهای هستند، به دلیل همین بیاطلاعی خیرین از هم دلگیر شدند و توزیع ناعادلانه کمکها مشکلاتی را برای اهالی ایجاد کرد.
حالا که سه ماه از سیل گذشته مشکل تازهشان پذیرش نظر کارشناسان بنیاد مسکن و بحث تخریب یا بازسازی خانههاست.
طبق حریم مشخص شده توسط بنیاد مسکن برخی خانهها نیاز به تخریب ندارند و با بازسازی امکان سکونت دارند اما مردم سیلزده معتقدند خانهای که چند روز در گل مانده جای مناسبی برای زندگی نیست.
وضع در معمولان کمی متفاوت است. سیلزدگان سر و سامان بهتری دارند و تعداد خانههای بیشتری برای اجاره محیاست.
با این حال قصههای زیادی از قشر آسیبپذیر میشود روایت کرد که پیش از سیل هم با فقر دستوپنجه نرم میکردند و این سیل همان اندک سرمایهشان را هم به باد داد.
در ادامه مسیر به بابازید میرسیم که یکی از دو روستایی است که انتخاب و جانمایی زمین برای ساخت مسکناش با مشکلاتی روبروست.
دلیل این موضوع، قرار گرفتن روستا در حریم رودخانه است و امکان بازسازی یا نوسازی ساختمانها در اکثر موارد وجود ندارد و اگر هم بازسازی در همان محل انجام شود، در آینده و با طغیانی شدن رود مشکلات تکرار خواهد شد.
در چممهر هم وضع شبیه بابازید است با این تفاوت که کمی بالاتر از روستا که در حریم رود قرار داشت، زمین برای ساخت مسکن امن وجود دارد و این موضوع تا حدودی مشکلات چممهریها را کاهش داده است.
سه ماه از سیل لرستان گذشته است. از روزهای اول و هیاهو و رفتوآمدهای گسترده به مناطق سیلزده حالا خبری نیست.
مردم مشغول شکل دادن به زندگی جدیدشان هستند اگرچه با سختی بسیار و روحیههایی شکننده. حکایت بیخبری مردم از تلاشهای انجامگرفته توسط دولت را هم به این سختی اضافه کنید.
اما چیزی که بیشتر از همه به چشم میآید تنهایی مردم است. جای خالی مشاور و روانشناس در منطقه حس میشود؛
جای کسانی که با مردم آسیبدیده یک دل سیر حرف بزنند و به جای ترس، وحشت و تنهایی رخنهکرده در جانشان امید بکارند. کودکان و نوجوانانی که ناگهان با حجم انبوه نداشتهها روبرو شدهاند و حتی پدر و مادرهایشان هم حال خوشی ندارند و نمیدانند این روزهای سخت را چگونه باید گذراند.
آسیبهای روحی این روزها بیشتر از دغدغه معیشت و مسکن به چشم میآید. خشونت و تنش در میان سیلزدگان طبیعی است و این حالات روحی خبر از دردهای تهنشینشدهای میدهد که کسی برای آرامکردنشان پیشقدم نشده است.
یکی دو ماه دیگر مدرسهها باز میشوند. در این منطقه از لرستان، مدرسههای زیادی تخریب شدهاند. بچههای بسیاری از عید مدرسه نرفتهاند و همان اندک کیف و کتاب و داشتههایشان برای تحصیل را هم آب با خود برده است.
نه وسیله بازی دارند و نه آرامشی در فضای خانههای اقوام یا سرپناههای اجارهای و موقتشان برقرار است تا به تابستانی که میگذرد به چشم اوقات فراغت نگاه کنند.
همه اینها را در سه ماه بعد از سیل میخوانید و شک نکنید که آنچه با کلمات نوشته میشود، به مراتب از آنچه مردم سیلزده در واقعیت تجربه میکنند، کوچکتر است.
پایان پیام
کد خبر : 127884 ساعت خبر : 8:55 ق.ظ